خلیجی كه امروزه در ایران بعنوان خلیج فارس و در ممالك عربی به غلط بعنوان خلیج عرب مشهور می باشد در هزاره های قبل از میلاد بعنوان خلیج كنگر نامیده می شد. كنگر در واقع نام اصلی سومریان می باشد كه از سواحل خلیج کنگر (خلیج فارس) تا قسمتهای بزرگی از بین النهرین ساكن بودند.
ضمناً كنگر نام طایفه بزرگ ترك بوده(سومر) نامی که این قوم به خودشان داده اند «کی-ان-کی»و بعد ها«کن-گی(ر)»و«کنگیر»نام سومر ویا سومری ها از سوی اقوام سامی چون (اکدها)به آنان داده شده است. كه از هزاره های قبل از میلاد در منطقه ی وسیعی از آسیای میانه، آذربایجان و بین النهرین زندگی کرده اند و امروزه هم در آذربایجان، اخلاف این طایفه بزرگ ترك به همان نام زندگی می كنند. در این مقاله ما سعی خواهیم كرد ضمن نظری اجمالی بر پیشینه تاریخی خلیج فارس در دوره ی سومرها و كنگر نامیده شدن این خلیج و همچنین عینیت و قرابت زبانی و نژادی سومرها و یا كنگرها با تركان بیاندازیم.
چنانكه اشاره شد به سومرها "در منابع كتبی قدیمی نام قومی سومر بکار نرفته است، مردم بین النهرین جنوبی در متن های میخی «مردم (کشور) سومر» نامیده می شد، مردمانش هم «کنگیر» و «سانگ نگیگا» (سیاه سرها) نامیده می شدند."1
همان کنگرها از سواحل خلیج مذكور در طول دو رودخانه ی دجله و فرات (بین النهرین) که آنموقع جداگانه به خلیج کنگر (خلیج فارس امروزی) می ریخت، زندگی می کردند. چنانکه اولین اسطوره ی جهان یعنی داستان بیلگامیس (بیلگه میش، گیلگمیش) هم در این منطقه و مرتبط با آبهای این خلیج شکل گرفته است. از متن و مضمون داستان بویژه در لوحه ی یازدهم از جملاتی چون "سوار شدن اورشان آبی و بیلگامیس به کشتی و بدریا زدن کشتی بر روی امواج دریا و همچنین رفتن به ته دریا با سفارش اوتناپیشتوم جهت یافتن گیاه خاردار که داروی جوانی و جاویدانگیست"2 می توان آشکارا بر ارتباط تنگاتنگ سومرها (کنگرها) با دریا (خلیج کنگر) پی برد. ضمناً داستان بیلگامیس حدود 8-7 هزار سال پیش شكل گرفته كه در آنموقع عرب و فارس در منطقه وجود نداشت. یعنی در اصل "قبل از اینكه اقوام سامی به این منطقه بیایند سومرها سواحل خلیج فارس [امروزی] را اشغال كرده بودند"3 و فارس ها هم چندین هزار سال بعد به منطقه آمدند.
همانطور كه اشاره گردید براساس منابع معتبر برجای مانده از خود سومریان، كنگر نامی بود كه سومریان خود را به آن نام می نامیدند. سومر در اصل نامیست كه اكدهای سامی به كنگرها (سومرها) می گفتند. البته هر دو نام سومر و كنگر در واقع دارای منشاء تركی می باشد. سومرها در بین النهرین دارای طوایف و قبایل مختلف بودند كه یكی از آنها اتحادیه طوایف ترك سوبار و یا سوبیر بود. "قدیمیترین اطلاعات در مورد سوبارها به هزاره های چهارم و سوم قبل از میلاد مربوط می شود. آنها در این دوره در بین دو رود فرات و دجله زندگی می كردند. در آن دوره در منابع اكدی رودخانه فرات، پوراتتو نامیده می شد و دجله هم، ایتیقلا (ایتی گلا و یا ایتی گله که در تركی فعلی به معنی سریع جریان یابنده می باشد(، یكی از شاخه های آن یعنی دیاله هم تورنا نامیده می شد. به قسمتی از بین النهرین از بغداد به طرف جنوب كنگیر (كنگر) و به شمال آن هم سوبارتو (سوبار) گفته می شد.4 كلاً در اواسط هزاره سوم قبل از میلاد، اكدی ها شمال بین النهرین را ولایت سوبر و بعضاً سوبرت (ت پسوند می باشد) می نامیدند. در هزاره اول قبل از میلاد هم در بین النهرین دولت كوچك سوبر موجود بود. در آنموقع سوبر بعنوان مترادف آشور بكار می رفت.5
لذا مردمی كه فرهنگ و تمدن درخشانی را برای جهان ارزانی داشته و ما امروزه آنها را بنام سومر می شناسیم به خودشان نه سومر بلكه كنگر می گفتند. سومر نامیست كه طوایف سامی اكد، كنگرها را به این نام می نامیدند. این مسئله هم ناشی از آن بود كه طوایف سامی كه بعدها از صحراهای عربستان بطرف شمال و شمالغرب حركت كرده و به بین النهرین می آمدند، در سر راه خود "اولین بار با سوبارها (سوبرها) برخورد نمودند و كنگرهای پشت سر آنها را هم بعنوان سومر [كه در واقع معرب سوبر می باشد[ شناختند."6
لازم بذكر است كه هم سوبر (سوب + ار) و هم كنگر (كنگ + ار) علاوه براینكه مرتبط با نام طوایف ترك سوبر (و یا سوبار) بین النهرین می باشد، مثل بسیاری از طوایف ترك خزر، افشار، قاجار، تاتار، آوار، آذر، بالکار، بولقار، سووار، آغاجر (مطابق قوائد هماهنگی اصوات در تركی، پسوندها تابع مصوت های ریشه و یا اسم قبل از خود می باشند، بنابرین در ریشه و یا اسمی با مصوتهای ضخیم بصورت «آر» و در ریشه و اسمی با مصوت های نازك بصورت «ار» می آیند( و غیره از دو جزء اسم [طایفه] و جزء «آر- ار» بصورت پسوند و یا جزء دوم اسم مرکب بمعنای «مردم، مرد، انسان و قهرمان» می باشد، كه ساختار نام قومی تركی از معنا و شكل ظاهری در دو نام سوبر و كنگر كاملاً مشهود می باشد. لذا "بكار رفتن «ار» در نام طوایف ترك امریست كه بصورت گسترده رایج می باشد".7
در رابطه با ریشه و معنای "نام طایفه سوبار (سوبر) هم، همانطور که از شکل ظاهری و معنای آن مشخص می باشد، این نام در تركی قدیم هم به معنای «مردم روخانه» بكار رفته است. چونكه كلمه سو (آب) در تركی قدیم بصورت "سوب" بود كه به مرور زمان حرف «ب» از آخر كلمه حذف شده است. ضمناً در طول تاریخ بسیاری از طوایف ترك متناسب با محل زندگی خود نامیده شده اند. مثلاً طوایفی كه در كوهستان زندگی می كرد مردم كوهستان و طایفه ای هم كه در مناطق جنگلی زندگی می كرد آغاجری (مثل طایفه ترك آغاجری = مردم جنگل، قابل ذكر است كه «آغاج» در تركی به معنای درخت می باشد و «ار» بمعنای مرد و یا مردم) نامیده شدند. لذا سوبر (سوب+ار) نامیده شدن مردمی كه در بین النهرین زندگی می كردند طبیعی می باشد (مردمی که در کنار آب و یا رودخانه زندگی می کنند). به همین جهت ا. م. دیاكونف هم نام كشور سوبار را بعنوان صحرای آب تعریف می كند که بر قواعد ایجاد نام مکان و محل مطابقت ندارد."8 یعنی در واقع دیاکونف به جهت ندانستن معنای بخش دوم کلمه ی مرکب سوبار (سوب + ار) یعنی «ار» ترکی، اشتباهاً سوبار را بجای مردم كنار آب و یا مردم رودخانه، صحرای آب نامیده است.
لذا هم از لحاظ ساختار زبانشناسی و هم از لحاظ معنی کلمات و بسیاری دلایل دیگر که در ادامه این مقاله اشاره خواهد شد، مطمئناً بسیاری حقایق تاریخی که بصورت هدفدار و از روی غرض تحرف شده آشکار و معلوم خواهد شد که هر دو کلمه ی سومر (سوبر) و کنگر دارای منشاء ترکی بوده و خلیج فارس و یا عرب هزاران سال قبل خلیج کنگر بوده است.
علاوه بر قرابت زبانی بین سومرها و ترکها که بطور خلاصه اشاره خواهد شد، عینیت نام بسیاری طوایف ترک و طوایف تشکیل دهنده سومر نشان از منشاء ترکی سومرها دارد. همانطور که گفته شد سومرها خود را کنگر می نامیدند. کنگر هم یک نام ترکی می باشد که علاوه بر اینکه تاریخاً بصورت طایفه و دولت موجود بوده، امروزه هم اخلاف این طایفه ی ترک در آذربایجان زندگی می کنند.
ضمناً در رابطه با كنگرها در متون قدیم تركی هم مطالب زیادی وجود دارد. «در فرهنگ لغات قدیم تركی شواهدی مبنی بر "كنگرس" بودن كنگرها موجود هست. تركشناسان مشهور روسی ل. م. قومیلیف و م. ی. آرتامانف در بین طوایف ترك در خیلی قدیمتر از دوره ی گؤی تركها بر نام كنگرها اشاره می كنند. اما در این مسئله چیزی كه جالب است، این است كه علاوه بر نام طایفه، دولتی هم به این نام (دولت ترك كنگ یو در تركستان) موجود بوده است. در بین دریاچه های بالخاش جنوبی و آرال، كنگ یوی و یا دولت كنگ واقع بود. مردم آن دولت در تركی "كنگ ار(كنگر)" و یا "مردم كنگ یوی" نامیده می شد. آنها را یونانی ها در قرن هشتم "پادزیناك" و یا "پچنك" (طایفه ی مشهور ترك) می نامیدند كه از منابع روسی هم معلوم می باشد.»9
برخی از محققان، کنگرها را جزو ساکاها (اتحادیه ی طوایف بزرگ ترک) می دانند... برخی ها هم كنگرها را از نژاد هون ها (ترکان هون) می دانند.."10
ضمناً "در سنگ نوشته های قدیم ترکی به الفبای اورخونی بر نام مکان «کنگ» اشاره می شود. در آسیای میانه در سواحل سیردریا قلعه کنگ و ایالت کنگا از اوایل میلاد معلوم می باشد. طایفه ی قدیمی ترک کنگر هم از نام مکان کنگ ایجاد شده است."11
علاوه بر بین النهرین و آسیای میانه، طوایف کنگر در قفقاز و آذربایجان هم زندگی کرده و در حال حاضر هم زندگی می کنند. "در آثار استرابون و پلینی بزرگ که در سده ی اول قبل از میلاد و سده ی اول بعد از میلاد زندگی کرده اند در رابطه با کنگرها و سابیرها (سابر و یا سوبر) که قبل از میلاد در قفقاز جنوبی و آذربایجان زندگی کرده اند می توان اطلاعاتی کسب کرد. اینکه کنگرها از چه زمانی در آذربایجان اسکان یافته اند، معلوم نیست. اما در توضیح و تفسیر کلمات مشترک ترکی و سومری گفته می شود که این نام را سومرها بر کنگرها نهاده اند. ضمناً ما در کتاب دده قورقود هم بر نام کنگرها بشکل کنگلی (کنگلی = کنگ + لی كه "لی" تركی به معنای "ی" نسبت در عربی می باشد) برمی خوریم."12
پتولمی هم در آذربایجان در مورد نام مکان کنگرا نوشته بود. کنگر که نام طایفه در ترکها می باشد هم در دوره ی میلاد و هم در قرون وسطی معلوم بود.13
حدود 120 خانوار از کنگرها در مناطق مختلف قفقاز جنوبی اسکان یافتند. قسمت بزرگی از آنها در نخجوان و سرزمین فعلی ارمنستان اسکان یافتند.
کنگرها آنقدر قدرتمند بودند که شاهان ساسانی را به لرزه می انداختند. مورخان سده ی ششم میلادی در رابطه با جنگ بین ساسانی ها و کنگرها می نوشتند. گرچه در خصوص تاریخ اسکان کنگرها در این اراضی دقیقاً چیزی نتوان گفت، اما یک چیز دقیقاً مشخص هست که از سده ی پنجم در رابطه با نام آنها در این اراضی نام مکان موجود بوده است... در رابطه با نام طایفه ی کنگر در آذربایجان و ارمنستان یک سری نام مکان موجود می باشد. در حال حاضر در منطقه ی قوکاسیان ارمنستان کوهی بنام کنگر وجود دارد که هنوز هم به این نام خوانده می شود14 [لازم بذکر است که اراضی جمهوری ارمنستان فعلی قسمتهای غربی سرزمین تاریخی آذربایجان می باشد که در اوایل دهه بیستم خان نشینی ایروان و برخی مناطق دیگر جهت تشکیل جمهوری ارمنستان به ارمنی ها داده شد و آذربایجانی ها در طی ده ها سال بتدریج از این مناطق رانده شدند].
ضمناً در آذربایجان علاوه بر وجود نام خانوادگی کنگرلی (کنگری) "یک سری نام مکان مرتبط با نام کنگرها موجود می باشد که از آنها می توان به کنگرلی («لی» به معنای «ی» نسبت در تركی می باشد و کلمه «کنگرلی» تركی به معنای «کنگری» می باشد)، کنگرلر در نخجوان (لر علامت جمع در ترکی می باشد)، کنگرلر در نزدیکی شهرستان قم واقع در آذربایجان جنوبی و دره کنگرلی در منطقه عزیزبکف ارمنستان اشاره کرد."15
سوبارها هم مثل كنگرها از جمله طوایف تركی بودند كه در مناطق مختلف ترك می توان ردپای آنها را مشاهده كرد. اما قدیمیترین رد پای سوبرها را در بین النهرین می توان جست. همانطور كه اشاره گردید قبل از آمدن طوایف سامی از شبه جزیره عربستان، سوبارها در قسمت شمالی بین النهرین زندگی می كردند كه با آمدن و جمع گردیدن طوایف سامی در اكد و دیگر مناطق بین النهرین قدرت یافتند و تدریجاً سوبارها را به طرف شمال راندند. "چنانكه از طرف جنوب طوایف سامی آشوری و از شمال طوایف هوری بر آنها فشار وارد نمودند و سوبارها مجبور شدند به سه شاخه تقسیم گردند. شاخه ی غربی، مركزی و شرقی. شاخه غربی بطرف غرب حركت نموده و در داخل دیگر طوایف آسیمیله گردید. شاخه شرقی بطرف شرق به حوضه دریاچه ارومیه حركت كردند و سپس برخی از آنها بطرف تركستان و سیبری كوچ نمودند. شاخه ی شرقی سوبارها زبان خود را حفظ كردند، چونکه آنها در کنار همنژادان خود بودند. سوبارهایی که در همانجا ماندند در بین قسمت های شمالی دجله و فرات در غرب دریاچه ی وان، بین دیاربکر و بیتلیس در مناطق جداگانه زندگی کردند.
محل زندگی سوبارهای شاخه مرکزی هم به یکی از ایالات دولت میتانی که توسط هوری ها تشکیل یافته بود تبدیل گردید. دولت در سده ی هشتم میلادی فرو پاشید و در همان ایالت برخی دولتهای شهری آرمه، اورمو، کولمری، تورخو و غیره توسط سوبارها تشکیل شد."16
طوایف ترکی که با هم متحد شده و اتحادیه ی طوایف سوبار را تشکیل داده بودند، اکثراً امروزه و در قرون وسطی هم به عنوان طوایف مشهور ترک مطرح بوده اند. یکی از طوایف تشکیل دهنده ی آن قشقائی ها بودند که در هزاره های قبل از میلاد هم به این نام خوانده می شدند. قشقائی ها در هزاره ی دوم قبل از میلاد در آسیای صغیر17 زندگی می کردند. براساس منابع میخی "تیقلات پالاسار اول پادشاه آشور در اواخر سده ی یازدهم قبل از میلاد با قشقائی ها در قسمتهای شمالی فرات برخورد می کند. سپس در قسمت های شمالی رودخانه های قیزیل ایرماق و کلکیت دولت کوچک قشقائی تا سده ی هشتم قبل از میلاد دوام آورد."18 مسئله ی مهمی كه در این میان جلب توجه می كند این است كه، ترکان قشقائی، که زمانی ساکن بین النهرین بودند و با فشار طوایف سامی در ترکیب سوبرها به قسمتهای شمالی و آذربایجان حرکت نمودند، بعدها تدریجاً بطرف جنوب حرکت کرده و در حال حاضر هم تا شهر بوشهر و همچنین تا گله دار و خنج 19 در استان فارس به کناره های خلیج کنگر قدیمی خود کوچ کرده و در این مناطق زندگی می کنند.
یکی دیگر از طوایف مشهور ترک هم کومانها می باشند که در قرون وسطی هم زیاد مطرح بوده و از آسیای میانه و ترکستان بطرف غرب مهاجرت نمودند. اما طوایف ترک کومان از قدمت و تاریخی خیلی قدیمتر از آن برخوردار می باشد. چنانکه اشاره گردید "در هزاره های سوم و دوم قبل از میلاد در نتیجه ی فشار طوایف سامی و هوری اتحادیه ی طوایف سوبار فرو پاشید و برخی از طوایف تشکیل دهنده ی آن به قسمت های شمالی بین النهرین و غرب فرات حرکت نمودند. یکی از همین طوایف، کومانها بودند."
بدینصورت بیگلربیگی سوبار با کمک متمادی طوایف ترک تشکیل دهنده ی اتحادیه ی طوایف سوبار چون کوموق، کومان، قاشقای، آریمن، سوغان، سالور، اوروم و غیره بیش از دو قرن بین دو دولت میلیتاریست آشوری و اورارتو استقلال خود را حفظ کرد و نهایتاً در سال 673 از صحنه ی تاریخ محو گردید. سوبارها به آذربایجان و از آنجا به طرف شرق حرکت نموده و اخلاف آنها با حفظ زبان خود با نامهای سوبار، سووار، سیبر و سوبیر در مناطق مختلف تا حال موجود می باشند.21
ضمناً نام اولین و مهمترین اسطوره ی سومری هم در این خصوص جالب و قابل توجه می باشد. تمامی محققان اسطوره ی بیلگامیس، نام قهرمان وشخصیت اصلی آن یعنی بیلگامیس و یا گیلگمیش را بعنوان انسانی عالم، داننده و دنیا دیده ترجمه می کنند. هر دو كلمه دارای ریشه ی ترکی می باشد. البته اصل داستان بنام اصلی قهرمان آن در دوره ی کنگرها، بیلگه میش بوده که بعداً در دوره اکدها، این قوم سامی نام داستان را بصورت گیلگمیش نوشته اند که شاید بعلت نوشته شدن آن بر لوحه های گلی (گل در ترکی گیل می باشد- گیلگمیش) بدینصورت در اكدها تلفظ شده است.
س. ش. چاقدورف می نویسد که ریشه ی کلمه بیلگامیس را بیلگا تشکیل می دهد که در زبان سومری به معنای پدر بزرگ، ریش سفید و قهرمان می باشد و "میس" پسوندی می باشد که نشان دهنده ی ارتباط قهرمان داستان به همان مردم می باشد.22 البته همانطور که مورخان خارجی هم اذعان می دارند ریشه کلمه همان بیلگا (بیلگه) می باشد که در ترکی از ریشه بیل = بدان ]بیلگه = دانشمند[ به معنای عالم و داننده می باشد و در نام خاقان دانشمند گؤی ترک ها یعنی بیلگه خاقان هم می توان آنرا مشاهده کرد.
ضمناً شباهت ساختاری بیلگامیس- بیلگه میس- بیلگامیش و یا گیلگمیش قهرمان داستان سومری (کنگری) با نام های قهرمانان دیگر ترک چون آلپانیش (آلپامیش) در ترکان ازبک، ایلالمیش – ایلالمیس (پسوند "میش" در برخی از شاخه های ترکی چون قزاقی بصورت "میس" می باشد)، ترسوزامیش در کتاب دده قورقود و غیره تصادفی نیست.23 چونکه ساختار نام بیلگه میش ترکیست و نام های زیادی با این ساختار در ترکی بوده و هنوز هم بکار می رود که از جمله می توان به نام توختامیش، خان اردوی زرین اشاره کرد.
اما در رابطه با تمدن سومر می توان گفت چیزی که باعث سردرگمی چندین صد ساله در زمینه ی منشاء و منسوبیت تمدن سومری گردید، ناشی از اقدامات مغرضانه ی محققان اولیه ی تمدن سومری بود که حتی با جعلیات هدفدار موجبات سردرگمی جهانیان را فراهم آوردند. در دوره ای که توسط انگلیس و با کمک یهودیان و ممالک غرب در راستای اهداف استعماری انگلیس نظریه مجعول آریائیسم در حال شکل دهی بود، نتایج همه ی تحقیقات در زمینه ی اکتشافات باستانشناسی و زبانشناسی در این راستا حتی با جعل بسیاری حقایق به نفع زبان های هند و اروپایی و به ضرر ترکی سوق داده می شد. در عین حال هیچ محقق ترکی هم در بین محققان تمدن و زبان سومری حضور نداشته و زبان ترکی هم در تحقیقات و پژوهشهای مذکور از روی غرض دور نگه داشته می شد. در نتیجه در زمینه ی منشاء زبان سومر تحقیقات بی نتیجه ماند. حتی در خواندن کلمات هم بعلت عدم آشنایی محققان به زبان ترکی و دور نگه داشته شدن زبان ترکی از تحقیقات، اشتباهات زیادی روی داد. "چنان که از سخنان پروفسور مار سالها گذشته اما وضعیت به هیچ وجه تغییر نیافت. اگر بحد کافی در اینگونه مسائل به ترکی توجه می شد بسیاری از افسانه های پوچ زبانشناسی و تاریخ جای خود را به حقایق می داد."24 اما بعدها با مقایسه ی زبان سومری با زبان ترکی فعلی با وجود فاصله زمانی حدود 6 هزار سال کلید بسیاری معماها در این مورد گشوده می شود.
علاوه بر نام خود سومرها (کنگر و سوبر) و طوایف تشکیل دهنده آنها که با طوایف ترک امروزی یکسان می باشد، زبان آنها هم با زبان ترکی مطابقت دارد. چنانکه دانشمند آلمانی "ف. هومل 350 کلمه ی متقابل زبان های سومری و ترکی را از لحاظ معنا و ساختار آوایی مقایسه کرده و ثابت کرد که این دو زبان علیرغم فاصله ی زمانی زیاد از یک ریشه بوده و با یکدیگر مرتبط می باشند." 25
د. ردر دانشمند روسی هم می نویسد در مورد زبان سومری می توان گفت که این زبان جزو زبانهای التصاقی و یا پیوندی می باشد و بجهت ساختاری می توان آن را با زبان ترکی مقایسه کرد.26
اولجاس سلیمان محقق قزاقستانی با مطالعه ی نتایج تحقیقات محققان خارجی و همچنین با تحقیقات و مقایساتی كه بین كلمات متقابل تركی و سومری انجام داد به این نتیجه رسید که از جدول مقایسه ی لغات متقابل دو زبان مشخص می گردد كه لكسیكولوژی و لغات تركی و سومری می تواند مورد مقایسه قرار گیرد. همچنین شباهت ساختار و معنای كلمات هر دو زبان تشكیل یك سیستم را می دهد و به همین جهت نمی توان این عینیت و تشابه را تصادفی به حساب آورد.27
حال دانشمندان و سومرشناسان خارجی و ترک زیادی با مقایسه ی زبان سومری و ترکی از جهات مختلف به این نتیجه رسیده اند که سومرها و طوایف تشکیل دهنده ی اتحادیه ی طوایف سوبر ترک بودند. ضمناً چیزی که در این مبحث جلب توجه می کند، تطابق طوایف ترک بین النهرین با طوایف ترک آذربایجان، آسیای میانه و سیبری می باشد. این هم با بسیاری دلایل دیگر نشانگر تقسیم و مهاجرت مكرر طوایف ترک از غرب به شرق و برعکس می باشد. حتی با تحقیقات وسیع نظریه ی مربوط به منشاء اورال- آلتایی زبان ترکی زیر سؤال رفته و دانشمندان با مشاهده ی قدمت زبان ترکی در بین النهرین، آذربایجان و آناطولی شرقی تغییر عقیده داده اند. چونکه "قرن ها و بلکه هزاران سال قبل از مته خاقان امپراتور هون (اولین امپراتور ترک در آسیای میانه) در طرف غرب و خاورمیانه اتحادیه ی طوایف ترک موجود بوده است"28 لذا بسیاری از دانشمندان، بین النهرین، مناطق شرقی آن و امتداد رشته کوه های زاگرس و آذربایجان را زادگاه ترک ها معرفی می کنند. چونکه قدمت طوایف ترک این منطقه با وجود طوایف سوبار، تروکی، کاسی، قوتی، لولوبی، قشقایی، کومان و غیره به چندین هزار سال قبل از میلاد می رسد. ضمناً بین النهرین، شمال آن، مناطق شرقی آن و سلسله كوه های زاگرس و آذربایجان امروزه هم علیرغم توطئه ها و اقدامات وحشیانه ی دیگر برای آسیمیله كردن ترك ها در منطقه، محل زندگی ترك ها می باشد. چنانكه در بین النهرین تركها در استانهای كركوك، موصل، قسمتی از سلیمانیه و مناطق ترك از شمال تا بغداد، در ایران هم در آذربایجان تا مناطق دور دست اراضی تاریخی آذربایجان چون همدان و اراك و حتی از همدان تا كناره های خلیج فارس هم در امتداد رشته كوه زاگرس در بعضی نقاط بصورت اكثریت و در بعضی نقاط همراه با فارس ها، لرها، عرب ها و غیره زندگی می كنند. از همان طوایف می توان بر قشقائی ها در محدوده استانهای اصفهان، فارس، بوشهر، كهكلویه و بویر احمد، چهارمحال بختیاری و همچنین تركان ابیورد، تركان فریدون، سنقر، شهر كرد و غیره اشاره كرد.
مورد مذكور در خصوص انطباق محل زیست طوایف ترك منشاء قدیمی چون سومر (كنگر)، سوبار(قشقائی، كومان و ...)، تروكی، قوتی، لوللوبی، كاسی و غیره با محل زیست تركان امروزی در منطقه را علاوه بر تحقیقات زبانشناسی انجام گرفته در رابطه با زبان بانیان تمدن های منطقه و نام همان طوایف، حفریات باستانشناسی هم تأیید می نماید. چنانكه پروفسور محمد تقی زهتابی در بحث خود در خصوص منشاء سومرها با استناد به آثار باستانشناسی كشف شده در بین النهرین، كناره های خلیج فارس تا كرانه های خزر در امتداد كوه های زاگرس و آسیای میانه نظریه ی معروف خود مبنی بر اتمسفر واحد و یكپارچه ی هنر و فرهنگ در منطقه ی مذكور را ارائه می دهد. 29
لذا چنانكه تحقیقات ریشه ای و بیطرفانه در این رابطه انجام پذیرد، اثبات می گردد كه، برخورد به نام طوایف ترك در محدوده ی بزرگی از آسیا- از نزدیكی های ژاپن تا قلب اروپا و همچنین تا بین النهرین و سواحل خلیج فارس امری كاملاً طبیعی و عادی می باشد. چونكه از 7-6 هزار سال پیش این طوایف مكرراً در همان منطقه ی بزرگ در تردد بوده اند و چنانكه این امر در سال های بعد از میلاد و حتی در صدر اسلام و مدتی بعد از آن هم ادامه داشته است. به همین جهت یكسری مورخان مغرض تنها با استناد به آخرین تردد و كوچ طوایف اوغوز از شرق به غرب، بدون توجه به تاریخ قدیم منطقه ادعا می نمایند كه ترك ها حدود هزار سال است كه به آذربایجان و برخی نقاط ایران مهاجرت كرده اند. لذا برخورد به نام های طوایف ترك در نقاط مختلف آسیا از این مسئله ناشی می گردد. چنانكه "به عقیده ی س. ی. مالوف زبان طوایف كوچرو از رودخانه دون تا مرزهای چین با شامل شدن اسكیت ها و سارماتها تركی بود." 30
بدینصورت با منابع معتبر تاریخی به اثبات رسانده می شود که كنگر ]بر گرفته شده از نام اصلی سومرها[ نام قدیمی و اولیه ی خلیج فارس بوده و ساكنان قدیمی سواحل آن هم دارای منشاء تركی بوده است که امروزه هم با وجود تغییرات جمعیتی ایجاد شده در نتیجه ی مهاجرت های بعدی و حتی اقدامات شوونیستی، باز هم ترکان از انتهای مرزهای تاریخی اراضی آذربایجان در همدان و اراك تا خلیج کنگر که حال آنرا برخی خلیج فارس و برخی خلیج عرب می نامد، همراه با فارس ها، لرها، عرب ها و غیره زندگی می نمایند و در واقع صاحبان و ساكنان اصلی و قدیمی منطقه می باشند.
منابع:
Yusif Yusifov, “Qədim Şərq tarixi”, II nəşr, Bakı: Çıraq nəşriyyatı, 2005, s. 53
“Gılgamış destanı”, Çevirən: Muzaffer Ramazanoğlu, səh. 43
پروفسور محمد تقی، زهتابی، ایران توركلرینین اسكی تاریخی، جلد 1، چاپ سوم، تبریز، انتشاراتی اختر، سال 1381، ص. 40
Firudin Ağasıoğlu, “Azər xalqı (seçmə yazılar), II nəşr, Bakı: Çıraq nəşriyyatı, 2005, s. 155
Oljas Süleymenov, “Az-ya”, Azərnəşr, Azərbaycan Bədii Tərcümə və Ədəbi Əlaqələr Mərkəzi, Bakı, 1993, səh. 212
Firudin Ağasıoğlu, “Azər xalqı (seçmə yazılar), II nəşr, Bakı: Çıraq nəşriyyatı, 2005, s. 155
Firudin Ağasıoğlu, “Azər xalqı (seçmə yazılar), II nəşr, Bakı: Çıraq nəşriyyatı, 2005, səh. 19
Firudin Ağasıoğlu, “Azər xalqı (seçmə yazılar), II nəşr, Bakı: Çıraq nəşriyyatı, 2005, s. 154
Altay Məmmədov, “Kəngərlər - ən qədim türk dövlətləri silsiləsindən”, Azərbaycan dövlət nəşriyyatı, Bakı, 1996, səh. 7
Mahmud İsmayıl, “Azərbaycan xalqının yaranması” Azərbaycan dövlət nəşriyyatı, Bakı, 1995, səh. 41
Qiyasəddin Qeybullayev, “Azərbaycan türklərinin təşəkkülü tarixi”, Bakı: Azərbaycan Dövlət nəşriyyatı, 1992, s. 57
Mahmud İsmayıl, “Azərbaycan xalqının yaranması” Azərbaycan dövlət nəşriyyatı, Bakı, 1995, səh. 41
Kamal Əliyev, Fəridə Əliyeva, “Azərbaycan antik dövrü” Bakı: Azərbaycan Dövlət nəşriyyatı, 1997, s. 43
Mahmud İsmayıl, “Azərbaycan xalqının yaranması” Azərbaycan dövlət nəşriyyatı, Bakı, 1995, səh. 41
Mahmud İsmayıl, “Azərbaycan xalqının yaranması” Azərbaycan dövlət nəşriyyatı, Bakı, 1995, səh. 42
Firudin Ağasıoğlu, “Azər xalqı (seçmə yazılar), II nəşr, Bakı: Çıraq nəşriyyatı, 2005, s. 155
Firudin Ağasıoğlu, “Azər xalqı (seçmə yazılar), II nəşr, Bakı: Çıraq nəşriyyatı, 2005, s. 154
Firudin Ağasıoğlu, “Azər xalqı (seçmə yazılar), II nəşr, Bakı: Çıraq nəşriyyatı, 2005, s. 159
دكتر منوچهر، كیانی، سیه چادرها- تحقیقی از زندگی ایل قشقایی چاپ اول، شیراز، ص. 600-6001 نقشه های ضمیمه
Firudin Ağasıoğlu, “Azər xalqı (seçmə yazılar), II nəşr, Bakı: Çıraq nəşriyyatı, 2005, s. 147
Firudin Ağasıoğlu, “Azər xalqı (seçmə yazılar), II nəşr, Bakı: Çıraq nəşriyyatı, 2005, s. 160
Чагдуров, С. Ш. Происхождение Гиссериады, изд. «Наука», Новосибирск, 1980, стр. 171
Elməddin Əlibəyzadə, Qədim dünyanın ulu kitabı, Gənclik nəşriyyatı, Bakı, 1996, səh. 28
Oljas Süleymenov, “Az-ya”, Azərnəşr, Azərbaycan Bədii Tərcümə və Ədəbi Əlaqələr Mərkəzi, Bakı, 1993, səh. 185
پروفسور دكتر محمد تقی، زهتابی، ایران توركلرینین اسكی تاریخی، جلد 1، چاپ سوم، تبریز، انتشاراتی اختر، سال 1381، ص. 132
Д.Г.Редер. Мифы и легенды древнего двуречя. – Изд. Наука, Москва, 1965, стр. 150
Oljas Süleymenov, “Az-ya”, Azərnəşr, Azərbaycan Bədii Tərcümə və Ədəbi Əlaqələr Mərkəzi, Bakı, 1993, səh. 204
Altay Məmmədov, “Kəngərlər - ən qədim türk dövlətləri silsiləsindən”, Azərbaycan dövlət nəşriyyatı, Bakı, 1996, səh. 28
پروفسور دكتر محمد تقی، زهتابی، ایران توركلرینین اسكی تاریخی، جلد 1، چاپ سوم، تبریز، انتشاراتی اختر، سال 1381، ص. 40
Kamal Əliyev, Fəridə Əliyeva, “Azərbaycan antik dövrü” Bakı, Azərbaycan Dövlət nəşriyyatı, 1997, s. 41
ضمناً كنگر نام طایفه بزرگ ترك بوده(سومر) نامی که این قوم به خودشان داده اند «کی-ان-کی»و بعد ها«کن-گی(ر)»و«کنگیر»نام سومر ویا سومری ها از سوی اقوام سامی چون (اکدها)به آنان داده شده است. كه از هزاره های قبل از میلاد در منطقه ی وسیعی از آسیای میانه، آذربایجان و بین النهرین زندگی کرده اند و امروزه هم در آذربایجان، اخلاف این طایفه بزرگ ترك به همان نام زندگی می كنند. در این مقاله ما سعی خواهیم كرد ضمن نظری اجمالی بر پیشینه تاریخی خلیج فارس در دوره ی سومرها و كنگر نامیده شدن این خلیج و همچنین عینیت و قرابت زبانی و نژادی سومرها و یا كنگرها با تركان بیاندازیم.
چنانكه اشاره شد به سومرها "در منابع كتبی قدیمی نام قومی سومر بکار نرفته است، مردم بین النهرین جنوبی در متن های میخی «مردم (کشور) سومر» نامیده می شد، مردمانش هم «کنگیر» و «سانگ نگیگا» (سیاه سرها) نامیده می شدند."1
همان کنگرها از سواحل خلیج مذكور در طول دو رودخانه ی دجله و فرات (بین النهرین) که آنموقع جداگانه به خلیج کنگر (خلیج فارس امروزی) می ریخت، زندگی می کردند. چنانکه اولین اسطوره ی جهان یعنی داستان بیلگامیس (بیلگه میش، گیلگمیش) هم در این منطقه و مرتبط با آبهای این خلیج شکل گرفته است. از متن و مضمون داستان بویژه در لوحه ی یازدهم از جملاتی چون "سوار شدن اورشان آبی و بیلگامیس به کشتی و بدریا زدن کشتی بر روی امواج دریا و همچنین رفتن به ته دریا با سفارش اوتناپیشتوم جهت یافتن گیاه خاردار که داروی جوانی و جاویدانگیست"2 می توان آشکارا بر ارتباط تنگاتنگ سومرها (کنگرها) با دریا (خلیج کنگر) پی برد. ضمناً داستان بیلگامیس حدود 8-7 هزار سال پیش شكل گرفته كه در آنموقع عرب و فارس در منطقه وجود نداشت. یعنی در اصل "قبل از اینكه اقوام سامی به این منطقه بیایند سومرها سواحل خلیج فارس [امروزی] را اشغال كرده بودند"3 و فارس ها هم چندین هزار سال بعد به منطقه آمدند.
همانطور كه اشاره گردید براساس منابع معتبر برجای مانده از خود سومریان، كنگر نامی بود كه سومریان خود را به آن نام می نامیدند. سومر در اصل نامیست كه اكدهای سامی به كنگرها (سومرها) می گفتند. البته هر دو نام سومر و كنگر در واقع دارای منشاء تركی می باشد. سومرها در بین النهرین دارای طوایف و قبایل مختلف بودند كه یكی از آنها اتحادیه طوایف ترك سوبار و یا سوبیر بود. "قدیمیترین اطلاعات در مورد سوبارها به هزاره های چهارم و سوم قبل از میلاد مربوط می شود. آنها در این دوره در بین دو رود فرات و دجله زندگی می كردند. در آن دوره در منابع اكدی رودخانه فرات، پوراتتو نامیده می شد و دجله هم، ایتیقلا (ایتی گلا و یا ایتی گله که در تركی فعلی به معنی سریع جریان یابنده می باشد(، یكی از شاخه های آن یعنی دیاله هم تورنا نامیده می شد. به قسمتی از بین النهرین از بغداد به طرف جنوب كنگیر (كنگر) و به شمال آن هم سوبارتو (سوبار) گفته می شد.4 كلاً در اواسط هزاره سوم قبل از میلاد، اكدی ها شمال بین النهرین را ولایت سوبر و بعضاً سوبرت (ت پسوند می باشد) می نامیدند. در هزاره اول قبل از میلاد هم در بین النهرین دولت كوچك سوبر موجود بود. در آنموقع سوبر بعنوان مترادف آشور بكار می رفت.5
لذا مردمی كه فرهنگ و تمدن درخشانی را برای جهان ارزانی داشته و ما امروزه آنها را بنام سومر می شناسیم به خودشان نه سومر بلكه كنگر می گفتند. سومر نامیست كه طوایف سامی اكد، كنگرها را به این نام می نامیدند. این مسئله هم ناشی از آن بود كه طوایف سامی كه بعدها از صحراهای عربستان بطرف شمال و شمالغرب حركت كرده و به بین النهرین می آمدند، در سر راه خود "اولین بار با سوبارها (سوبرها) برخورد نمودند و كنگرهای پشت سر آنها را هم بعنوان سومر [كه در واقع معرب سوبر می باشد[ شناختند."6
لازم بذكر است كه هم سوبر (سوب + ار) و هم كنگر (كنگ + ار) علاوه براینكه مرتبط با نام طوایف ترك سوبر (و یا سوبار) بین النهرین می باشد، مثل بسیاری از طوایف ترك خزر، افشار، قاجار، تاتار، آوار، آذر، بالکار، بولقار، سووار، آغاجر (مطابق قوائد هماهنگی اصوات در تركی، پسوندها تابع مصوت های ریشه و یا اسم قبل از خود می باشند، بنابرین در ریشه و یا اسمی با مصوتهای ضخیم بصورت «آر» و در ریشه و اسمی با مصوت های نازك بصورت «ار» می آیند( و غیره از دو جزء اسم [طایفه] و جزء «آر- ار» بصورت پسوند و یا جزء دوم اسم مرکب بمعنای «مردم، مرد، انسان و قهرمان» می باشد، كه ساختار نام قومی تركی از معنا و شكل ظاهری در دو نام سوبر و كنگر كاملاً مشهود می باشد. لذا "بكار رفتن «ار» در نام طوایف ترك امریست كه بصورت گسترده رایج می باشد".7
در رابطه با ریشه و معنای "نام طایفه سوبار (سوبر) هم، همانطور که از شکل ظاهری و معنای آن مشخص می باشد، این نام در تركی قدیم هم به معنای «مردم روخانه» بكار رفته است. چونكه كلمه سو (آب) در تركی قدیم بصورت "سوب" بود كه به مرور زمان حرف «ب» از آخر كلمه حذف شده است. ضمناً در طول تاریخ بسیاری از طوایف ترك متناسب با محل زندگی خود نامیده شده اند. مثلاً طوایفی كه در كوهستان زندگی می كرد مردم كوهستان و طایفه ای هم كه در مناطق جنگلی زندگی می كرد آغاجری (مثل طایفه ترك آغاجری = مردم جنگل، قابل ذكر است كه «آغاج» در تركی به معنای درخت می باشد و «ار» بمعنای مرد و یا مردم) نامیده شدند. لذا سوبر (سوب+ار) نامیده شدن مردمی كه در بین النهرین زندگی می كردند طبیعی می باشد (مردمی که در کنار آب و یا رودخانه زندگی می کنند). به همین جهت ا. م. دیاكونف هم نام كشور سوبار را بعنوان صحرای آب تعریف می كند که بر قواعد ایجاد نام مکان و محل مطابقت ندارد."8 یعنی در واقع دیاکونف به جهت ندانستن معنای بخش دوم کلمه ی مرکب سوبار (سوب + ار) یعنی «ار» ترکی، اشتباهاً سوبار را بجای مردم كنار آب و یا مردم رودخانه، صحرای آب نامیده است.
لذا هم از لحاظ ساختار زبانشناسی و هم از لحاظ معنی کلمات و بسیاری دلایل دیگر که در ادامه این مقاله اشاره خواهد شد، مطمئناً بسیاری حقایق تاریخی که بصورت هدفدار و از روی غرض تحرف شده آشکار و معلوم خواهد شد که هر دو کلمه ی سومر (سوبر) و کنگر دارای منشاء ترکی بوده و خلیج فارس و یا عرب هزاران سال قبل خلیج کنگر بوده است.
علاوه بر قرابت زبانی بین سومرها و ترکها که بطور خلاصه اشاره خواهد شد، عینیت نام بسیاری طوایف ترک و طوایف تشکیل دهنده سومر نشان از منشاء ترکی سومرها دارد. همانطور که گفته شد سومرها خود را کنگر می نامیدند. کنگر هم یک نام ترکی می باشد که علاوه بر اینکه تاریخاً بصورت طایفه و دولت موجود بوده، امروزه هم اخلاف این طایفه ی ترک در آذربایجان زندگی می کنند.
ضمناً در رابطه با كنگرها در متون قدیم تركی هم مطالب زیادی وجود دارد. «در فرهنگ لغات قدیم تركی شواهدی مبنی بر "كنگرس" بودن كنگرها موجود هست. تركشناسان مشهور روسی ل. م. قومیلیف و م. ی. آرتامانف در بین طوایف ترك در خیلی قدیمتر از دوره ی گؤی تركها بر نام كنگرها اشاره می كنند. اما در این مسئله چیزی كه جالب است، این است كه علاوه بر نام طایفه، دولتی هم به این نام (دولت ترك كنگ یو در تركستان) موجود بوده است. در بین دریاچه های بالخاش جنوبی و آرال، كنگ یوی و یا دولت كنگ واقع بود. مردم آن دولت در تركی "كنگ ار(كنگر)" و یا "مردم كنگ یوی" نامیده می شد. آنها را یونانی ها در قرن هشتم "پادزیناك" و یا "پچنك" (طایفه ی مشهور ترك) می نامیدند كه از منابع روسی هم معلوم می باشد.»9
برخی از محققان، کنگرها را جزو ساکاها (اتحادیه ی طوایف بزرگ ترک) می دانند... برخی ها هم كنگرها را از نژاد هون ها (ترکان هون) می دانند.."10
ضمناً "در سنگ نوشته های قدیم ترکی به الفبای اورخونی بر نام مکان «کنگ» اشاره می شود. در آسیای میانه در سواحل سیردریا قلعه کنگ و ایالت کنگا از اوایل میلاد معلوم می باشد. طایفه ی قدیمی ترک کنگر هم از نام مکان کنگ ایجاد شده است."11
علاوه بر بین النهرین و آسیای میانه، طوایف کنگر در قفقاز و آذربایجان هم زندگی کرده و در حال حاضر هم زندگی می کنند. "در آثار استرابون و پلینی بزرگ که در سده ی اول قبل از میلاد و سده ی اول بعد از میلاد زندگی کرده اند در رابطه با کنگرها و سابیرها (سابر و یا سوبر) که قبل از میلاد در قفقاز جنوبی و آذربایجان زندگی کرده اند می توان اطلاعاتی کسب کرد. اینکه کنگرها از چه زمانی در آذربایجان اسکان یافته اند، معلوم نیست. اما در توضیح و تفسیر کلمات مشترک ترکی و سومری گفته می شود که این نام را سومرها بر کنگرها نهاده اند. ضمناً ما در کتاب دده قورقود هم بر نام کنگرها بشکل کنگلی (کنگلی = کنگ + لی كه "لی" تركی به معنای "ی" نسبت در عربی می باشد) برمی خوریم."12
پتولمی هم در آذربایجان در مورد نام مکان کنگرا نوشته بود. کنگر که نام طایفه در ترکها می باشد هم در دوره ی میلاد و هم در قرون وسطی معلوم بود.13
حدود 120 خانوار از کنگرها در مناطق مختلف قفقاز جنوبی اسکان یافتند. قسمت بزرگی از آنها در نخجوان و سرزمین فعلی ارمنستان اسکان یافتند.
کنگرها آنقدر قدرتمند بودند که شاهان ساسانی را به لرزه می انداختند. مورخان سده ی ششم میلادی در رابطه با جنگ بین ساسانی ها و کنگرها می نوشتند. گرچه در خصوص تاریخ اسکان کنگرها در این اراضی دقیقاً چیزی نتوان گفت، اما یک چیز دقیقاً مشخص هست که از سده ی پنجم در رابطه با نام آنها در این اراضی نام مکان موجود بوده است... در رابطه با نام طایفه ی کنگر در آذربایجان و ارمنستان یک سری نام مکان موجود می باشد. در حال حاضر در منطقه ی قوکاسیان ارمنستان کوهی بنام کنگر وجود دارد که هنوز هم به این نام خوانده می شود14 [لازم بذکر است که اراضی جمهوری ارمنستان فعلی قسمتهای غربی سرزمین تاریخی آذربایجان می باشد که در اوایل دهه بیستم خان نشینی ایروان و برخی مناطق دیگر جهت تشکیل جمهوری ارمنستان به ارمنی ها داده شد و آذربایجانی ها در طی ده ها سال بتدریج از این مناطق رانده شدند].
ضمناً در آذربایجان علاوه بر وجود نام خانوادگی کنگرلی (کنگری) "یک سری نام مکان مرتبط با نام کنگرها موجود می باشد که از آنها می توان به کنگرلی («لی» به معنای «ی» نسبت در تركی می باشد و کلمه «کنگرلی» تركی به معنای «کنگری» می باشد)، کنگرلر در نخجوان (لر علامت جمع در ترکی می باشد)، کنگرلر در نزدیکی شهرستان قم واقع در آذربایجان جنوبی و دره کنگرلی در منطقه عزیزبکف ارمنستان اشاره کرد."15
سوبارها هم مثل كنگرها از جمله طوایف تركی بودند كه در مناطق مختلف ترك می توان ردپای آنها را مشاهده كرد. اما قدیمیترین رد پای سوبرها را در بین النهرین می توان جست. همانطور كه اشاره گردید قبل از آمدن طوایف سامی از شبه جزیره عربستان، سوبارها در قسمت شمالی بین النهرین زندگی می كردند كه با آمدن و جمع گردیدن طوایف سامی در اكد و دیگر مناطق بین النهرین قدرت یافتند و تدریجاً سوبارها را به طرف شمال راندند. "چنانكه از طرف جنوب طوایف سامی آشوری و از شمال طوایف هوری بر آنها فشار وارد نمودند و سوبارها مجبور شدند به سه شاخه تقسیم گردند. شاخه ی غربی، مركزی و شرقی. شاخه غربی بطرف غرب حركت نموده و در داخل دیگر طوایف آسیمیله گردید. شاخه شرقی بطرف شرق به حوضه دریاچه ارومیه حركت كردند و سپس برخی از آنها بطرف تركستان و سیبری كوچ نمودند. شاخه ی شرقی سوبارها زبان خود را حفظ كردند، چونکه آنها در کنار همنژادان خود بودند. سوبارهایی که در همانجا ماندند در بین قسمت های شمالی دجله و فرات در غرب دریاچه ی وان، بین دیاربکر و بیتلیس در مناطق جداگانه زندگی کردند.
محل زندگی سوبارهای شاخه مرکزی هم به یکی از ایالات دولت میتانی که توسط هوری ها تشکیل یافته بود تبدیل گردید. دولت در سده ی هشتم میلادی فرو پاشید و در همان ایالت برخی دولتهای شهری آرمه، اورمو، کولمری، تورخو و غیره توسط سوبارها تشکیل شد."16
طوایف ترکی که با هم متحد شده و اتحادیه ی طوایف سوبار را تشکیل داده بودند، اکثراً امروزه و در قرون وسطی هم به عنوان طوایف مشهور ترک مطرح بوده اند. یکی از طوایف تشکیل دهنده ی آن قشقائی ها بودند که در هزاره های قبل از میلاد هم به این نام خوانده می شدند. قشقائی ها در هزاره ی دوم قبل از میلاد در آسیای صغیر17 زندگی می کردند. براساس منابع میخی "تیقلات پالاسار اول پادشاه آشور در اواخر سده ی یازدهم قبل از میلاد با قشقائی ها در قسمتهای شمالی فرات برخورد می کند. سپس در قسمت های شمالی رودخانه های قیزیل ایرماق و کلکیت دولت کوچک قشقائی تا سده ی هشتم قبل از میلاد دوام آورد."18 مسئله ی مهمی كه در این میان جلب توجه می كند این است كه، ترکان قشقائی، که زمانی ساکن بین النهرین بودند و با فشار طوایف سامی در ترکیب سوبرها به قسمتهای شمالی و آذربایجان حرکت نمودند، بعدها تدریجاً بطرف جنوب حرکت کرده و در حال حاضر هم تا شهر بوشهر و همچنین تا گله دار و خنج 19 در استان فارس به کناره های خلیج کنگر قدیمی خود کوچ کرده و در این مناطق زندگی می کنند.
یکی دیگر از طوایف مشهور ترک هم کومانها می باشند که در قرون وسطی هم زیاد مطرح بوده و از آسیای میانه و ترکستان بطرف غرب مهاجرت نمودند. اما طوایف ترک کومان از قدمت و تاریخی خیلی قدیمتر از آن برخوردار می باشد. چنانکه اشاره گردید "در هزاره های سوم و دوم قبل از میلاد در نتیجه ی فشار طوایف سامی و هوری اتحادیه ی طوایف سوبار فرو پاشید و برخی از طوایف تشکیل دهنده ی آن به قسمت های شمالی بین النهرین و غرب فرات حرکت نمودند. یکی از همین طوایف، کومانها بودند."
بدینصورت بیگلربیگی سوبار با کمک متمادی طوایف ترک تشکیل دهنده ی اتحادیه ی طوایف سوبار چون کوموق، کومان، قاشقای، آریمن، سوغان، سالور، اوروم و غیره بیش از دو قرن بین دو دولت میلیتاریست آشوری و اورارتو استقلال خود را حفظ کرد و نهایتاً در سال 673 از صحنه ی تاریخ محو گردید. سوبارها به آذربایجان و از آنجا به طرف شرق حرکت نموده و اخلاف آنها با حفظ زبان خود با نامهای سوبار، سووار، سیبر و سوبیر در مناطق مختلف تا حال موجود می باشند.21
ضمناً نام اولین و مهمترین اسطوره ی سومری هم در این خصوص جالب و قابل توجه می باشد. تمامی محققان اسطوره ی بیلگامیس، نام قهرمان وشخصیت اصلی آن یعنی بیلگامیس و یا گیلگمیش را بعنوان انسانی عالم، داننده و دنیا دیده ترجمه می کنند. هر دو كلمه دارای ریشه ی ترکی می باشد. البته اصل داستان بنام اصلی قهرمان آن در دوره ی کنگرها، بیلگه میش بوده که بعداً در دوره اکدها، این قوم سامی نام داستان را بصورت گیلگمیش نوشته اند که شاید بعلت نوشته شدن آن بر لوحه های گلی (گل در ترکی گیل می باشد- گیلگمیش) بدینصورت در اكدها تلفظ شده است.
س. ش. چاقدورف می نویسد که ریشه ی کلمه بیلگامیس را بیلگا تشکیل می دهد که در زبان سومری به معنای پدر بزرگ، ریش سفید و قهرمان می باشد و "میس" پسوندی می باشد که نشان دهنده ی ارتباط قهرمان داستان به همان مردم می باشد.22 البته همانطور که مورخان خارجی هم اذعان می دارند ریشه کلمه همان بیلگا (بیلگه) می باشد که در ترکی از ریشه بیل = بدان ]بیلگه = دانشمند[ به معنای عالم و داننده می باشد و در نام خاقان دانشمند گؤی ترک ها یعنی بیلگه خاقان هم می توان آنرا مشاهده کرد.
ضمناً شباهت ساختاری بیلگامیس- بیلگه میس- بیلگامیش و یا گیلگمیش قهرمان داستان سومری (کنگری) با نام های قهرمانان دیگر ترک چون آلپانیش (آلپامیش) در ترکان ازبک، ایلالمیش – ایلالمیس (پسوند "میش" در برخی از شاخه های ترکی چون قزاقی بصورت "میس" می باشد)، ترسوزامیش در کتاب دده قورقود و غیره تصادفی نیست.23 چونکه ساختار نام بیلگه میش ترکیست و نام های زیادی با این ساختار در ترکی بوده و هنوز هم بکار می رود که از جمله می توان به نام توختامیش، خان اردوی زرین اشاره کرد.
اما در رابطه با تمدن سومر می توان گفت چیزی که باعث سردرگمی چندین صد ساله در زمینه ی منشاء و منسوبیت تمدن سومری گردید، ناشی از اقدامات مغرضانه ی محققان اولیه ی تمدن سومری بود که حتی با جعلیات هدفدار موجبات سردرگمی جهانیان را فراهم آوردند. در دوره ای که توسط انگلیس و با کمک یهودیان و ممالک غرب در راستای اهداف استعماری انگلیس نظریه مجعول آریائیسم در حال شکل دهی بود، نتایج همه ی تحقیقات در زمینه ی اکتشافات باستانشناسی و زبانشناسی در این راستا حتی با جعل بسیاری حقایق به نفع زبان های هند و اروپایی و به ضرر ترکی سوق داده می شد. در عین حال هیچ محقق ترکی هم در بین محققان تمدن و زبان سومری حضور نداشته و زبان ترکی هم در تحقیقات و پژوهشهای مذکور از روی غرض دور نگه داشته می شد. در نتیجه در زمینه ی منشاء زبان سومر تحقیقات بی نتیجه ماند. حتی در خواندن کلمات هم بعلت عدم آشنایی محققان به زبان ترکی و دور نگه داشته شدن زبان ترکی از تحقیقات، اشتباهات زیادی روی داد. "چنان که از سخنان پروفسور مار سالها گذشته اما وضعیت به هیچ وجه تغییر نیافت. اگر بحد کافی در اینگونه مسائل به ترکی توجه می شد بسیاری از افسانه های پوچ زبانشناسی و تاریخ جای خود را به حقایق می داد."24 اما بعدها با مقایسه ی زبان سومری با زبان ترکی فعلی با وجود فاصله زمانی حدود 6 هزار سال کلید بسیاری معماها در این مورد گشوده می شود.
علاوه بر نام خود سومرها (کنگر و سوبر) و طوایف تشکیل دهنده آنها که با طوایف ترک امروزی یکسان می باشد، زبان آنها هم با زبان ترکی مطابقت دارد. چنانکه دانشمند آلمانی "ف. هومل 350 کلمه ی متقابل زبان های سومری و ترکی را از لحاظ معنا و ساختار آوایی مقایسه کرده و ثابت کرد که این دو زبان علیرغم فاصله ی زمانی زیاد از یک ریشه بوده و با یکدیگر مرتبط می باشند." 25
د. ردر دانشمند روسی هم می نویسد در مورد زبان سومری می توان گفت که این زبان جزو زبانهای التصاقی و یا پیوندی می باشد و بجهت ساختاری می توان آن را با زبان ترکی مقایسه کرد.26
اولجاس سلیمان محقق قزاقستانی با مطالعه ی نتایج تحقیقات محققان خارجی و همچنین با تحقیقات و مقایساتی كه بین كلمات متقابل تركی و سومری انجام داد به این نتیجه رسید که از جدول مقایسه ی لغات متقابل دو زبان مشخص می گردد كه لكسیكولوژی و لغات تركی و سومری می تواند مورد مقایسه قرار گیرد. همچنین شباهت ساختار و معنای كلمات هر دو زبان تشكیل یك سیستم را می دهد و به همین جهت نمی توان این عینیت و تشابه را تصادفی به حساب آورد.27
حال دانشمندان و سومرشناسان خارجی و ترک زیادی با مقایسه ی زبان سومری و ترکی از جهات مختلف به این نتیجه رسیده اند که سومرها و طوایف تشکیل دهنده ی اتحادیه ی طوایف سوبر ترک بودند. ضمناً چیزی که در این مبحث جلب توجه می کند، تطابق طوایف ترک بین النهرین با طوایف ترک آذربایجان، آسیای میانه و سیبری می باشد. این هم با بسیاری دلایل دیگر نشانگر تقسیم و مهاجرت مكرر طوایف ترک از غرب به شرق و برعکس می باشد. حتی با تحقیقات وسیع نظریه ی مربوط به منشاء اورال- آلتایی زبان ترکی زیر سؤال رفته و دانشمندان با مشاهده ی قدمت زبان ترکی در بین النهرین، آذربایجان و آناطولی شرقی تغییر عقیده داده اند. چونکه "قرن ها و بلکه هزاران سال قبل از مته خاقان امپراتور هون (اولین امپراتور ترک در آسیای میانه) در طرف غرب و خاورمیانه اتحادیه ی طوایف ترک موجود بوده است"28 لذا بسیاری از دانشمندان، بین النهرین، مناطق شرقی آن و امتداد رشته کوه های زاگرس و آذربایجان را زادگاه ترک ها معرفی می کنند. چونکه قدمت طوایف ترک این منطقه با وجود طوایف سوبار، تروکی، کاسی، قوتی، لولوبی، قشقایی، کومان و غیره به چندین هزار سال قبل از میلاد می رسد. ضمناً بین النهرین، شمال آن، مناطق شرقی آن و سلسله كوه های زاگرس و آذربایجان امروزه هم علیرغم توطئه ها و اقدامات وحشیانه ی دیگر برای آسیمیله كردن ترك ها در منطقه، محل زندگی ترك ها می باشد. چنانكه در بین النهرین تركها در استانهای كركوك، موصل، قسمتی از سلیمانیه و مناطق ترك از شمال تا بغداد، در ایران هم در آذربایجان تا مناطق دور دست اراضی تاریخی آذربایجان چون همدان و اراك و حتی از همدان تا كناره های خلیج فارس هم در امتداد رشته كوه زاگرس در بعضی نقاط بصورت اكثریت و در بعضی نقاط همراه با فارس ها، لرها، عرب ها و غیره زندگی می كنند. از همان طوایف می توان بر قشقائی ها در محدوده استانهای اصفهان، فارس، بوشهر، كهكلویه و بویر احمد، چهارمحال بختیاری و همچنین تركان ابیورد، تركان فریدون، سنقر، شهر كرد و غیره اشاره كرد.
مورد مذكور در خصوص انطباق محل زیست طوایف ترك منشاء قدیمی چون سومر (كنگر)، سوبار(قشقائی، كومان و ...)، تروكی، قوتی، لوللوبی، كاسی و غیره با محل زیست تركان امروزی در منطقه را علاوه بر تحقیقات زبانشناسی انجام گرفته در رابطه با زبان بانیان تمدن های منطقه و نام همان طوایف، حفریات باستانشناسی هم تأیید می نماید. چنانكه پروفسور محمد تقی زهتابی در بحث خود در خصوص منشاء سومرها با استناد به آثار باستانشناسی كشف شده در بین النهرین، كناره های خلیج فارس تا كرانه های خزر در امتداد كوه های زاگرس و آسیای میانه نظریه ی معروف خود مبنی بر اتمسفر واحد و یكپارچه ی هنر و فرهنگ در منطقه ی مذكور را ارائه می دهد. 29
لذا چنانكه تحقیقات ریشه ای و بیطرفانه در این رابطه انجام پذیرد، اثبات می گردد كه، برخورد به نام طوایف ترك در محدوده ی بزرگی از آسیا- از نزدیكی های ژاپن تا قلب اروپا و همچنین تا بین النهرین و سواحل خلیج فارس امری كاملاً طبیعی و عادی می باشد. چونكه از 7-6 هزار سال پیش این طوایف مكرراً در همان منطقه ی بزرگ در تردد بوده اند و چنانكه این امر در سال های بعد از میلاد و حتی در صدر اسلام و مدتی بعد از آن هم ادامه داشته است. به همین جهت یكسری مورخان مغرض تنها با استناد به آخرین تردد و كوچ طوایف اوغوز از شرق به غرب، بدون توجه به تاریخ قدیم منطقه ادعا می نمایند كه ترك ها حدود هزار سال است كه به آذربایجان و برخی نقاط ایران مهاجرت كرده اند. لذا برخورد به نام های طوایف ترك در نقاط مختلف آسیا از این مسئله ناشی می گردد. چنانكه "به عقیده ی س. ی. مالوف زبان طوایف كوچرو از رودخانه دون تا مرزهای چین با شامل شدن اسكیت ها و سارماتها تركی بود." 30
بدینصورت با منابع معتبر تاریخی به اثبات رسانده می شود که كنگر ]بر گرفته شده از نام اصلی سومرها[ نام قدیمی و اولیه ی خلیج فارس بوده و ساكنان قدیمی سواحل آن هم دارای منشاء تركی بوده است که امروزه هم با وجود تغییرات جمعیتی ایجاد شده در نتیجه ی مهاجرت های بعدی و حتی اقدامات شوونیستی، باز هم ترکان از انتهای مرزهای تاریخی اراضی آذربایجان در همدان و اراك تا خلیج کنگر که حال آنرا برخی خلیج فارس و برخی خلیج عرب می نامد، همراه با فارس ها، لرها، عرب ها و غیره زندگی می نمایند و در واقع صاحبان و ساكنان اصلی و قدیمی منطقه می باشند.
منابع:
Yusif Yusifov, “Qədim Şərq tarixi”, II nəşr, Bakı: Çıraq nəşriyyatı, 2005, s. 53
“Gılgamış destanı”, Çevirən: Muzaffer Ramazanoğlu, səh. 43
پروفسور محمد تقی، زهتابی، ایران توركلرینین اسكی تاریخی، جلد 1، چاپ سوم، تبریز، انتشاراتی اختر، سال 1381، ص. 40
Firudin Ağasıoğlu, “Azər xalqı (seçmə yazılar), II nəşr, Bakı: Çıraq nəşriyyatı, 2005, s. 155
Oljas Süleymenov, “Az-ya”, Azərnəşr, Azərbaycan Bədii Tərcümə və Ədəbi Əlaqələr Mərkəzi, Bakı, 1993, səh. 212
Firudin Ağasıoğlu, “Azər xalqı (seçmə yazılar), II nəşr, Bakı: Çıraq nəşriyyatı, 2005, s. 155
Firudin Ağasıoğlu, “Azər xalqı (seçmə yazılar), II nəşr, Bakı: Çıraq nəşriyyatı, 2005, səh. 19
Firudin Ağasıoğlu, “Azər xalqı (seçmə yazılar), II nəşr, Bakı: Çıraq nəşriyyatı, 2005, s. 154
Altay Məmmədov, “Kəngərlər - ən qədim türk dövlətləri silsiləsindən”, Azərbaycan dövlət nəşriyyatı, Bakı, 1996, səh. 7
Mahmud İsmayıl, “Azərbaycan xalqının yaranması” Azərbaycan dövlət nəşriyyatı, Bakı, 1995, səh. 41
Qiyasəddin Qeybullayev, “Azərbaycan türklərinin təşəkkülü tarixi”, Bakı: Azərbaycan Dövlət nəşriyyatı, 1992, s. 57
Mahmud İsmayıl, “Azərbaycan xalqının yaranması” Azərbaycan dövlət nəşriyyatı, Bakı, 1995, səh. 41
Kamal Əliyev, Fəridə Əliyeva, “Azərbaycan antik dövrü” Bakı: Azərbaycan Dövlət nəşriyyatı, 1997, s. 43
Mahmud İsmayıl, “Azərbaycan xalqının yaranması” Azərbaycan dövlət nəşriyyatı, Bakı, 1995, səh. 41
Mahmud İsmayıl, “Azərbaycan xalqının yaranması” Azərbaycan dövlət nəşriyyatı, Bakı, 1995, səh. 42
Firudin Ağasıoğlu, “Azər xalqı (seçmə yazılar), II nəşr, Bakı: Çıraq nəşriyyatı, 2005, s. 155
Firudin Ağasıoğlu, “Azər xalqı (seçmə yazılar), II nəşr, Bakı: Çıraq nəşriyyatı, 2005, s. 154
Firudin Ağasıoğlu, “Azər xalqı (seçmə yazılar), II nəşr, Bakı: Çıraq nəşriyyatı, 2005, s. 159
دكتر منوچهر، كیانی، سیه چادرها- تحقیقی از زندگی ایل قشقایی چاپ اول، شیراز، ص. 600-6001 نقشه های ضمیمه
Firudin Ağasıoğlu, “Azər xalqı (seçmə yazılar), II nəşr, Bakı: Çıraq nəşriyyatı, 2005, s. 147
Firudin Ağasıoğlu, “Azər xalqı (seçmə yazılar), II nəşr, Bakı: Çıraq nəşriyyatı, 2005, s. 160
Чагдуров, С. Ш. Происхождение Гиссериады, изд. «Наука», Новосибирск, 1980, стр. 171
Elməddin Əlibəyzadə, Qədim dünyanın ulu kitabı, Gənclik nəşriyyatı, Bakı, 1996, səh. 28
Oljas Süleymenov, “Az-ya”, Azərnəşr, Azərbaycan Bədii Tərcümə və Ədəbi Əlaqələr Mərkəzi, Bakı, 1993, səh. 185
پروفسور دكتر محمد تقی، زهتابی، ایران توركلرینین اسكی تاریخی، جلد 1، چاپ سوم، تبریز، انتشاراتی اختر، سال 1381، ص. 132
Д.Г.Редер. Мифы и легенды древнего двуречя. – Изд. Наука, Москва, 1965, стр. 150
Oljas Süleymenov, “Az-ya”, Azərnəşr, Azərbaycan Bədii Tərcümə və Ədəbi Əlaqələr Mərkəzi, Bakı, 1993, səh. 204
Altay Məmmədov, “Kəngərlər - ən qədim türk dövlətləri silsiləsindən”, Azərbaycan dövlət nəşriyyatı, Bakı, 1996, səh. 28
پروفسور دكتر محمد تقی، زهتابی، ایران توركلرینین اسكی تاریخی، جلد 1، چاپ سوم، تبریز، انتشاراتی اختر، سال 1381، ص. 40
Kamal Əliyev, Fəridə Əliyeva, “Azərbaycan antik dövrü” Bakı, Azərbaycan Dövlət nəşriyyatı, 1997, s. 41
No comments:
Post a Comment