مئهران باهارلي
سؤزوموز
در ادامه رفرمهاي دمكراتيك در تركيه، در آغاز سال تحصيلي جديد (٢٠١٢-٢٠١١) نخستين دانشكده به دو زبان كردي (كورمانجي) و زازاكي در مقطع چهارساله ليسانس در دانشگاه آرتوقلوي شهر ماردين اين كشور شروع بكار كرده است. اين حادثه گام مهمي در راستاي انتگراسيون فرهنگهاي كردي و زازاكي به نظام آموزشي تركيه و به نظر بسياري از صاحبنظران مقدمه اي براي گذر به كاربرد اين زبانها در مقطع مدارس ابتدائي به عنوان زبان تحصيل و تعليم-تعلم در آينده نزديك مي باشد. قابل ذكر است كه دانشگاه آرتوقلو – مانند دانشگاههاي حككاري، موش، تونجئلي و بينگؤل در شرق و مركز تركيه و بيلگي در استانبول، تاكنون نيز زبانهاي مذكور را به عنوان يك درس انتخابي براي ديگر دانشجويان عرضه مي كرده است.
هنگامي كه تركان ساكن در آزربايجان جنوبي و ديگر نقاط ايران، از ظلم و ستم و حق كشيهاي رفته بر آنها از طرف دولتين فارس ايران (سلسله پهلوي و جمهوري اسلامي) سخن ميگويند، قوميتگرايان فارس و دستجات پان ايرانيست، فورا دو مساله ارمني و كرد در كشور همسايه تركيه را پيش مي كشند. تو گوئي دولت تركيه، دولت ملي تركان ساكن در ايران و آزربايجان جنوبي است و معضلات و اشتباهات آن مي بايد به حساب تركان ساكن در ايران و آزربايجان جنوبي نوشته شود (البته در اين سفسطه پان ايرانيستي، حقايقي نهفته است. نخست آنكه ملت ترك ساكن در ايران و آزربايجان جنوبي، به لحاظ هويت ملي ترك دقيقا از جنس همان عنصر ملي كه دولت تركيه را بوجود آورده و دولت تركيه تمثيل كننده آن است مي باشد و دوم اينكه پان ايرانيستها خود بهتر از هر كس ديگر به اين حقايق واقف اند). پاسخ مختصر و مفيد به اين سفسطه پان ايرانيستي آن است كه نارسائيها و حق كشيهاي احتمالي دولتها و كشورهاي ديگر دليلي براي توجيه حق كشيهاي دولت ايران و موجه شمردن نارسائيهاي داخلي اين كشور نمي تواند باشد.
اما هر گاه امر مثبت و گشايشي دمكراتيك در عرصه زبانها و حقوق گروههاي ملي موجود در كشور همسايه ما تركيه روي دهد، اينبار دستجات مذكور با سفسطه پان ايرانيستي تماما معكوس ديگري، ادعا مي كنند كه تركيه و مسائل آن ربطي به تركان ساكن در ايران و آزربايجان جنوبي- كه اصلا ترك نبوده، بلكه آزريهايي آريائي نژاد اصيل ايران زميني تغيير زبان داده شده توسط مغولان مي باشند - ندارد. پاسخ به اين سفسطه پان ايرانيستي نيز چنين است كه هر چند مسائل كشور همسايه تركيه ربط مستقيمي به ما ندارد، با اين همه هر گروه ملي چه اقليت مانند كردها در تركيه و چه اكثريت مانند تركهاي ساكن در ايران و آزربايجان جنوبي حق دارد و مي تواند در مبارزه براي احقاق حقوق ملي خود از تجارب مثبت و منفي گروههاي ملي ديگر درس آموزي كند. اين تجربه اندوزي به ويژه در عرصه استفاده از هر وسيله ممكن مسالمت آميز و مدني براي وادار ساختن دولت به شناختن و تضمين حقوق ملي و نيز بين المللي كردن مساله ملي گروه مذكور يك ضرورت است.
اخيرا و بعد از انتشار خبر آغاز بكار نخستين دانشكده و موسسه آموزش عالي كردي در تركيه نيز، قوميتگرايان افراطي فارس و پان ايرانيستها، باز به دو سفسطه هميشگي پان ايرانيستي خود متوسل شدند. آنها از يك سو با حساب پرسي از تركان ساكن در آزربايجان جنوبي و ايران در باره سياستهاي داخلي دولت تركيه، تلويحا ملت ترك ساكن در ايران و آزربايجان جنوبي را مسئول مساله خونين كرد در تركيه دانستند (لابد با اين استدلال كه ما ترك مي باشيم و دولت تركيه نيز دولت ملي عنصر ترك است) و در عين حال با رفتاري تناقض آميز مدعي شدند كه مسائل تركيه و كردان آن كشور اساسا ربطي به ايران ندارد و نمونه تركيه نمي تواند امثالي براي حل و كشايش دمكراتيك در عرصه مساله زباني و مساله ملي در ايران تشكيل دهد.
گشايش موسسه آموزش عالي به زبانهاي كردي و زازاكي در تركيه و عكس العملهاي پان ايرانيستي داده شده بدان، از جمله شبيه سازيها و بي ارتباط شمردنهاي بيجاي ايشان كه فوقا ذكر شد، قلمي كردن چند سطر مختصر در باره موقعيت دو زبان تركي در ايران و كردي در تركيه را ضروري مي سازد. اين ضرورت از آنجا ناشي مي گردد كه اولا قوميتگرايان فارس و پان ايرانيستها در تحليل مساله زباني در تركيه و شبيه سازي آن با مساله زباني در ايران اشتباهات اساسي دارند. اساسي ترين اشتباه اين دستجات آن است كه به مسائل مقطعي نگاه مي كنند و نه روندي و غافل از آنند كه در حال حاضر در دو كشور ايران و تركيه مساله زباني و سير تاريخي آن در دو جهت معكوس در حركت است. دوم اشتباه آنست كه اساسا بين وضعيت تركهاي ساكن در آزربايجان جنوبي و ايران با وضعيت كردهاي تركيه بيش از شباهت، تفاوت وجود دارد. سومين اشتباه اينكه در مقطع زماني حاضر، وضعيت كردان در تركيه بارها بهتر از وضعيت تركان ساكن در آزربايجان جنوبي و ايران است:
١)- سابقه رسميت زبان: در يك هزار سال گذشته زبان تركي يكي از زبانهاي رسمي دولتهاي تركي حاكم بر ايران امروزي و ارتش و دربار آنها و يكي از زبانهاي ادبي و رابط و آموزشي اين كشور بوده است. زبان تركي در دوره آزادسازي كوتاه مدت آزربايجان جنوبي توسط اردوي عثماني در خلال سالهاي جنگ جهاني اول، همچنين در دوره يكساله حكومت ملي آزربايجان در سالهاي جنگ جهاني دوم نيز زبان رسمي و دولتي آزربايجان جنوبي بوده است. اما در نتيجه سياستهاي مستعمره سازي آزربايجان و نسل كشي زباني و نژادپرستي سيستماتيك اعمال شونده در يك صد سال گذشته از سوي دولتين فارس حاكم بر ايران، امروز زبان تركي موقعيت تاريخي رسمي و دولتي بودن خود در ايران را از دست داده، حتي در تبريز پايتخت آزربايجان، كاربرد آن در نشستهاي عمومي توسط دولت جمهوري اسلامي ايران ممنوع گرديده است. اين وضعيت صد در صد در تضاد با وضعيت زبان كردي در تركيه است كه در آن زبان كردي هرگز زباني رسمي٬ درباري و ارتشي و ادبي و يا رابط نبوده است. با اينهمه زبان كردي در تركيه كم كم استاتوي رسمي شدن را در حال كسب كردن است. در ادامه اين روند، امروز در مناطق كردنشين تركيه علائم خياباني و اعلانيه ها و بروشورهاي شهرداريها به زبان كردي نيز نوشته و منتشر مي شوند. اماكن جغرافيائي كه در گذشته نامهاي كردي آنها با نامهاي تركي عوض شده بودند، با تصويب قوانين لازمه يك يك اسامي اصلي خود را باز مي يابند. اما در ايران سياست اخراج زبان تركي زماني رسمي و دولتي، از همه عرصه هاي دولتي و اداري و اجتماعي با سرعت تمام به پيش برده مي شود، كاربرد زبان تركي در علائم خياباني و خدمات شهرداريها حتي در مناطق ترك نشين همچنان ممنوع است و روند تغيير نامهاي تركي اماكن جغرافيائي به نامهاي جعلي فارسي از سوي دولت جمهوري اسلامي با شتاب فزاينده اي ادامه دارد.
٢)-سير تاريخي وضعيت زبان: وضعيت و موقعيت امروز زبان و فرهنگ كردي در تركيه بهتر از ٥ سال قبل، آنهم بهتر از ١٠ سال قبل٬ آنهم بهتر از ٥٠ سال قبل است. مطمئنا در ١٠ سال آينده وضعيت خيلي بهتري نيز خواهد داشت. امروز كردان تركيه داراي مدارس٬ برنامه هاي راديو تلويزيوني٬ انتشارات، روزنامه ها و حتي موسسات آموزش عالي به زبان كردي مي باشند، چيزهايي كه ده سال حتي پنج سال قبل قابل تصور نبود. در واقع هم اكنون در تركيه زبان و ادب كردي در حال تجربه كردن نوعي رنسانس و انفجار ادبي است. اما در ايران وضعيت تركان كاملا معكوس است٬ هر دهه كه ميگذرد وضعيت فرهنگي تركان ساكن در آزربايجان جنوبي و ايران بدتر ميشود. امروز تركان ساكن در ايران و آزربايجان جنوبي حتي داراي يك مهد كودك تركي، يك روزنامه سراسري تركي و يك راديو و تلويزيون سراسري تركي نيستند. و اين در حاليست كه تركان ساكن در ايران و آزربايجان جنوبي، شصت سال پيش داراي دانشگاه و موسسات آموزش عالي و روزنامه و راديو به زبان تركي و صد سال قبل نيز داراي سيستم آموزشي و تحصيل تركي بوده اند. امروز زبان تركي به سبب سياستهاي ترك ستيزانه سيستماتيك، همه جانبه و مستمر دولت فارسگراي جمهوري اسلامي ايران، به سرعت در حال احتضار است و از زبان امپراتوران و دولتها و ادب و شعر و رابط٬ به سرعت به ملقمه اي فاسد از فارسي و عربي، آنهم زبان پيران و كوچه بازار تبديل ميشود.
٣)-سنت دولتمداري: به لحاظ دولتمداري و سهيم بودن در اقتدار سياسي بين تركهاي ساكن در ايران و كردهاي ساكن در تركيه فرقهاي اساسي وجود دارد. خلق ترك اقلا هزار سال بر بخش اعظم خاورميانه و قفقاز و در اين ميان بر همه ايران حكومت كرده و داراي دهها دولت كوچك و بزرگ از آن خود بوده است. تركها در ايران به مدت يك هزار سال حاكميت و اقتدار سياسي را در دست داشته اند. آنها صد سال قبل داراي شاهنشاهي قاجار بوده، دويست سال قبل از آن امپراتوري صفوي را داشته اند. حتي پس از پايان حاكميت سياسي تركها بر كل ايران در پايان ربع اول قرن بيستم، آزربايجان جنوبي ٦٥ سال قبل داراي دولت مستقل، مدرن، لائيك و دمكراتيك خود يعني حكومت ملي آزربايجان بوده است. اما اكنون خلق ترك حق حاكميت ملي خود را از دست داده، از تمام صحنه هاي اجتماعي، سياسي، فرهنگي، نظامي و اقتصادي كشور حذف شده و بنيادگرايان شيعي فارس و نمايندگان ولايت فقيه جهموري اسلامي بر وطن وي آزربايجان حكومت مي كنند. در آنسو در تركيه كردان كه اخيرا به عنوان يك گروه ملي شناخته شده اند٬ هرگز در خاك عثماني يا تركيه داراي دولتي از آن خود نبوده اند، بر تركيه حكومت نكرده و از تاريخ دولتمداري در اين كشور نيز برخوردار نيستند. با اين وصف، هر حق سياسي كه امروز كردها در تركيه بدست ميآورند في نفسه پيشرفت و حركتي به جلو است، در حاليكه در مورد تركان ايران پسرفتي عظيم از صاحب امپراتوري بودن به مستعمره شدن مشاهده ميشود.
٤)-نقش در تشكل هويت كشور و ملت حاكم: كردان تركيه در تشكل هويت سياسي و ملي و تاريخ و فرهنگ و زبان و ادب و دين ملت حاكم ترك و حتي تركيه نقش اساسي و تعيين كننده اي نداشته و هميشه حضوري حاشيه اي و تاثيري قابل اغماض داشته اند. اما اكنون از همه اينها طالب سهم اند. در حاليكه تركهاي ساكن در ايران، نه تنها نقشي اساسي و مركزي در تشكيل هويت ايران از تاريخ و دولتمداري و مرزها و پرچم و هنر و... آن داشته اند، بلكه يكي از عوامل اصلي و تاثيرگذار در تشكل و توسعه هويت و زبان و ادبيات و فرهنگ و مذهب.... قوم حاكم فارس نيز بوده اند. منطقه كردنشين تركيه از همان آغاز الحاق عقب مانده ترين بخش عثماني و همواره در حاشيه بوده است، در حاليكه آزربايجان تا سده اخير مركز و مرفه ترين و توسعه يافته ترين ناحيه ايران و حتي جنوب غرب آسيا بوده است. طرد شدن تركان از حاكميت و جامعه ايران و به حاشيه رانده شدن و تبديل آزربايجان به يكي از عقب مانده ترين مناطق ملي ايران پديده اي جديد و معلول سياستهاي انكار و امحاء ملت ترك توسط دولت ايران و مستعمره سازي آزربايجان است. در نتيجه اين سياستها امروز سران عاليرتبه رژيم جمهوري اسلامي ايران، همه فارس اند و شديدا ضد ترك. اكنون حتي دهداران دور افتاده ترين دهات ترك نشين نيز توسط مقامات فارس و فارسستاني شديدا ضد ترك منصوب ميشوند و اكثريت مطلق مقامات منصوب شده در مناطق ترك نشين ايران٬ حتي اگر ترك تبار باشند، شديدا ضد ترك و ترك ستيز هستند. اين بر خلاف آنچه در مناطق كردنشين تركيه اتفاق مي افتد است كه در آنها اداره هاي محلي تحت كنترل شخصيتهاي كردگرا و احزاب مليتگراي كرد است.
٥)-سنگيني دموگرافيك: اكثريت نسبي جمعيت ايران ترك است. ايران كشوري چند ملتي است كه طبق برخي منابع تركها ٤٥-٣٥ و فارسها ٣٥-٢٥ در صد جمعيت آنرا تشكيل مي دهند. در حاليكه در تركيه كردها حدود ١٣ درصد و زازاها حدود ٧ درصد جمعيت، مجموعا حدود ٢٠ درصد اند. ناديده گرفتن اقليتي در اين ابعاد و تضييق حقوق زباني، فرهنگي، سياسي و مليشان از طرف ٨٠ در صد اكثريت، هر چند تاسف آور، ولي رفتار شايع بسياري از دولتها در قرن بيستم بوده است. اما تضييق حقوق ٧٠ در صد جمعيت غير فارس از طرف دولت تمثيل كننده قوم ٣٠ در صدي فارس حاكم بر ايران، نمونه اي استثنائي در جهان معاصر شمرده مي شود. از اين جهت وضعيت ملل غيرفارس ايران و مخصوصا تركها كه شمارشان اگر بيشتر از فارسها نباشد، كمتر از آنها نيز نيست، حقيقتا رقت انگيز است.
٦)-موضع دولت در قبال هويت ملي ملت محكوم: بين موضع دولت ايران در قبال هويت تركي و موضع دولت تركيه نسبت به هويت كردي تفاوت وجود دارد. در ايران پنجاه سال قبل همه مسئولان، چه ترك و چه غير ترك، از خلق ترك به اسم ترك ياد مي كردند و احدي وجود هويت تركي در ايران را به زير سوال نمي برد. يعني وجود هويت ملي ترك در ايران امري بديهي و پذيرش اين هويت از سوي مقامات رسمي و دولت امري طبيعي تلقي مي شد. صد سال پيش علاوه بر آنكه اكثر مقامات عاليرتبه و سران دولتي ترك بودند، همه آنها علاوتا به ترك بودن خود افتخار نيز مي كردند. ولي امروز دولت جمهوري اسلامي – كه تقريبا همه مقامات عاليرتبه و سران آن فارس اند- از اساس منكر وجود هويتي بنام ترك در ايرانند. آنها اسم ملت ترك را به طور رسمي با نام جعلي و تحميلي آذري عوض نموده اند. منظور ايشان از آذري نيز زباني پارسي و نژادي آريائي و قومي ايران زميني است. دولت ايران همچنان از شناختن رسمي هويت ترك و حقوق ملت ترك ساكن در اين كشور، سرباز مي زند. در حاليكه در تركيه كه پنجاه سال پيش هويت كردي نفي ميشد٬ گشايشي دمكراتيك در جريان است و در نتيجه آن دولت اين كشور رسما و حقوقا وجود هويت كردي را –همانگونه كه نخبگان و سياسيون كرد آنرا تعريف ميكنند- پذيرفته است.
٧)-نظام سياسي كشور: تركيه داراي نظام دمكراسي عملا كارآ است. سنن و موسسات دمكراتيك در اين كشور نهادينه و پايدار اند. به جهت ورود پيشتر تركيه به مدرنيته قشر متوسط گسترده اي با گذشته و تجربه نهادهاي مدني بسيار ريشه داري شكل گرفته كه موتور لوكوموتيو و ضامن و پاسدار حركت عصري شدن٬ حقوق شهروندي و زنان و گروههاي ملي و لائيسيسم و ... در اين كشور است. تركها و كردهاي تركيه به مثابه جامعه اي باز و توسعه يافته، بسيار بيشتر و بهتر از گروههاي ملي ساكن در ايران و از جمله تركها به حقوق ملي خود واقفند و راهكارهاي تحقق آنها را مي دانند. برآيند اين عوامل، امر تحقق حقوق ملي كردهاي ساكن در تركيه را تسهيل مي سازد. اما ايران داراي نظام استبدادي ريشه دار است و از موسسات، سنن و رفتارهاي دمكراتيك به طرزي مزمن و عميق محروم است. ايران هنوز به عصر مدرنيته وارد نشده٬ چهره اي روستائي و نه شهري دارد، طبقه متوسط آن بسيار محدود و نهادهاي مدني آن فوق العاده ضعيف اند. در حال حاضر اين كشور توسط يكي از عقب مانده ترين اقشار اجتماعي يعني روحانيت شيعه امامي فارس و تحت حكومتي بنيادگرا برخاسته از فارسستان توسعه نيافته به لحاظ فرهنگي و سياسي و مدني اداره ميشود. از اين جهت در ايران روندهاي عصري شدن و تحقق حقوق شهروندي و زنان و ملتها و حركت به سوي لائيسيسم ريشه دار و عموما رو به جلو نيست و بسيار شكننده است. مجموعه اين عوامل به عنوان مانعي در تحقق حقوق ملي ملت ترك ساكن در ايران و آزربايجان جنوبي عمل مي كند.
٨)-انتگراسيون به جامعه جهاني دمكراتيك: تركيه بسياري از عهدنامه هاي بين المللي مربوط به حقوق اقليتها را امضاء نموده، عضو پارلمان اروپا و كانديداي عضويت در اتحاديه اروپاست و با امضا دهها سند و قرارداد و تهعد نامه و .... با اين ارگانها خود را متعهد و درگير و مجبور به ارتقاء سطح حقوق ملي گروههاي ملي كشور به استانداردهاي اروپائي كرده است. حال اگر در اجراي آنها تعللي هم مي كند٬ چندان مهم نيست چرا كه در اين كشور روند بدون بازگشت دمكراتيزاسيون در همه عرصه ها در جريان است و اين دولت اروپائي قانونا و حقوقا خود را ملزم و مقيد به اجراي تعهدات مذكور كرده و دير يا زود مجبور به گشايش جهشي و يا مرحله اي در اين مسير است. عملا نيز آنچه اتفاق مي افتد همين است. هر دهه٬ حتي هر سال كه ميگذرد دولت و جامعه تركيه در نتيجه رفرمهاي تدريجي و يا جهشي خصلت دمكراتيك تري به خود ميگيرد. اما ايران يك ديكتاتوري فردي و كشوري توسعه نيافته و خاورميانه اي تحت حاكميت ارتجاعي ترين و ضدانساني ترين تفسيرها از شريعت اسلام شيعي، آميخته با نوعي قوميتگرائي بدوي، برتري جو و توسعه طلب فارسي و نژادپرستي آريائي است. در مورد ايران هيچ اهرم فشاري مانند اتحاديه اروپا٬ پارلمان اروپا و يا عهدنامه هاي بين المللي معني داري كه وي خود را ملزم به رعايت آنها بداند- حتي در صورت امضا كردنشان- وجود ندارد. عملا نيز آنچه در عرصه حقوق ملي مانند بسياري از عرصه هاي ديگر جريان دارد، روندي به سوي جلو نبوده تماما به عقب است. چنانچه كشور ايران از نظام نيمه فدراتيو ممالك محروسه يك قرن پيش، امروز به دولتي شديدا متمركز تبديل شده٬ ملل ساكن در آن همه در حال ذوب شدن در ملت آريانژاد ايران اند و زبانهاي گوناگونشان همه در حال تبديل گرديدن به فارسي تهراني مي باشند. انكار هويت و حقوق ملي ملل غيرفارس و غيرارمني ساكن در ايران، ممنوعيتها بر زبان و فرهنگ تركي و تغيير اسامي جغرافيائي تاريخي ترك و .... كه در گذشته هرگز در ايران سابقه نداشته امروز كاملا نهادينه، و زير پا نهادن قوانين و تعهدات بين الملل به ويژه در عرصه حقوق شهروندان و حقوق گروههاي ملي به راهكار دولت ايران تبديل گرديده است.
٩)-مطالبات زباني: در عرصه زباني، ملت ترك ساكن در آزربايجان جنوبي و ايران، خواستار رفع ممنوعيت از زبان تركي قبلا رسمي و آموزشي در ايران و ترميم گسستگي هويتي و تاريخي ايجاد شده توسط رسمي كردن زبان فارسي در اين كشور مي باشد. آنچه ملت ترك خواهان آن است امر و نظام تازه اي نيست، برپا داشتن و ادامه سنت طبيعي و موجود در گذشته اين كشور و احترام بدان است. اما كردهاي تركيه خواهان تبديل زبان كردي هرگز قبلا رسمي و آموزشي نبوده به زباني رسمي و آموزشي در تركيه اند. يعني خواهان ايجاد نظامي كاملا بي سابقه و جديد در اين كشوراند. به عبارت ديگر تركها در ايران براي بدست آوردن دوباره حقوقي كه از آنها سلب شده مبارزه مي كنند، اما مساله كردها در تركيه بدست آوردن حقوقي كه هرگز از آن برخوردار نبوده اند مي باشد. افزون بر آن، خواست تركهاي ساكن در ايران و آزربايجان صرفا آموزش زبان مادري تركي و آموزش به زبان مادري تركي نيست، رسمي شدن زبان مليشان تركي در سطح سراسري و دولت مركزي ايران توسط قانون اساسي اين كشور است. اما كردهاي تركيه به دلائلي كه برخي فوقا شمرده شد فعلا همچو مطالبه اي ندارند.
١٠)-موقعيت حركت ملي: حركت كرد در تركيه در اوج قدرت خويش و در فاز تهاجمي بوده، تمام امكانات بالقوه خود را بكار گرفته است. اين حركت از ديرباز به شكلي بسيار گسترده سياسي و سازماندهي شده و از همه اشكال مبارزه و در اين ميان خشونت، مبارزه مسلحانه و تروريسم بهره برده است. مساله ملي كرد را به مساله اي منطقه اي و بين المللي تبديل ساخته، مورد پشتيباني گسترده افكار عمومي بويژه در كشورهاي اروپائي و مورد حمايت فعال دولتها و بازيگران منطقه اي و بين المللي است. منابع مالي متعدد و متنوعي كه بخش عمده اي از آن شامل راههاي غيرقانوني از قبيل قاچاق، باجگيري، پولشوئي و كمكهاي مالي دولتهاي ذينفع است دارد. خودآگاهي ملي در ميان توده هاي كرد ساكن در تركيه در حد مقبولي است و سازمانهاي سياسي كرد قادر به بسيج گروههاي اجتماعي مختلف كرد در راستاي شعارها و اهداف خود مي باشند. بخش تعيين كننده اي از توده و روشنفكران كرد ساكن در تركيه به اين سازمانها و تشكيلات سياسي و حتي تروريستي همدردي و پشتيباني نشان مي دهند. اصلي ترين تشكيلات كردي تركيه يعني پ.ك.ك. از سوي بسياري از مجامع بين المللي و دولتها به عنوان سازماني تروريستي شناخته مي شود. توسعه طلبي ارضي كردي و كردستاني و چشمداشت به اراضي ملت ترك همجوار در عراق (كركوك، ..)، تركيه (نواحي ترك نشين از مرز ارمنستان تا آناتولي مركزي و مرز سوريه)، ايران (همه غرب آزربايجان از بازرگان تا سنقر)، سوريه (مناطق ترك نشين شمال شرق اين كشور) و جمهوري آزربايجان (ناحيه لاچين و جوار آن) و خواست الحاق اين سرزمينهاي ترك نشين به اراضي كردستان بزرگ، به بخشي جدائي ناپذير از مبارزه سياسي كرد تبديل شده است.
حركت ترك در ايران هنوز در آغاز راه و در فاز خودآگاهي بيداري ملي است و آنچه ديده مي شود صرفا درصدي بسيار كوچك از پتانسيل عظيم جنبش ملي ترك در ايران و آزربايجان جنوبي است. اين حركت هنوز نتوانسته است مسله ملي خود را به مساله اي منطقه اي و بين المللي تبديل نمايد. مورد حمايت هيچ دولت و بازيگر منطقه اي و جهاني نبوده، از پشتيباني افكار عمومي بين المللي برخوردار نيست. منابع مالي اين حركت بسيار محدود است. حركت ملي ترك به تازگي وارد فاز سياسي شده و سازمانيابي ضروري را پيدا نكرده است. اين حركت اشكال خشونت آميز مبارزه را كلا نفي و تروريسم به هر شكل را محكوم مي كند و از مبارزه مسلحانه بدور است. چشمداشتي به اراضي ديگر مناطق ملي و ملل همسايه ندارد و خواستار الحاق مناطق غير ترك نشين به آزربايجان بزرگ نيست. خودآگاهي ملي در ميان توده هاي ترك ساكن در ايران و آزربايجان جنوبي در مرحله هاي نخستين است. جنبش ملي دمكراتيك ترك هنوز موفق به رساندن شعارها و اهداف خود به گروههاي اجتماعي مختلف ترك نشده و قادر به بسيج موثر آنها در راستاي اين شعارها و اهداف نمي باشد. بخش عظيمي از نخبگان ترك را مانقورتهاي ايران گراي ضد ترك و ضدآزربايجان تشكيل مي دهند، خيل عظيمي از آنها پيچ و مهره هاي ماشين انكار و امحاء خلق ترك توسط دولت جمهوري اسلامي ايران اند و گروهي نيز در جرگه پان ايرانيستهاي آشكار و نهان و وابستگان به تشكلات سراسري-فارسي قرار دارند. با اين وصف در آينده نزديك اگر شاهد افول حركت ملي كرد در تركيه نباشيم، به طور قطع شاهد به فعل در آمدن قوه عظيم توده ترك و اوج گيري حركت ملي ترك در آزربايجان جنوبي، ايران و منطقه خواهيم بود.
نتيجه: عنصر كرد در جامعه تركيه٬ به لحاظ تاريخي عنصري حاشيه اي است. كردان تركيه داراي سنگيني قابل توجه و نقش تعيين كننده در تشكل هويت ملت همسايه خود يعني جامعه ترك و دولتي كه متبوع وي اند يعني دولت تركيه نيستند. كردان ساكن در تركيه بدون تجربه دولت سازي در اين كشور اند و زبانشان نيز همواره غير رسمي و غيردولتي بوده است. با اينهمه تركيه به سبب انتگراسيون در جامعه اروپائي و حركت در مسير دولت و جامعه مدرن٬ شاهد گشايشي دمكراتيك در حقوق اقليتهاي ملي اين كشور- بعضا آرام بعضا تند - اما هميشه به سوي جلو است. هر حق سياسي و ملي كه خلق كرد در تركيه بدست مي آورد٬ با توجه به قلت عددي اش و نداشتن نقش در تاريخ و تشكل هويت تركيه٬ به خودي خود يك موفقيت شمرده ميشود. چرا كه دستاوردي است كه قبلا از آن برخوردار نبوده است. در حاليكه خلق ترك ساكن در ايران در هزار سال گذشته بر ايران و بخش اعظم خاورميانه-قفقاز حاكم بوده و سنت ديرين دولتمداري دارد. تركان ساكن در ايران نقش اساسي در شكل دهي به هويت ايران و مرزها و پرچم و مذهب آن و حتي زبان و ادب فارسي داشته اند. اما علي رغم اين همه و علي رغم كثرت عددي تركان ساكن در ايران٬ آنها تماما از حقوقي كه قبلا داشته اند محروم گرديده اند. پايان دادن به ساختار فعلي دولت ايران و ذهنيت كنوني اليت و جامعه فارس و تجريد و عقب ماندگي مزمن دولت و جامعه ايراني از جهان معاصر، تنها راه خروج از اين وضعيت است.
گرچهيه هو