Tuesday, July 16, 2013

بالبالهاي توركي



بالبالهاي توركي 

مئهران باهارلي

turkce-sindashlari.blogspot.com/


 
بالبالBalbal : به معني مجسمه اي است كه بر سر مزارهاي توركان باستان برافراشته مي شد. توركان (توركيك هاي) باستان به نوعي از اوبئليكسهاي قورقان (تپه مزار) از سنگ و يا رس و مجمسه هاي انساني و سنگي آئيني كه در اطراف بعضي از قورقانها به عنوان يادبود متوفي نصب مي شد و سمبل انسان بود بالبال مي گفتند. در گذشته بالبالها قهرمانيهاي توركان باستان را نشان مي دادند. گاهي اوقات نيز بالبالها به يادبود دشمناني كه در جنگ كشته شده بودند برافراشته مي شده اند. آنها امروز نيز فلسفه حيات، احساسات، تفكرات، جهانبيني و باورهاي ملتهاي تورك را منعكس مي كنند. در آسياي ميانه توركان باستاني بويژه گروههائي كه بر دين شاماني بوده اند مانند قومانها (قيپچاق)، بالبالها را به شكل فيگورهاي جنگاوران در اطراف تپه مزار (قورقان) رزمندگان فوت كرده نصب مي نمودند. اينگونه بالبالها شخصيت و قهرمانيهاي متوفي و يا دشمناني كه رزمنده مذكور آنها را به قتل رسانده بود را تمثيل مي كردند و به تعداد آنها بودند.

توركهاي اوغوز نعش متوفي را در گودالي اتاق مانند گذاشته و به يك دست آن قدحي چوبي پر از شراب مي داده اند. در درون تابوت نيز شراب را در ظرفي بسيار بزرگتر قرار مي دادند. اين سنت با انعكاس در بالبالها ادامه يافته است. اين دسته از بالبالها عموما به شكل جنگآوري است كه در  دست چپ شمشير و در دست بالا آورده راست خود قدحي شراب دارد. به اعتقاد توركان قديم اين چنين بالبالهائي خدمتكاران و محافظين متوفي بوده و در بهشت در خدمت او خواهند بود.

بالبالها در ميان ملت ترك ما: حفريات باستانشناسي نشان مي دهند كه رسم و سنت بالبال در آزربايجان و ديگر مناطق ملي ترك به طور پيوسته تا آغاز قرن بيستم به حيات خود ادامه داده است. در قرون وسطي مجمسه دلاور متوفي و يا كشته شده به عنوان سمبل شجاعت و بيباكي، جاي خود را به مجسمه هاي قوچ و شير داده است. امروزه علاوه بر قوچ و شير و .. مجسمه هاي انساني و عكسهائي كه در مزارهاي آزربايجان و ديگر مناطق ملي ترك ديده مي شوند، فرم معاصر بالبالهاي تركي اند. محققين سنگ مزارهاي آزربايجان را در مقوله بالبالهاي تركي باستان دسته بندي كرده اند. به عقيده اين محققان، مجسمه شخص متوفي در مزارهاي امروز آزربايجان، معادل بالبالهاي تركهاي باستان است، اين محققان كاربرد عكس متوفي در سنگ مزارها را نيز وئرسيون مدرن بالبالها دانسته اند.

فرهنگ بالبال بويژه در ميان ايلات ترك ساكن در جنوب ايران مانند قشقائي ها به شكل نقش كردن صورتهاي آنتروپومورفيك (انساني)، زوومورفيك (حيواني، بويژه قوچ و شير)، كوسميك (خورشيد، ماه، .....) زنده نگه داشته شده است. سمبولهاي كوسميك بكار برده شده در بالبالها مانند خورشيد و ماه در ميان توركان باستان از جمله هونها، تمثيلگر تنگري و يا خداي توركان بوده است.

ريشه كلمه بالبال: كلمه توركي بالبال داراي ريشه اورال-آلتائي بوده مشتق از مصدر باستاني توركي "بارماق" و يا "باريماق" است. معادل اين كلمه توركي در زبانهاي گوناگون اورال-آلتائي چنين است: "باريمال" (مونقولي)؛ "پلبو" (تونقوس-مانچو)؛ "پانيوا"، "پانيپائي"، "پانيما" (ژاپني)؛ "بالواني" (مجاري). كلمه بالبال به شكل "بولوان" به روسي قديم نيز وارد شده است. در توركي باستان تركيباتي به شكل "بالبال قيلماق"، "بالبال ديكمه‌ك" نيز موجود بوده اند.

مصدر باريماق در زبان تركي به معني ساختن، فرم و شكل دادن، ساختن بنا، تاسيس كردن، در زبان مونقولي به معني ساختن بنا و ريشه پاني در ژاپني به معني خاك رس است. گروهي از زبانشناسان، مصدر "باريماق" را حاصل افزوده شدن پسوند فعل ساز "-ي" به كلمه "بارBar " (هست) دانسته اند، به سياق مصدر اؤليمه‌ك Ölimek به معني خيس شدن كه از افزوده گرديدن پسوند فعل ساز "-ي" به كلمه اؤلÖl  به معني خيس حاصل شده است. بنا به اين ديدگاه، معني اوليه باريماق، هست كردن و هستي دادن (با ساختن و تاسيس كردن بنا و سازه اي) بوده است. در زبان سومري نيز كه از سوي برخي زباني پروتوتورك تلقي مي شود، كلماتي به شكل "بار"، "بارا" و "باراق" هر سه به معني لانه و كاشانه و ماوا وجود داشته اند.

توركي شناس مشهور طلعت تكين، در كتاب "گرامر توركي اورخون" (بلومينگتون، ١٩٦٨) كلمه بالبال توركي باستان را مشتق از كلمه بارمال-بالمال دانسته است. آلتائيستيك و توركي شناس برجسته گئرهارد دوئرفر ضمن توافق كلي با اين ريشه شناسي، توضيح مي دهد كه اين كلمه از بن مصدر باريماق به علاوه پسوند اسم ساز از فعل بسيار معلوم "-مال" حاصل شده است. پسوند –مال در كلمات دادامالDadamal  (معتاد)، اتمه‌لEtmel  (گوشتالو)؛ توشيمه‌ل Tüşimel (وكيل، ناظر، مامور دولتي؛ به شكل "توشمال" به زبان فارسي و ديگر زبانهاي ايرانيك مانند لري و كردي داخل شده است)، كيريشمه‌ل Kirişmel  (مزاحم، پارازيت)؛ تانيمالTanımal  (شهره)، ساغمال Sağmal (گاو شيرده)، تاخمال Taxmal (آدمي ساده لوح كه از داستانهاي عاميانه خوشش مي آيد، پوشامال Puşamal (دلهره)، .... ديده مي شود.

"بالبال" با كلمات "بارچوق-بارچيقBarçıq - بارتيق" (مجسمه اي كوچك كه از تخته و يا نمد ساخته مي شود)، "بارقات Barqat" (مجسمه، تنديس)، .... در يك دسته قرار مي گيرد. كلمه بالبال احتمالا با كلمات تركي باليق-پاليق (شهر، كلان شهر)، پالچيق (گل)، بالتاق (گل و لجن)، بالكان – بلقان - بالقان (سلسله كوههاي جنگلي، تپه غلطان شني)، بالقانليق (منطقه ناهموار)، بالاقان (سنگ، صخره)، بالخاش-بلخاس (نام درياچه و شهر) نيز همريشه است.

از همين ريشه است كلمه باريقBarıq  كه در سنگ نوشته هاي اورخون به معني بخش غيرمنقول خانه، خانه، مسكن، كاشانه، سرپناه، ساختمان، آرامگاه بكار رفته است. همچنين كلمات باريBarı  به معني ديوار، کنگره ديوار (كنگره نيز كلمه اي تركي است)، حصار، سور، حصار دور قلعه، ديوار قلعه، شهرپناه و مجازا خود قلعه (اين كلمه در اشكال "باري"، "باره" و "بارو" (برج و بارو) وارد زبان فارسي شده است)؛ بارقاBarqa ، باراقاBaraqa  (در تركي مدرن به معني خانه، در تركي قديم به معني كاخ و سرا، در نزد تركهاي اويغور به معني خانه سنگي)؛ باريناقBarınaq ؛ بارينماBarınma  (پناه جستن و محافظت شدن در مكاني، سرپناه گرفتن در جائي)؛ بارينماقBarınmaq  (سرپناه گرفتن در خانه)؛ بارينديق Barındıq، باروندوق (پناهگاه)؛ احتمالا باراماBarama  (پيله كرم ابريشم) و نئولوژيسمهاي باريمBarım  (معماري)؛ باريمچيBarımçı ، باريم‌ار Barımer، باريمانBarıman  (هر سه به معني معمار)؛ باريمالBarımal  (مربوط به معماري). نيز كلمات تركي باريجيقBarıcıq ، بارين - بارونBarın ، باريش – بارينج Barınc، بارينجاقBarıncaq -  برنجه - برنجك، بارينما Barınma، باريج-باروج-باروژBarıc   و دهها نام جغرافيائي ديگر كه همه در ارتباط با خانه و سرپناه و مامن و ملجا اند و به عنوان نام مراكز جمعيتي در سراسر آزربايجان و ديگر مناطق ملي ترك بكار رفته اند.

كلمات تركي اين نوشته (بالبالهاي تركي):

اتمه‌لEtmel : گوشتالو
باراقاBaraqa : كاخ، سرا
باراماBarama : پيله ابريشم
بارتيقBartıq : مجسمه كوچك (از تخته، نمد، ....)
بارچيقBarçıq : مجسمه كوچك (از تخته، نمد، ....)
بارقاتBarqat : مجسمه، تنديس
باريBarı : ديوار، کنگره ديوار، حصار، سور، حصار دور قلعه، ديوار قلعه، شهرپناه و مجازا خود قلعه.
باريجيقBarıcıq : محل اسكان و سرپناه، پناهگاه، ماوا و مسكن
باريقBarıq : بخش غيرمنقول خانه، مستغلات
باريمBarım : معماري
باريم‌ارBarımer : معمار
باريماقBarımaq : بنا كردن، ساختن و شكل دادن (با خاك، مصالح ساختماني، ...)، هست كردن و هستي دادن (با ساختن و تاسيس كردن بنا و سازه اي)
باريمالBarımal : مربوط به معماري
باريمانBarıman : معمار
باريمچيBarımçı : معمار
باريمچيليقBarımçılıq : معماري
بارينBarın : محل اسكان و سرپناه، پناهگاه، ماوا و مسكن (و نيرو، قوت)
باريناقBarınaq : ملجاء، پناهگاه
بارينجBarınc : محل اسكان و سرپناه، پناهگاه، ماوا و مسكن
بارينديقBarındıq : پناهگاه
بارينماقBarınmaq : سرپناه گرفتن در مكاني
بالاقانBalaqan : سنگ، صخره
بالبالBalbal : مجسمه مزار
بالتاقBaltaq : گل و لجن (احتمالا در اثر پديده متاتز تبديل به باتلاق شده است)
بالقانBalqan : سلسله كوه جنگلي، تپه غلطان شني
بالقانليقBalqanlıq : منطقه ناهموار
پالچيقPalçıq : گل
پاليقPalıq : كلان شهر
پوشامالPuşamal : دلهره
تاخمالTaxmal : ساده لوحي كه از داستانهاي عاميانه خوشش مي آيند
تانيمالTanımal : شهره، شخصيت مشهور
توشيمه‌لTüşimel : كارمند، كارگزار
دادامالDadamal : معتاد
ساغمالSaǧmal : شيرده
قورقانQurqan : تپه مزار
گيريشمه‌لGirişmel : مزاحم

Sozumuz, a window opening to the life/culture of the turkish nation of iran/south azerbaijan:
http://sozumuz.blogspot.com/
http://sozumuz-turk-dovletler.blogspot.com/


No comments:

Post a Comment