Tuesday, March 8, 2011

فرهنگستان زبان و ادب فارسي يا مركز دروغ پردازي شعوبيه



هشت قرن از ظهور نهضت شعوبيه مي گذرد. اكنون جامعه ايراني به ميزان بسيار زيادي تحت تاثير اين نهضت قرارگرفته است به طوريكه اين مركز پنهاني جعل و دروغ سازي توانسته قدرت را در ايران بدست بگيرد. سخن از اسلام ايراني و انديشه ايراني چنان بالا گرفته كه حتي داد برخي مذهبيون را كه خود شاخه مذهبي شعوبيه هستند و شايد از آن خبر نداشته باشند را در آورده است . فرهنگستان زبان و ادب فارسي با بودجه سرسام آور خود ديري است كه نقش پررنگي را در آسيميله كردن ملت هاي غير فارس ايران پر مي كند. اكنون براي كمتر كسي كه دستي بر زبان و تاريخ دارد پنهان مانده كه فارسي زباني است كاملا ساختگي كه توسط شعوبيه ساخته و پرداخته شده است . قرن ها قبل كسي در ايران به اين زبان نه سخن مي گفت و نه مي نوشت. فارس هاي امروزي زبانشان را جند قرن قبل از تاجيك ها و افغان ها گرو گرفتند. البته كمك هاي شاهان سلجوقي و حتي قاجار كه خود ترك بودند براي ساخت اين زبان بر كسي پوشيده نيست . حتي فارسي فعلي را فارسي فتحعلي نيز مي گويند كه اشاره بنام فتحعلي شاه قاجار دارد. اما اينكه چرا برخي شاهان ترك به ساخت و پرداخت اين زبان روي آورده اند البته بحث امروز ما نمي باشد ولي شايد بتوان گفت ايجاد يك نوع تمايز بين شاه و رعيت و يك نوع تفاخر و خود بزرگ بيني شايد علت اين عمل اينان باشد. باري فرهنگستان زبان و ادب فارسي اكنون قلعهو سر فرماندهي فاشيسم فارس بر ضد ملل ساكن در ايران است . كلمه سازي هاي مسخره اي كه به زور تلوزيون رسانه هاي نوشتاري ، كتاب هاي درسي و راديو به ملت تحميل شده است . معروف است وقتي كلمه ارتش را بجاي اردوي تركي ساختند خيلي ها به آن خنديدند و گفتند چنين چيزي را نمي توان به ملت تحميل كرد ولي رضا خان گفت ما به زور اين كلمات را تحميل مي كنيم و شما هم آن را خواهيد ديد. مي بينيم كه هشتاد و خورده اي سال براي قبولاندن چنين كلماتي كافي بوده است . اكنون هم كلمات مسخره اي مانند تارنما ، رايانه ، چرخ بال و غيره را همين فرهنگستان مي سازد و روزنامه و تلوزيون با ميخ در مغز مردم فرو مي كنند. سايت تلوزيون صداي آمريكا نيز كه روي ديگر سكه فاشيسم فارس مي باشد به اين مسئله پرداخته و حتي حداد عادل (رئيس فرهنگستان فارسي ) را قبول ندارد و وي را فاقد توانايي هاي لازم براي ساخت و پرداخت افسانه و جعل و دروغ سازي مي داند . اين سايت مقاله اي تحت عنوان به چالش گرفته شدن رياست حداد عادل بر فرهنگستان زبان و ادبيات فارسي منتشر كرده و خواسته است نام درياي خزر را به مازندران و يا كسپين تغيير دهد. فاشيسم فارس به شدت با نام خزر مخالف است ، همانگونه كه با جمهوري آزربايجان شمالي مخالف است . فاشيسم فارس از هرچه بوي ترك و ماهيت ترك را داشته باشد عذاب مي كشد. خزرها قومي از ملت ترك بودند كه هزاران سال قبل در اين منطقه زندگي مي كردند و نام خود را به درياي خزر داده اند. اين ترك ها بعدا يهودي شدند . فرهنگستان زبان فارسي معتقد است كه خزرها نه ، بلكه كسپين ها كه شهر قزوين را بنا كرده اند بايد نام خود را به دريا بدهند و اين دريا درياي كسپين يا قزوين ناميده شود. اين در حالي است كه  ميدانيم شهر قزوين بدستور آلپ ارتونقاي (افراسياب) و به افتخار دختر زيباي وي قازوين بنا شده است . قازوين دختر آلپ ارتونقاي دختر زيبايي با گردن افراشته بود كه پهلوان و سردار نامي ترك شهري بنام وي ساخت . اكنون فاشيسم فارس نام قزوين يا قازوين را بالهجه يوناني استعمال كرده و مي خواهد به اين وسيله خزر را از كتاب هاي درسي حذف و نامي فارسي كه ساخته ذهن معيوب فاشيست هاي فارس است جايگزين آن كند.
سايت صداي آمريكا مي نويسد :
 فرهنگستان زبان و ادب فارسی با ارسال نامه ای به کمیسیون فرهنگی هیئت دولت با تاکید براین که: واژه «کاسپین» فارسی نیست، از هیئت دولت خواستار حذف این نام از لیست نام های دریاچه مازندران یا خزر شده است. فرهنگستان زبان و ادب فارسی در نامه خود افزوده است این واژه  «در زبان‌های اروپایی برای اشاره به دریای خزر به کار می‌رود. لفظ کاسپین برگرفته از نام قومی است که پیش از مادها در این سرزمین زندگی می‌کردند و کاسپی نام داشتند در این نامه که به امضای غلامعلی حداد عادل رئیس این فرهنگستان رسیده، ابراز نگرانی شده به کارگیری این واژه در زبان فارسی «مجوزی خواهد شد برای به کار بردن مشتقات بسیاری از الفاظ ایرانی که در زبان‌های غربی بر اساس قواعد دستوری آن زبان‌ها ساخته می‌شوند.اما علی معلم دامغانی، رئیس فرهنگستان هنر این برداشت را نادرست خوانده، می گوید: «کسپین» واژه ای فارسی ست  که تلفظ معرب و امروزی آن «قزوین» است. معلم دامغانی افزود: «كاسپی‌ها قومی ساكن منطقه‌ی شمال بودند كه مركز آن‌ها همین شهر قزوین است و در حقیقت، هیچ تردیدی نیست كه ما دریاچه‌ی «كاسپین» نداریم. این دریاچه «كسپین» یعنی قزوین است و مردم قزوین هنوز هستند و زندگی می‌كنند. پیش از این نیز دکتر مهرداد بهار، اسطوره شناس ایرانی در بحث پیرامون تبارشناسی این واژه بر همین دیدگاه تاکید کرده و کسپین را واژه ای فارسی و صورت کهن قزوین کنونی دانسته بود. علی معلم دامغانی که دیدگاه فرهنگستان زبان و ادب فارسی را به چالش گرفته افزود: «خزرها نیز قومی یهودی بودند در شمال دریاچه و امروز اگر دریاچه به نام آن‌ها تسمیه شود، ای بسا كه مالكان و مدعیان دیگری نیز داشته باشد. وقتی اعراب آمدند، دریاچه به نام «كسپین» بود كه این واژه تعریب شد. در حالی كه در بسیاری از متون، این دریاچه به نام «قزوین» است علی معلم دامغانی به کارگیری واژه «خزر» را برای این دریاچه که از سوی فرهنگستان زبان فارسی برآن تاکید شده، خیانت دانست. این برای چندمین بار است که کارشناسان زبان فارسی، ادیبان مختلف، آشکار و پنهان، دانش زبانی و پشتوانه ادبی غلامعلی حداد عادل، رئیس فرهنگستان ادب و زبان فارسی را به چالش گرفته اند. نمونه آن مصراع شعر سعدی: «بنی آدم اعضای یک پیکرند» است که به ضبط غلط و نادرست: «بنی آدم اعضای یکدیگرند» از سوی فرهنگستان حدادعادل به دولت ارائه شد و بر اسکناس های جمهوری اسلامی چاپ شد. این ضبط غلط مصراع شعری سعدی جنجال بزرگی به پا کرد. علی معلم دامغانی با اشاره به این ضبط غلط شعر سعدی گفته است:امروز روی برخی اسكناس‌ها و در برخی موقعیت‌های رسمی به كوری چشم سعدی نه، به كوری چشم من حقیر نه، بلكه به كوری چشم حقیقت «بنی‌ آدم اعضای یكدیگرند. چندی پیش نیز احمد سمیعی‌گیلانی مدیر گروه ادبیات معاصر فرهنگستان زبان فارسی، طی مراسمی در شهر كتاب مركزی تهران، از محافظه‌كاری و بی‌توجهی فرهنگستان به ادبیات معاصر و ادبیات مدرن ایران گلایه كرده بود و گفته بود: فرهنگستان‌ها محافظه‌كارند و معمولاً نه به ادبیات معاصر و نه به ادبیات مدرن توجه نمی‌كنند، به‌خصوص كه آن‌ها حتی رمان خواندن را نیز كار باارزشی نمی‌دانند. علی‌محمد حق‌شناس از استادان زبان فارسی نیز در همین مراسم با اشاره به ضرورت نهادینه شدن رمان در ایران و بیان ملزومات آن پرداخت و گفت كه باید برای نهادینه شدن رمان در ایران تلاش گسترده صورت گیرد. اما غلامعلی حدادعادل در گفتگو با خبرگزاری فارس به دفاع از عملکرد خود و این فرهنگستان تحت ریاستش برخاسته و گفت فرهنگستان از دستاوردهای زبان در رمان امروز بهره خواهد گرفت. اما یکی از پژوهشگران زبان فارسی با انتقاد از نحوه نگرش حدادعادل در فرهنگستان ادب و زبان فارسی گفته است: زبان فارسی مهمترین و پایه ای ترین میراث فرهنگی ایران زمین و پایه استقلال و هویت ملی این کشور است. و کرسی ریاست فرهنگ زبان و ادب فارسی شایسته کسی ست که افزون بر شناخت ژرف از پویایی زبان، فارغ از گرایش های سیاسی جناحی روز باشد. و این دو ویژگی در شخصیت غلامعلی حداد عادل وجود ندارد. منتقدان می گویند غلامعلی حداد عادل دقیقا به دلیل ناکارآیی و میانمایگی در شناخت زبان فارسی ست که از سوی محافل عالیرتبه قدرت به ریاست فرهنگستان زبان و ادب فارسی برگزیده شده تا چالش های سهمگین میان زبان امروزی و ارزش های سنتی را بسود آن ارزش ها حفظ کند
براي شناخت بهتر شعوبيه مي توانيد سلسله مقالات اينجانب در اين رابطه را از بخش دانلود كنيد وبلاگ اورمو ازه ربايجانين قلبيدير دريافت نماييد. 

No comments:

Post a Comment