Sunday, October 31, 2010

فارسی (Fars , Farsi) و پارسی (Pers , Persian) دو مقوﻟﮥ جدا از هم


فارسی (Fars , Farsi) و پارسی (Pers , Persian) دو مقوﻟﮥ جدا از هم

در ايران - بعنوان تاكتيكي دولتي و از سوي قوميتگرايان فارس- در طول قرن بيستم بحثي دربارۀ نژاد و تبار تركهاي ساكن در ايران آغاز شده است. اين بحث مصنوعي علاوه بر انكار تركيت ما و القا بي ريشه بودنمان، براي منحرف كردن موضوع بر...خورداري از حقوق بشري و ملي تركان هميشه زنده نگاه داشته شده است.
در حاليكه اين بحث مصنوعي و اساسا اشتباه است. بحث واقعي نه نژاد و تبار تركان، بلكه نژاد و تبار قوم فارس مي بايد باشد. قومي كه بر همه عرصه ها و نهادها تسلط مطلق دارد اما تا چند دهه و يكي دو سده پيش نام و نشاني از وي در متون تاريخي ديده نمي شود. آنچه وجود دارد ترك و تاجيك و .... است، اما نه فارس؛ قوم فارس و زبان فارسي، با اقوام و زبان باستاني پرس، پارس، پارسي و پرشين عينيت و رابطه مستقيمي ندارند. ايندو، به لحاظ زباني، ديني، تبار-نژادي و فرهنگي دو آنتيته تماما جداگانه اند.
پارسي، يك زبان ايراني باستان و منقرض شده است؛ پارسها قومي از ايراني زبانهاي باستانند كه مدتها قبل از آنكه از صحنه روزگار حذف شوند به دين زرتشتي در آمده بودند. تبار پارسهاي باستان نيز آميخته اي از اينديك و مونقولوئيد (فيزيوتيپي كمابيش شبيه بسياري از هنديان امروزي) بوده است. شايد بتوان پارسيان زرتشتي مهاجرت كرده به شبه جزيره هندوستان را باقيمانده پارسيان باستان به شمار آورد (هرچند عده اي اين تئوري را نيز رد نموده اند). در حاليكه زبان و خلق و مذهب فارس امروزه پديده هائي جديد و كاملا نوظهور در ايران اند.

فارس زبانهاي امروزي ايران از هر جنبه بين قرون ١٦-٢٠ و در دوره صفوي- قاجار- پهلوي فرم امروزي را به خود گرفته اند. اين خلق با تركيب نژادي-تباري، فرهنگ و مذهب امروزي آن گروهي نامتجانس و نوظهور است. فارسها به لحاظ ‌نژادي، گروهي ناهمگن مركب از رگه هاي مديترانه اي پروپر، مونقولوئيد، اينديك و حتي نئگروئيد ميباشند. قوم فارس امروزين به لحاظ تباري تركيبي از اكثريت بوميان باستان غيرايراني منطقه، بازماندگان منسوب به پرسها و ديگر اقوام مهاجر ايراني زبان (عمدتا از شرق، از افغانستان كنوني)، بوميان و مهاجرين تورك (از شرق، از شمال و از غرب)، بوميان و مهاجرين عرب و سامي (عمدتا از جنوب غربي) است.

بنابراين گروههاي مختلف فارس زبان ساكن در ايران كه امروزه با نام قوم فارس از آنها ياد ميشود در حقيقت ملقمه اي از گروههاي مخلتف تباري و زباني اند كه به مرور زمان با غلبه زبان فارسي دري دربارها و شاعران و مهاجرين افغانستاني، پذيرش علايق مذهبي توركان غلات قزلباش آزربايجاني و تركيه اي به شكل دگرگون و فارسي شده شيعه امامي و اخذ مظاهر فرهنگي، آداب و سنن، جشنها و اعياد و خط از اعراب و بوميان و توركان و مهاجران ايراني زبان ديگر به صورت قوم فارس (زبان) پا به عرصه وجود گزارده اند. حتي مذهب شيعه امامي كه يكي از اساسي ترين ستونهاي هويتي قوم فارس امروز را تشكيل ميدهد، نيز در سايه توركان قزلباش آزربايجان و تركيه به مذهب ملي قوم فارس تبديل شده است. توركها از اين جهت نقشي بي بديل در بوجود آمدن خلق فارس بازي نموده اند.

زبان فارسي امروزي و رايج در ايران با حداقل ۶۰٪-۸۰٪ كلمات عربي، زباني ژارگون-كرئول  (jargon-kreol)مانند اردو است. اين زبان آميخته اي از زبانهاي ايراني وارد شده به داخل مرزهاي كنوني ايران كه منشاءشان در افغانستان و تاجيكستان كنوني قرار دارد با ديگر زبانهاي ايراني غيرفارسي (سغدي، خوارزمي، راجي و ...)، زبانهاي عربي، توركي و ديگر زبانهاي بومي ايران است.

 كاربرد پرشين-پارسي براي ناميدن قوم و زبان فارسي، قائل شدن به خلوص تباري و نژادي فارس زبانهاي امروزي و اعتقاد به پاكي و عدم اختلاط اقوام پارسي باستان در طول دو هزار سال گذشته بوده و به معني ناديده گرفتن تاريخ و فعل و انفعالات دو هزار ساله و تحريف آن است. ادعاي يگانگي اين دو مفهوم متفاوت، همچنين گفتماني پان ايرانيستي- نژادپرستانه براي ايجاد سابقه و هويتي تاريخي براي اين گروه زباني نوظهور و تصاحب هويت و ميراث تاريخي پارسها توسط فارس زبانان امروزي است. يكي نشان دادن خلق نوظهور فارس با تركيب نژادي و مولفه هاي هويتي فرهنگي و مذهبي ويژه اش، با اقوام پرس باستاني يكي از بي اساسترين جعليات افسانه سازان دولتي فارس در تاريخ معاصر ميباشد. در ايران امروز نه زباني به اسم پارسي و نه قومي به اسم پارس و يا "پرشين" وجود ندارد، قوم فارس ادامه مستقيم پرسهاي باستان نيز نمي باشد. بنابر اين ميبايست اكيدا از بكار بردن نامهاي پارس و پرس و پرشين به جاي فارس و فارسي بويژه در زبان انگليسي اجتناب نمود.

-----

روند ايجاد زبان فارسي دري در افغانستان، غير از روند ايجاد قوم فارس در ايران است. در واقع چهار روند متفاوت وجود دارند:

روند ايجاد زبان دري در افغانستان

روند ورود آن به داخل مرزهاي كنوني ايران از شرق به عنوان زباني ادبي

روند تبديل زبان بخشي از بوميان ايراني، عرب و ترك به فارسي

روند تشكل قوم فارس

اين چهار روند غير از هم اند، نخستين آنها ايجاد زبان دري در افغانستان در قرون ٩-١١ ميلادي و آخرين آنها تشكل قوم فارس در ايران بين قرون ١٦-٢٠ ميلادي مي باشد.

فردوسي و رودكي و دقيقي و ... كه شما نام برديد مربوط به روند تشكل زبان دري مي باشند، نه تشكل قوم فارس با مشخصاتي كه امروز دارد. اساسا تعلق اين افراد كه بيشتر از فارس، تاجيك شمرده مي شوند به خراسان و افغانستان خود اين واقعيت را مي رساند كه زبان دري، زبان بومي ايران نيست و زباني وارداتي است.

وضعيت زبان فارسي دري با زبان تركي آزربايجاني از زمين تا به آسمان متفاوت است. تركي آزربايجاني حتي تركي عثماني به تائيد همه زبانشناسان زبانهائي اساسا تركي اند كه بشدت و بويژه در عرصه دائره لغات از زبان فارسي و از آن طريق از زبان عربي متاثر شده اند. اما زبان دري اساسا از اختلاط زبان عربي و برخي از زبانهاي ايراني شمال افغانستان و آسياي ميانه ايجاد شده است. يعني دوگانگي و ويژگيهاي عربي از الفبا و فونئتيك و دستور زبان و دائره لغات ذاتي زبان دري است و نه اكتسابي. اساسا تاجيك-تازيك ناميده شدن اين زبان و انتساب آن از همان آغاز به اعراب و از جمله قبيله طي و همچنين فارسي ناميده شدن آن به جاي پارسي، مويد اين واقعيت است كه هسته اوليه متكلمين به زبان دري را اعرابي تشكيل مي داده اند كه زبانشان از عربي متحول گشته بود.

كرئول بودن زبان دري و آكنده بودن آن از لغات عربي- در زبان حقوقي و روزنامه اي حتي در حدود ٩٠ درصد- واقعيتي غير قابل انكار است و در واقع چيز بدي هم نيست. بسياري از زبانهاي دنيا بويژه در آفريقا و و جزاير اقيانوسيه مانند زبان فارسي كرئول و ژارگون هستند. اما نوشته من در باره تبار قوم فارس است و نه خصلتهاي زبان دري. در اين باره اگر وقت كردم نوشته اي عليحده خواهم نوشت.

البته در ميان فارسزبانها معتقدين به اديان و مذاهب گوناگون از سني و بهائي و بي دين و ... هم وجود دارند. اما اينها زيرگروههاي اعتقادي گروه ائتنيك مذڭور اند. در اينجا از تشكل بدنه قوم فارس در اثر هويت مذهبي شيعه امامي سخن مي رود. مانند تركان آزربايجاني كه در بينشان زيرگروههاي سني و بهائي و عيسوي و موسوي هم وجود دارند، اما جدائي ميان تركان آزربايجان و تركان عثماني و تشكل دو هويت قومي عمدتا بر اساس تفارق مذهبي سني و جعفري-علوي بوده است. در ايران نيز همينطور است و دري زبانهاي شيعي عموما فارس و دري زبانهاي سني و اسماعيلي و .. با نامهاي ديگر از قبيل تاجيك و زرتشتيان با نام پارسي ياد مي شوند.
-----

همه گروههاي ملي منطقه ما و از جمله ايران، تركيبي از مهاجرين ايراني و توركي و سامي و .... و بوميان گوناگون اند. در اين مورد فرق عمده اي بين ترك و فارس وجود ندارد.

اما دليل تدقيق مساله تبار گروههاي فارس زبان ساكن در ايران، اثبات خلوص تباري و يا نژادي تركهاي ساكن در اين كشور نيست. به اين دليل است كه برتريت نژادي قوم فارس از طريق تبليغ نژادي بنام آريائي دكترين و گفتمان رسمي دولت ايران و قوميتگرايان افراطي فارس مي باشد. مردم ايران نسلهاست كه با اين گفتمان نژادپرستانه دولتي مغزشوئي و تربيت مي شوند. و از آنجائيكه قوم فارس، ملت حاكم در ايران است، نژادپرستي و تفاخر نژادي اين قوم بويژه با توجه به اين واقعيت كه به گفتمان رسمي دولت ايران نيز تبديل شده است، بسيار خطرناك و مضر است.

همين چند روز پيش بود كه سازمان ملل دولت ايران را به اعمال تبعيض سيستماتيك نژادپرستانه بر عليه ملل غيرفارس ايران متهم كرد. در حاليكه تفاخر نژادي ملل محكوم در ايران- اگر همچو چيزي وجود داشته باشد هم- چندان مساله امروز ما و معضلي عاجل نيست. به همين سبب ما مي بايست بر گفتمان نژادپرستانه خلوص نژادي و تباري قوم فارس- كه گفتمان رسمي دولت ايران و قوميتگرايان افراطي قوم حاكم فارس است، متمركز شويم.

No comments:

Post a Comment