Saturday, December 11, 2010

به مناسبت 21 آذر – مذاكرات مجلس

 


متن زير گزيده اي است از جلسه هجدهم ، دوره پانزدهم مجلس شوراي ملي . لطفاً اين متن را با دقت مطالعه بكنيد زيرا حاوي مطالبي است كه بي شبهه از آنجايي كه از طرف نماينده مجلس دولت اشغالگر تهران مي باشد هم سندي است از مظالم و جنايات ارتش فاشيستي پهلوي و نيز حاوي نكاتي از خدمات دولت ملي آزربايجان به رهبري مرحوم پيشه وري مي باشد. توجه بفرماييد كه اصولاً مشكلات و راه حل هايي كه در آن زمان مطرح مي شده و شيوه بيان مسائل و ادبيات سياسي در باره آزربايجان و كوشندگان ملي از آن زمان تاكنون فرق چنداني نكرده است و اين يكي از مهمترين دلايلي است كه وبلاگ قاراقاشقا(اورمولو تايماز) سعي در نشان دادن اين مسائل و برجسته كردن پشت پرده ماجرا و يا قسمت در سايه اين ماجرا دارد . تا مشكل باقي است و نسخه نويسان همان نسخه هاي قديمي و نا كارآمد را مينويسند اين ماجرا ادامه خواهد داشت.
متن جلسه 18 دوره 15مجلس شوراي ملي:
مجلس یک ساعت و چهل دقیقه پیش از ظهر بریاست آقای رضا حکمت تشکیل گردید. 1- تصویب صورت مجلس صورت مجلس روز یکشنبه بیست نهم شهرویور ماه را آقای معتمد دماوندی (منشی) قرائت نمودند. آقای ممقانی به عنوان مخالف دولت پس از اشاره به اهمیت مقام نمایندگی شرح مبسوطی در باره عظمت حکومت اسلامی و ذکر خصائص آن از قبیل لزوم جها و دفاع از نظر اقتصادی و نظامی و همچنین ذکر امثله و شواهد تاریخی از طرز حکومت صدر اسلام و احترام قضات اسلامی و نیز لزوم حفظ بیت المال مسلمین و اشاره به اهمیت ومقام حاکمیت ملت و استناد بقول علمای حقوق که حق حاکمیت قابل تجزیه نبوده و منحصراً در دست دارالشورای ملی میباشد. سپس با اشاره به نظر علمای حقوق دائر بر تقسیم حاکمیت دولت به سیاست داخلی و خارجی و ضرورت توجه به مسائل مربوط به استقلال مملکتی شرحی راجع به قضایای زمان تصدی دولت حاضر و مستقل و مسئول بودن وزراء در مقابل مجلس ولزوم عدم مداخله نخست وزیر در امور وزارت خانه ها و شهرداری به منظور رعایت حفظ اصول بیان نموده وراجع به قانون استخدام عقیده داشتن بایستی بعوض اعطای رتبه های زیادی اشل را بالا میبردند و همچنین پس از تذکر در موضوع گرانی هزینة زندگی و ترقی ارز خارجی و لزوم جلوگیری از ورود اشیاء لوکس به منظور حفظ ثروت کشور و انتقاد از بازرسی نخست وزیری که مؤسسه زایدی است راجع به بودجة مملکتی با اشاره به لزوم تأدیه مخارج ضروری در زمان فترت عقیده داشتد با وجود فقر عمومی از تحمیل مخارج زاید از قبیل مخارج تبلیغات بایستی جلوگیری نمود. در خصوص قضایای آذربایجان بامقایسه قیام ستار خان و باقر خان و باقیام پیشه وری و همچنین انتقاد از مندرجات جراید عملیات و اقدامات معاون سابق نخست وزیری در اصفهان و آذربایجان و تمجید از وطن پرستی آذربایجانیها عقیده داشتند اختلاف زبان به هیچ وجه ارتباط با وحدمت ملی ندارد.
آقای نخست وزیر در برنامه شان نوشته اند که در این دوره فترت موقعیت هایی نصیبشان شده، لازم میدانم به اختصر موفقیت هایی که بدست آمده است گوشزد آقایان نمایندگان بسازم بنده راجع به همه اش صحبتی ندارم، بنده راجع به چند فقره از آن موفقیتها سه موضوع را آن را موفقیتها میخواهم صحبت بکنم. اولیش راجع به این جمله است مینویسد که «استقلال اقتصادی کشور که در مدت پنج سال لفظ بی معنایی شده بود کم کم مفهوم خود را بدست آورد مرزهای کشور تحت مراقبت و پاسبانی مأمورین ایرانی قرار گرفت تعرفه گمرکی که چند سال اجرا نمی شد به موقع اجرا در آمد و تجاوزات اقتصادی خاتمه پذیرفت» دست شما درد نکند(خنده نمایندگان) حقیقتاً که بایستی یک رئیس دولتی این طور اظهار خوشوقتی بکند و اعتراف بکند که ما راضی هستیم پنج سال کشور را اشغال کردند، تمام سازمان و استروکتور و تجهیزات و استقلال اقتصادی کشور ما را از هم پاشیدند، ما را بخاک سیاه نشاندند وحالا باید خوش وقت بشویم که دو سال و نیم بعد از جنگ الحمدالله مرزهایمان دست خودمان است؟، در صورتی که خیلی چیزهای دیگر هم هست خساراتی که به این کشور وارد آمده است باید جبران بشود. در این مدت لااقل برای وصول خساراتی که به راه آهن وارد شده بود چه کردند؟ مطالبات راه آهن ما را بدهند ماهیچ کمک نمی خواهیم امروز حتی کشورهای مغلوب آنهایی که در صف مغلوبین بودند به آنها کمک میشود ولی ما در صف غالبین بودیم و لقب پل پیروزی به ما دادند(مهندس رضوی- خدا ما را به روز آنها نیندازد) موقعیت دوم که در برنامه اشاره شد موضوع مشکل و بغرنج آذربایجان و کردستان با تمام موانع و محظوراتی که در کار بود بحسن تدبیر و با زحمات و فداکاریهای شبانه روزی خاتمه پذیرفت(آصف- یعنی یک قسمت از کردستان)(اردلان- صحیح است، یعنی مهاباد) البته کسی نیست که از نجات آذربایجان خوشوقت نباشد، اگر کسی ایرنی باشد بایستی خوشوقت باشد که الحمدالله بعد از این مصائبی که به آذربایجان وارد شده بالاخره آذربایجان به ایران بر گشت. اما اینجا مطلبی هست و آن این است که آذربایجانیها شکایت دارند، ناراضی هستند از اینکه نجات آذربایجان این مدت تأخیر افتاده، و معتقد هستند به دلایل که آذربایجان می بایسیتی در اول سال 1325 آزاد شده باشد، حالا بنده نمیخواهم وارد این مبحث بشوم که موجبان نجات آذربایجان چه بود، البته همه سعی کردند، هرکسی سهمی دارد در این کار تمام مقامات کشور البته سهمی دارند در این مسئله، ولی نمیشود انکار کرد که یک خبطهای بزرگی دولت کرد که نجات آذربایجان را به تأخیر انداخت و این خبطها طوری مؤثر بود که زبان من لال خدای نکرده ممکن بود آذربایجان از بین برود. خبط بزرگ دولت همان تصمیمی بود که آن روز هم آقای ممقانی اشاره کردند به آن ، منتهی خیلی در پرده و آن را تفسیر کردند به کاپیتولاسیون. یک دولتی دست خودش را ببندد، حاکمیت خودش را محدود بکند و بگوید من مکلف هستم با وسائل مسالمت آمیز قضیه آذربایجان را حل بکنم و به عبارت آخری خودش را منع بکند از استعمال قوه تأمینیه و این البته بدعت بزرگی است، بدعتی است که در حقوق بین المللی همچو چیزی سابقه ندارد. پارسال دانشجویان از ما میپرسیدنداین چیست؟ این چه ترتیبی است؟ و با کدامیک از موازین حقوق بین المللی تطبیق میکند؟ و من نمیدانستم چه جواب بدهم به آنها، این خبط و خبطهای دیگری که حالا عرض میکنم اصولاً روحیه آذربایجان را متزلزی کرد در آذربایجان مردان و شیرانی هستند که میتوانند از خودشان دفاع بکنند و قتی که آنها مأیوس شدند از حمایت دولت، از مساعدتهای دولت و از تقویت هایی که دولت از متجاسرین و از تجزیه طلبان میکرد روحیه آذربایجانیها، قوه مقاومت اهالی آذربایجان از بین رفت، خبط دوم شناختن متجاسرین بود و مقاوله نامه بستن با آنها، اگر نمی بستند چه میکردند آنها؟ همان متجاسر باقی میماندند چه لزوم داشت دولت متجاسرین را بشناسد و با آنها مقاوله نامه و قرارداد ببندد؟ در اعلامیه های دولت چه لزوم آقای نخست وزیر بنویسد جناب آقای پیشه وری؟ برای خوش آمد آنها و برای اینکه فحش بدهند به وکلای دروة چهاردهم و به تمام رجال مملکت خودشان و آنها را مرتجع بخوانند فقط برای دلخوشی آقای پیشه وری؟ قدم سومش یعنی خبط سوم که باز روحیه آذربایجان را متزلزل کرد شرکت دادن طرفداران تجزیه آذربایجان را در کابینه خودشان بود، آقایان همه میدانند کسانی که طرفدار تجزیه طلبان بودند در کابینه ایشان وارد شدند و چندین ماه با ایشان همکاری میکردند، ملاحظه میفرمایید یک دولتی که طرفداران تجزیه طلبان در آن عضویت داشته باشند دیگر در آذربایجان چه روحیه ای باقی می ماند؟ خبط چهارم کمکهای مالی بود که به آنها میکردند، حتی از کمک مالی درباره متجاسرین دولت مضایقه نکرد، درست شاید یک ماه قبل از سقوط متجاسرین ود که به امر دولت مقرر شده بود دو میلیون تومان از تهران پول فرستاده شود بعنوان کمک به بودجه ادارات آذربایجان، در صورتی که متجاسرین را اگر به حال خودشان واگذار میکردند همه آقایان میدانند که دچار یک بحران مالی بزرگی شده بودند و همین بحران مالی ممکن بود آنها را از بین ببرد، خوشبختانه بواسطه مقاومت ادارات و آن کندیهایی که در ادارات هست موفق نشدند که این دو میلیون را بفرستند، یک قسمتش فرستاده شد و یک قسمتش هم ماند که لاوصول بود، قسمت کمش فرستاده شد.آقای هژیر در قسمت کمک مالی یک یادداشتی هم بنده داشتم که فراموش کردم عرض کنم چهار صد تن پروانه چای به آقای دکتر جاوید در مهر ماه 1325 داده شد(نقل از روزنامه کیهان حالا صحت و سقمش با روزنامه کیهان است و هیچ کس هم تکذیب نکرد) که تفاوت قیمتش با بازار هر کیلو یکصد ریال جمعاً مبلغ چهار میلیون ریال میشود و این یک کمک مالی است که به آقی دکتر جاوید شده است و اگر سکوت شده است باید جوابش را در روزنامه کیهان بدهد. در صفحه چهار برنامه، آقای نخست وزیر مرقوم میفرمایند اگرچنان شده بود امروز معلوم نبود چه کسانی روی این صندلیها نشسته بودند این را ما نمیدانیم که باید ممنون ایشان باشیم یا ممنون حوادث ؟ برای اینکه ایشان تصمیم داشتند انتخابات آذربایجان را با حضور متجاسرین بدست متجاسرین انجام بدهند (مهدی ارباب- خیر اینطور نیست) مقاومت ملیون، مقاومت صلحای کشور، علما، تجار،فراموش نکردیم، آقای نیکپور کجا هستنداینجا تشریف دارند اینها تحریم انتخابات در آن دوره کردند، ما اینها را فراموش نکرده ایم آقایان، بعد هم در مصاحبه ای که دکتر جاوید در روز هشتم آبان 325 با مطبوعا طهران کرد در روزنامه کیهان منتشر شد عیناً همین عبارت را میگوید« انتخابات آذربایجان با دستور دولت عملی خواهد شد و حواله مخارج آن پس از مدتی دوندگی دیروز از طرف وزارت کشور بخزانه داری کل ارسال و امید است در این دو سه روزه به تبریز حواله شود» حالا از آقایان میپرسم انصاف هست با این تقویتهایی که دولت از متجاسرین کرده است (مهندس رضوی – ما فکر میکنیم که اینها تاکتیک سیاسی بوده است)(یکی از نمایندگان- بگذارید حرفش را بزند)(مکی- چطور از طرف شما مجاز است) با این تزلزل روحیه که در اهالی آذربایجان بود اگر یک بدبختهایی، چهار تا رعیت، کاسب، از نظر اضطرار و از نظر تأسی از دولت با دستگاه متجاسرین همکاری یعنی زندگی کرده باشد امروز اینها را تعقیب میکنند و بعضی از این اشخاص را حبس میکنند و آن مسببن واقعی این بساط تجزیه طلبی همینطور قرین افتخارات باشند و با کمال آزادی و خوشی زندگانی بکنند؟ حالا از اینها گذشته اینها تاکتیک سیاسی بود، بسیار خوب حالا ببینیم از زمان سقوط آذربایجان، در واقع برای این آذربایجانی که بیش از یک سال اینطور دچار زحمت شد، اینطور خونها ریخته شد و اموالش غارت شد برای مرمت این بدبختی ها دولت چه کرده؟ از اطلاعاتی که به بنده رسیده از یک عده از شاگردان سابق خود بنده که از آذربایجان هستند از آنجا درد دلهایی میکنند و کاغذهایی مینویسند بنده یک قسمت از آنها را برای آقایان می خوانم میگوید که «عمال دولتی از روزی که پای بخاک آذربایجان گذاشته اند به جای آنکه در جلب قلوب مردم بکوشند همچون غارتگران باگروهی از مالکین دست به یکی کرده و از هیچ ظلم و ستمی فروگذار نمیکنند، دهقانان نفهم و جاهل را که ندانسته وارد فرقة دمکرات شده بودند چون قرون وسطی و زمان تفتیش عقاید به چون می بندند و چهار میخ میکنند» (یکی از نمایندگان- اینطور نیست) بلی جوان است که نوشته (فولادوند- این را آقایان مالکین آذربایجان باید جواب بدهند) دیگری مینویسد « گلة اهالی این است که مسببین اصلی نه تنها مجازات ندیدند(اسامی آنها را برده که بنده نمیخواه اسامی را بخوانم) و صدها نفر آنها آزادند همچنین دکتر جاوید و شبستری از طرف دولت حمایت میشوند(صحیح است) رسیدگی به وضع پرونده های متهمین و بازداشت شدگان بسیار کند پیش میرود» مینویسد که «مأمور خوی کسی که در خوی است از یک طرف کشاورزان را تهدید میکند که 15% حق شما است و از مالکین بگیرید و از طرف دیگر مالکین را تشویق میکند که چون هنوز تصویب نشده ندهید واین طور نفاق می اندازد و استفاده میکند» بلی بعد از توصیفهایی از طرف دارایی مینویسد« دیگر بالاخره صدور احشام از مرز به طرف ترکیه ، آذربایجان را دچار مضیفه زندگی خواهد کرد» و بالاخره میگوید« راههای آذربایجان در نتیجة کثرت رفت و آمد غیر قابل استفاده شده اند خلاصه برای تهیة کار در آذربایجان اقدام مؤثری نشده است» راجع به بهداری مینویسد که «چهار ماه است حقوق کارمندان بهداری آذربایجان را نداده اند» اینطور مینویسد »از وزیر بهداری باید پرسید که این مأورین بیچاره از فروش داروهای شما نان بخوردن« بعد یک شرحی از مأمورد بهداری آنجا که راجع به شیر و خورشید سرخ یک مطالبی مینویسد و خلاصة آخرش این طور نتیجه میگیرد این جوان و میگوید که «اهالی آذربایجان با وجود تحمل اینهمه مفاسد یک نکتة مهم را از نمایندگان خود انتظار دارند که به گوش ملت برسانند که علیرغم تمایلات بعضی از عناصر در تهران بساط پیشه وری به هیچ وجه و هیچ بهانه تکرار نخواهد شد ولی اهالی آذربایجان بنام پاداش مقاومتها و خدمات خود انتظار توجه بیشتری دارند(صحیح است) یکی از انتظارات ما مسئله دانشگاه تبریز است که این متجاسرین با همة مظالمی که در آنجا کردند برای اینکه کار تبلیغاتی هم کرده باشند یک دانشگاهی تأسیس کردند که این دانشگاه همانطور بحال بلاتکلیفی مانده بالاخر هرچه هم دولت میگوید مقدمات دارد فراهم میشود، بالاخره امروز که روز آخر شهریور و اول سال تحصیلی است هنوز یک اقدام عملی برای تأسیس دانشگاه تبریز نشده است»(صحیح است) جوانها آنجا بلاتکلیف هستند و دائماً به ماها مینویسند ولی ما گرفتار آن روتین وزارت فرهنگ و سایر دوایر مربوطه هستیم در صورتی که بایستی تصدیق بفرمائید آقایان که اساساً شهر تبریز نظر به اهمیتی که دارد میبایستی خیلی بیش از اینها در آنجا دانشگاه تأسیس شده باشد(صحیح است) بخصوص از همه قسمتها مهمتر دانشکده پزشکی است.
پايان قسمت سوم
آذر 1389- اورمولو تايماز

No comments:

Post a Comment