Monday, November 14, 2011

موقعیت استراتژیک آذربایجان جنوبی و تاثیر آن در منطقه - کسکین قلم

  آراز نیوز : اختصاصی برای آراز نیوز؛
در این نوشته سعی خواهیم کرد موقعیت ژئوپولیتیک آذربایجان جنوبی در منطقه و جنبش های سیاسی رایج در آن را بررسی نماییم. تاثیرات جنبش های ملی در آذربایجان جنوبی در ایران و تاثیراتی که بر روی سیاست های کلان کشورهای قدرتمند شرق دارد را نشان دهیم و علل اهمیت این سرزمین از نظر استراتژیک را بیابیم.
برای این کار بایستی تاریخچه جنبش های ملی در آذربایجان جنوبی را بشناسیم که در این نوشته به صورت خلاصه بدان اشاره خواهد شد سپس ارتباطات و علایق فرهنگی بین مردمان این سرزمین و دولتهای قدرتمند نیم کره شرقی را نشان خواهیم داد و اینکه امروزه مردمان این سرزمین ها چگونه از همدیگر تاثیر می پذیرند و دلیل همسویی سیاست های این کشورها ( چین ، سوریه ، ترکیه و ایران ) چیست ؟
بنابراین بخش اول نوشته مان شناخت جنبش های ملی آذربایجان جنوبی خواهد بود.
جنبش های ملی در آذربایجان جنوبی
تقریبا از صد سال پیش به این سو ، یعنی زمانی که ستارخان سردار ملی در تهران به ضرب گلوله یفرم خان ( ارمنی ) رئیس نظمیه تهران آن زمان ، به قتل رسید و مهر تاییدی بر شکست جنبش مشروطه شد که باعث به قدرت رسیدن لابی فارس در درون دربار قاجاریان گشت و پروسه براندازی حکومت ترکان بر ایران آغاز شده و با به قدرت رسیدن سید ضیا الدین طباطبائی و به کمک او به تخت نشستن رضاخان میر پنج ، که آغاز حکومت سلسله فارس پهلوی بود. در این میان جنبش آزادستان شیخ محمد خیابانی را که شش ماه حکومت کرد را می توان جرقه هایی از جنبش ملی در آذربایجان به شمار آورد. اما بعد از به تخت نشستن رضا پهلوی و آغاز سیاست های فارسیزاسیون و یکسان سازی قومی که با کمک آلمان نازی در حال تکوین بود سعی در از بین بردن قومیت های ایرانی از جمله ترک و کرد و بلوچ و عرب و ترکمن داشت. فضای بسیار شدید خفقان و دیکتاتوری مطلق ، جلوی دهان معترضان را گرفته بود. با پایان جنگ جهانی دوم و برکناری رضا خان از قدرت توسط انگلیس و آمریکا و به تخت نشستن پسرش ، محمد رضا پهلوی ، فضای نسبتا آزادی که به سفارش غرب در ایران ایجاد شد باعث به وجود آمدن فرقه دموکرات آذربایجان به رهبری سید جعفر پیشه وری شد که می توان این جنبش را اولین و مترقی تریت و مستقل ترین جنبش ملی در آذربایجان جنوبی به شمار آورد.
در شهریور 1324 فرقه دموکرات آذربایجان ، با انتشار مرامنامه و به دنبال آن مراجعتنامه ، اعلام موجودیت نمود که اساس این بیانات ، حقوق ملی آذربایجانیان و اصلاحات ارضی بود.
با اعلام حکومت فرقه دموکرات در 21 آذر 1324، اولین حکومت دموکرات و مترقی در آذربایجان به قدرت رسید و زبان ترکی آذربایجانی ، زبان رسمی دولت شناخته شد. روزنامه ها و کتابهای درسی و غیر درسی به این زبان منتشر شدند و در مدارس تدریس شد. زمینهای کشاورزی از دست فئودالها آزاد گردیده بین مردم تقسیم شد. وضعیت بهداشت بهبود یافت. خیابانها آسفالت شدند و کارخانه های صنعتی رشد کرده شکوفه شدند.
در مذاکرات حکومت ملی آذربایجان با حکومت تهران ( قوام السلطنه ) و مکاتبات با شوروی سابق ( میر جعفر باقراف ، نماینده استالین در آذربایجان شمالی و خود استالین ) سید جعفر پیشه وری ، نخست وزیر حکومت ملی آذربایجان از حقوق ملی آذربایجانیان کوتاه نیامده و در جواب قوام که گفته بود زبان ترکی را ملغی کنید ما نیز حکومتتان را رسمی اعلام می کنیم گفت :(( خط قرمز ما زبان مادریمان است. در راه آن از جان می گذریم.))
در 21 آذر 1325 یعنی یک سال بعد حکومت ملی با خیانت شوروی سابق و حمله همه جانبه ارتش شاه با پشتیبانی ارتش آمریکا، حکومت ملی آذربایجان شکست خورده و آذربایجان بار دیگر به دست شاه یان فارسی افتاد.
از آن پس با توجه به خفقان شدید و قتل عام فجیع ، بهترین فرزندان این ملت به دست مزدوران شاه سکوت غریبی فضای آذربایجان را فرا گرفت، البته گاه گاهی صدای اعتراض به صورت خفیف به گوش می رسید. مثلا اشعار بولود قاراچورلو و یا مرحوم علی تبریزی و حتی صمد بهرنگی و دوست و همراه همیشگی اش بهروز دهقانی ، همه و همه سعی در رساندن صدای تظلم خواهی ملت آذربایجان به گوش جهانیان بودند.
بالاخره در 29 بهمن 1359 یکبار دیگر مردم آذربایجان در تبریز قیام کردند و پس از سالها بار دیگر با زبان مادری خود علیه حکومت دیکتاتوری آریا مهر نژاد پرست شعار دادند. پس از پیروزی انقلاب ، بار دیگر این ساختار و هژمونی فارس گرا بود که بر فضای سیاسی کشور گسترده شد و قیام خلق مسلمان آذربایجان به رهبری آیت الله شریعت مداری نیز ره به جایی نبرد. دوران جنگ هشت ساله با عراق و کشتار و قتل عام زندانیان سیاسی در زندان ها در دهه 60 بار دیگر فضای خفقان را بر کشور علی الخصوص آذربایجان گسترد. در این بین سهم بسیار زیاد آذربایجان در اعدام های فله ای ، وضعیت را برای ملت آذربایجان وخیم تر نموده بود .
و اما دوران جدید حرکت ملی آذربایجان با انتشار پرسش نامه موهن از طرف صدا و سیمای لاریجانی و اعتراض دانشجویان دانشگاه تبریز ، بار دیگر شروع شد. در انتخابات مجلس و کاندیداتوری دکتر محمود علی چهرگانی و دفاع ایشان از حقوق ملت آذربایجان و حمایت بی دریغ مردم از ایشان دولت را مجبور به رد صلاحیت ایشان نمود. با این رد صلاحیت و اتفاقات پس از آن فاز جدیدی در حرکت ملی آذربایجان بوجود آمده بود. حاکمیت با دستگیری و شکنجه و تبعید دکتر چهرگانی و اطرافیانش سعی در آرام کردن اوضاع داشت ولی وضع رفته رفته وخیم تر شد. با مهاجرت آقای چهرگانی فضای نسبتا آرامی آذربایجان جنوبی را فرا گرفته بود که ناگهان صدای حق خواهی این ملت از میان کوه های کلیبر گوش فلک را کر کرد. حرکت ملی آذربایجان به مثابه بادکنک باد کرده ای که حاکمیت سعی داشت با فشار دست از بزرگتر شدنش ممانعت نماید از میان انگشتانش بیرون می زد. با اجرای برنامه توسط وزارت اطلاعات و صدا و سیما در قلعه بابک خواستند جریان را مصادره و فضا را آرام کنند ولی حضور صدها هزار آذربایجانی سال به سال اوضاع را از دست حاکمیت خارج می ساخت. بالاخره سپاه وارد عمل شد و حضور در قلعه بابک را ممنوع اعلام کرد و با اجرای مانور فاطمیون کل منطقه را هر سال در آن زمان اشغال می کرد. باز سرو صدا خوابید ولی در سال 85 در جریان کاریکاتور موهن روزنامه دولتی ایران میلیون ها ترک آذربایجان به خیابانها آمدند. این بار نه تنها تبریز که اکثر شهرها و حتی روستاهای آذربایجان شاهد اعتراض ملت آذربایجان جنوبی بود. این کودک روز به روز بزرگتر می شد و لباس بزرگتری و حقوق بیشتری درخواست می کرد. هرچه بود حاکمیت در نظر خود آن را نیز آرام کرد ولی با صعود تیم فوتبال تراختور آذربایجان به لیگ برتر و هم زمانی آن با روزهای تبلیغاتی انتخابات ریاست جمهوری ، شور و شعف و اعتراض را به آذربایجان آورد. مردم بدون اعتنا به مبارزه انتخاباتی احمدی نژاد و موسوی و ... و اعتراضات فارسها به نتایج انتخابات به فکر حقوق پایمال شده خود بودند. هر دو هفته یکبار در ورزشگاه سهند ( یادگار امام تبریز ) میتینگ اعتراضی جوانان ترک آذربایجان که از هر گوشه آذربایجان به تبریز می آمدند برگزار می شد. این اواخر نیز اعتراض به خشک شدن دریاچه ارومیه ، نشان دهنده آگاهی بالای ملت آذربایجان جنوبی داشت. با این اعتراضات حرکت ملی خود را به عنوان یک حرکت پست مدرن و پیشرفته به جهانیان نشان داد و نظر دنیا را به سوی خود معطوف نمود. حال با نگاهی به سخنان خانم هیلاری کیلینتون در مصاحبه با صدای آمریکا و بی بی سی می توان نگاه ایشان را از پشت سخنانش به آذربایجان دریافت. ایشان رسما اعلام می کنند که نه تنها جنبش سبز ، بلکه هر حرکتی در هر جای ایران ، اگر به صورت رسمی از جامعه بین الملل درخواست کمک نمایند ما دریغ نخواهیم کرد.
نیم نگاه کوتاهی داشتیم به سیر حرکت ملی آذربایجان در صد سال گذشته . اکنون می خواهیم سرنوشت مشابه ملت های دیگر آسیا را با آذربایجان مقایسه کنیم.
سرنوشت به هم پیوسته سایر ملت های ستم دیده در آسیا با ملت آذربایجان جنوبی کردهای ایران و عراق و ترکیه و چچن ها و داغستان روسیه و ترکان ایغور چین ملت هایی با سرنوشت تقریبا مشابه در آسیا می باشند که سالهاست برای حقوق ملی خویش مبارزه می کنند.
کردها گذشته از این که از کجا آمده اند و از چه زمانی در این سرزمین که سرزمین دیرین ترکها بوده ساکن شده اند و نحوه مبارزه آنها چگونه است ؟ به هر حال یک ملت محسوب شده و خواهان حقوق ملی خویش از سه کشور ترکیه ، عراق و ایران هستند. آنها با اینکه بازیچه سیاست ابر قدرت ها شده و خواهان تصرف شهرهای ترک نشین ترکیه و آذربایجان جنوبی هستند ولی حقوق لا انکاری از جمله زبان و فرهنگ خوش هستند که از این نظر با سایر ملل تحت ستم منطقه هم درد می باشند. این وضعیت باعث چالش برای حاکمیت های ، حاکم بر این ملل شده و آنها را مجبور نموده که خواه نا خواه در برابر این مشکل کنار هم بایستند و حتی سیاست های خود را با هم دیگر مطابقت دهند.
اما رابطه ترک های آذربایجان جنوبی با ترک های چین و روسیه ، رابطه ای بس عمیق تر می نمایاند.. رابطه ای که با وجود کیلومترها فاصله اما به لحاظ تاریخ و فرهنگ مشابه و زبان یکسانشان بسیار نزدیک می باشد. شاید گفته بسیاری از فعالین سیاسی ترک درست باشد می گویند راه توران از تبریز می گذرد.
این جمله نه تنها یک جمله احساسی و شاعرانه نیست بلکه با کمی دقت در اوضاع واقعی تر به نظر می رسد دقیقا چند ماه پس از حوادث خرداد 85 آذربایجان جنوبی ترک های اویغور چین علیه حاکمیت چین قیام کردند و شهر ارومچی مرکز ایالت شین چیانگ ( ترکستان شرقی ) شاهد خون ریزی و درگیری بود. رهبر ترکان این ایالت خانم ربیه قدیر در نطق های خود از آمریکا بارها اعلام کرد که ملتش از قیام تبریز درس گرفته و تاثیر پذیرفته است.
پس از کشته شدن رهبر چچن ها به دست جلادان روس ، چچن ها با تاثیرپذیری از حرکت ملی آذربایجان جنوبی ، قیام مسلحانه را تعدیل نموده و بیشتر در زمینه های فرهنگی از جمله کانون های دانشجویی و صنفی و N.GO ها فعالیت را آغاز کردند و شروع به برنامه ریزی میتینگ های اعتراض و مدنی در اماکن مختلف نمودند. با حضور حرکت ملی آذربایجان در استادیوم های ورزشی از فوتبال گرفته تا والیبال مردان و زنان و حتی مسابقات فوتسال و تاثیر بسزایی که بر عامه مردم در درک از پایمال شدن حقوق ملی شان داشت ، داغستانی ها نیز به فکر این کار افتادند. آنها با تقویت دو تیم فوتبال خود یعنی روبین غازان و مخاج قلعه و کسب افتخار در میادین ورزشی نه تنها شادی و شعف و بالا بردن روحیه باز آوردن غرور ملی به ملت خویش همانند ملت آذربایجان جنوبی موفق عمل نمودند بلکه در بازیهای این دو تیم میتینگ اعتراض خود را برگزار کرده در بازیهای این تیمها با تیمهای روس ، مسکو را همانند تهران به دست های آذربایجانی ، فتح نمودند و دولت مرکزی را دچار نگرانی و اضطراب کردند.
مشکل مشترک روسیه ، چین ، ایران و ترکیه (( همانطور که در بخش قبلی خاطر نشان کردیم ، روسیه و چین و ایران با مشکل مشترک به نام خود آگاهی تورکهای استعمار شده و محصور در بین مرزهایشان مواجه هستند و ایران و ترکیه با مشکلی به نام کورد که همزمان دو مشکل اساسی به نامهای تروریسم و ملیت گرایی را بر این دو کشور تحمیل نموده اند))
با نگاهی به تاریخ دیرین ، ترکها همواره بر چین ها و روس ها و فارس ها تاخته اند و سالیان سال سرزمینشان زیر پای تورکها قرار گرفته و خودشان اسیر بوده اند. اکنون نیز از همین خطر هراس دارند و با فروپاشیده شدن امپراطوری عثمانی به عنوان آخرین امپراطوری قدرتمند و بزرگ تورک ، دیگر دوست ندارند بار دیگر تورکها چنین قدرتی را حتی به صورت مدرن آن به دست بیاورند. پیدایش کشور ارمنستان و حمایت روسیه و چین و ایران از این کشور یکی از سیاست هاست. چین و روسیه به ایران کمک خواهند کرد تا آذربایجان جنوبی مستقل شود تا بار دیگر قسمت شرقی دنیای تورک با قسمت غربی آن ( یعنی آتاتولی ) متصل نشود.
از طرفی می دانند هر اتفاق ناسیونالیستی در آذربایجان جنوبی باعث تحریک تورکهای روسیه و چین خواهد شد. از طرفی هر گونه بی ثباتی در ایران از جمله سقوط جمهوری اسلامی ایران ، کشور را به سوی تجزیه پیش خواهد برد که این باعث بهم خوردن کلیه معادلات ابر قدرتهای شرقی خواهد شد. از این رو چین و روسیه مجبور به هماهنگی و همکاری با جمهوری اسلامی بوده و در مقابل آمریکا و غرب برای تغییر رژیم در ایران ، از جمهوری اسلامی حمایت می کنند.
از دیگر سو ، آمریکا و غرب به فکر تغییر رژیم در ایران بوده و نیم نگاهی نیز به تجزیه ایران دارند اما آنها نیز از اتصال غرب و شرق دونیای تورک هراس دارند و برای این کار نیز تمهیداتی اندیشیده اند و آن ایجاد کشور جدیدی به کردستان بزرگ در میان آذربایجان جنوبی و ترکیه و ارمنستان مابین ترکیه و آذربایجان شمالی است.
اینجاست که سیاستهای منطقه کمی پیچیده تر می شود و ترکیه به منظور جلب همکاری ایران با خود برای جلوگیری از تشکیل کشور کردستان و همچنین فشار بر آمریکا طرح دوستی با اعراب را ریخته و جایگاه نسبتا مناسبی در میان کشورهای عرب بدست آورده است. از سوی دیگر پیشرفت اقتصادی ترکیه در چند سال اخیر زنگ خطر را برای چین و روسیه به صدا در آورده و آنها به شدت نگران نفوذ اقتصادی و فرهنگی ترکیه در میان کشورها و ایالت های ترک آسیای میانه هستند.
با همه اینها ایران به دلیل فشارهایی که از هر طرف وارد می شود ( برای مثال مسئله ملی در هر گوشه کشور قد علم کرده و تقریبا می توان گفت دور تا دور ایران شیپور استقلال را به صدا در آورده اند ) از دیگر سو ، مسئله حقوق بشر و انرژی اتمی و مشکلات ایدئولوژیکی با همسایگان ، کشور را مورد تهدید قرار داده و رژیم ایران به شدت خطر را احساس می کند.
شاید احساس این خطر بیشتر از خود حاکمیت برای هم پیمانانش مانند روسیه و چین و حتی ترکیه بغرنج تر باشد. اما آنچه در حال اتفاق است خود آگاهی ملل غیر فارس ایران برای تعیین سرنوشت خود و هم سوئی هوشمندانه و اصولی آمریکا و غرب با این خواسته است. دنیای غرب می خواهد اتفاقات را کنترل نموده و به سود خود خاتمه دهد.
البته این اتفاقات ( یعنی تجزیه چند جانبه ایران ) منافع دیگری نیز برای غرب دارد و آن اعمال فشار بیشتر بر دو رقیب دیرینه اش( هم اقتصادی و هم ایدئولوژیکی ) یعنی چین و روسیه است.
به گفته کارشناسان اگر رشد اقتصادی چین و آمریکا به مانند سال 2010 و 2011 ادامه یابد و تغییر صورت نگیرد در سال 2050 اقتصاد چین ، اولین و قدرتمندترین اقتصاد دنیاخواهد شد. اما تجزیه ایران و فشار بر چین و روسیه این امکان را از چین خواهد گرفت و همچنین ، رای روسیه و چین در شورای حکام و اعضای دائم شورای امنیت و شورای انرژی هسته ای و سایر نهادهای بین المللی به سود غرب برگشته و به قول معروف افسارشان به دست آمریکا و اروپائیان خواهد افتاد.
سیاست های چین و روسیه در اعطای آزادی عمل بیشتر به ایالتهای تورک نشین و پیشنهاد به ایران برای اجازه تدریس زبان مادری برای اقلیت های قومی ، به منظور کاهش فشار و تعدیل اوضاع یا تاخیر در تغییرات منطقه می باشد. ترکیه نیز با دادن آزادی بیشتر به کوردهای خود ، عملا فشار بین المللی را کمتر کرده و اذهان عمومی را برای سرکوب تروریستها آماده تر می کند.

No comments:

Post a Comment