Sunday, February 6, 2011

حکیم آیت ا.‌.‌. جهانگیر‌خان قشقایی

نگاهی به زندگی و اندیشه‌های

حکیم آیت ا.‌.‌. جهانگیر‌خان قشقایی










زایش و کودکی
حکیم میرزا جهانگیر خان قشقایی در سال 1242 هق .‌در کوهپایه‌های »کزن « kazan از ییلاقات شهر» بروجن« یا» وارجن «urdjan چشم  به جهان گشود . پدرش محمدخان شخصی با تقوا بود که از میان تیره‌ی» جانبازلو« از طایفه‌‌ی دره شوری،‌ ایل سرافراز قشقایی بالیده بود مادرش منسوب به خوانین دهاقان بشمار می‌رفت .
پدرش محمدخان ، جهانگیر را از کودکی به کار و زحمت عادت داده بود و برای کسب روزی حلال، چوپانی گوسفندان منزل خود را به او سپرده بود . و نیز سازه‌ی خریده و او را برای تعلیم »نی« و »ساز« پیش »عاشیق« فرستاده بود.
جهانگیرخان ساز و نوازی و شعرسرایی را در جوانی پیشه کرد و آهنگ‌های سوزناکی در کوهپایه‌ها در نی و ساز اجرا می‌کرد بگونه‌ای که در اندک زمان،آوازه او در میان ایل پیچید و به وی لقب »حق عاشیقی« (2) دادند.
مادر جهانگیرخان او را در »دهاقان« به مکتب‌خانه نیز فرستاد بدینگونه باید گفت که وی در دوران جوانی در مکتب‌خانه دهاقان تحصیل کرد (3) اما در طول سال با ایل کوچ می‌کرد و کسب سواد در سالهای صیادت شبهه‌انگیز است و رأی تعمیم یافته محققان بر آن است که ایشان تا چهل سالگی بی‌سواد بوده‌اند و حتی خواندن و نوشتن نیز نمی‌دانسته‌اند .
جهانگیرخان در جوانی از اهل زمانه و سوداگران و دنیا خواهان دوری برگزید و به دامداری ، چوپانی ، سازنوازی و شاعری و و اندیشه در احوال کائنات پرداخت و هیچگاه به اندیشه‌ای ازدواج نیز نیفتاد.
ورود به حوزه علمیه
در یک تابستان در اوائل دهه‌ی نهم از سده‌ی سیزدهم ، برای فروش دام به اصفهان آمده بود ساز شکسته خود را نیز برای تعمیر همراه داشت . پیش »یحیی ارمنی« که کارگاه کوچک سازسازی داشت رفت او را در حالتی یافت ، مست و می خواره، بسیار ناراحت شد چنین گمان کرد که در فن الحان و سازنوازی اگر فارابی زمان هم شود ، باز به او »مطرب« خواهند گفت . در آن روزگار چهل بهار از عمرش سپری شده بود .
از کارگاره سازسازی بیرون شد. و یک راست به مدرسه  »صدر« رفت و برای تحصیل عزم جزم کرد . در مدرسه به او حجره‌ای دادند او را در مدرسه خان صدا می زدند . خان سالها در آن حجره زندگی کرد،  »جامع المقدمات« را تحصیل کرد و  »صرف میره« ،  »امثله « ،  »شرح الامثله« ،‌  »عوامل «، » منطق کبری« و  »شرح صمدیه «را آموخت و پس از به پایان رسانیدن رساله  »شرح لمعه« خود بساط تدریس و تعلیم بگسترد .
پیش اساتید بنام مدرسه‌ی صدر آقا محمدرضا قمشه‌ای ، حاج ملاحسینعلی تویسرکانی ، حاج شیخ باقر نجفی ، آیت الله شیخ محمد حسن نجفی ، ملاحیدر صباح، ملا اسماعیل درب کوشکی و عبدالجواد حکیم خراسانی تحصیل کرد و در انواع علوم زمان خود تبحّر حاصل نمود و جامع الاطران شد . وی در 50 سالگی معروف‌ترین مدرس مدرسه‌ی صدر و مسجد جارچی شده بود . در کنار شرح المعه ، مکاسب ، اسفار و اشفاء ، را نیز تدریس می‌کرد ، از هر نقطه‌ی جهان تشیع شیفتگان فلسفه ، ریاضی هیئت و فن الحان هم برای تلمّذ در پیش خان به اصفهان می‌آمدند . همه به او لحاظ تقوا و فضلیت و تقّید فرابشری که داشت احترام عمیقی قائل بودند. گاه محفل شعر و ادب نیز بر پا می‌کرد و عروض و قافیه درس می‌گفت و شیفتگان ادبیات لطیف ترکی قشقایی را هم در توشماسرایی و گرایلی و آسونگ گفتن راهنمایی و هدایت می‌کرد.
میرزا جهانگیرخان دشوارترین متون قواعد و ادب عربی را نیز تدریس می‌کرد ، او ، آثار ابن سکّیت و شروحی را که خطیب تبریزی بر آنها نوشته است درس می‌گفت و در مبحث الفاظ همتا نداشت . اما دروس اصلی وی فقه و اصول ،‌فلسفه و عرفان بود منظومه و نهج البلاغه را هم شرح نوشت و جلسات تفسیر عرفانی و فلسفی قران مجید را اداره می‌کرد .
میرزا جهانگیرخان در حوزه‌ی علمیه‌ی اصفهان بزرگانی چون سیدحسن مدرس ، سیدحسن بروجردی ، مشکان طبسی را تربیت کرد که یکه تازان جهان دین و سیاست در ایران شدند و هر یک از شهرت قبول و آوازه برخوردار گشتند . سید حسن مدرس قهرمان میدان دین و سیاست شد و سیدحسن بروجردی گرانمایه‌ترین مرجع تقلید جهان تشیّع گشت و مشکان طبسی گوی سبقت در علوم از همگان بربود .
از محضر درس میرزا جهانگیر خان اغلب مراجع تقلید ما و بزرگان منسوب به روحانیت معظم شیعه در قرن اخیر همچون آقا میرزامحمدعلی شاه آبادی و آقاسید جمال‌الدین گلپایگانی بهره‌ها برده‌اند و کسانی چون ملامحمد جواد آئینه ، آقاصدر کوپایی، میرزا محمد حسن نائینی ، محمود مفید ، فاضل تونی، ضیاالدین دری ، سید محمدتقی موسوی فقیه احمدآبادی ، میرزاعلی‌آقا شیرازی ، حسنعلی علی اصفهان ، آقا نجفی قوچان ، سیدمحمدعلی ابطحی ، سیدابوالحسن اصفهانی ، میرزا حسن خان جابری انصاری ، حسن وحید دستگردی و دهها عالم مشهور ایران پیش او تلمذّ کرده‌اند و امام راحل حضرت امام خمینی قدس سره‌الشریف و علامه محمد حسین طباطبائی تبریزی رضوان الله علیه خود را شاگردان بلاواسطه حکیم میرزا جهانگیرخان دانسته‌اند.
میرزا جهانگیرخان از لحظه‌‌ی ورود به حوزه‌ی علمیه‌ی اصفهان تا دم مرگ جامه‌ی محلّی قشقایی را از تن بیرون نکرد و کلاه قشقایی بر سر نهاد و زلف داشت . استاد او» آقا محمدرضا قشمه‌ای « نیز از عبا و عمامه استفاده نکرده بود . طلبه‌های میرزا جهانگیرخان یعنی حکیم خراسانی ، آقا رحیم ارباب و شیخ غلامحسین چادگانی نیز به تأسی استاد خود هیچگاه عبا بر تن نکرد و عمامه بر سر ننهادند.
حکیم قشقایی تنها هنگام اقامه‌ی نماز ، کلاه از سر بر می‌داشت و شال از کمر باز می‌کرد و بر سر می‌بست و جلودار صدها عالم و طلبه‌ی متقی برای اقامه‌ی نماز جماعت می‌شد . اهل علم در نماز . اقتدا به او را ثواب می‌دانستند.
مرگ و دفن
میرزا جهانگیرخان ازدواج نکرد . به تحشیه‌ی کتب دشوار فلسفی و علمی و عرفانی و مبحث الفاظ و غیره پرداخت ، به تبلیغ معارف اسلام و مفاهیم قرآن دست زد و به ترنم سرودهایی با نام» الهی « در ساز مشغول شد . سرانجام ، در سال 1325 ه . ق . در سیزدهم ماه مبارک رمضان چشم از جهان فروبست و در مزارستان »تخت پولاد« اصهفان به خاک سپرده شد . گویند آقا شیخ محمد تقی نجفی بر او نماز خواند و در ماده تاریخ وفات وی ، میرزا حسن خان انصاری یکی از شاگردان وی این مصراع را سرود:
جهانگیر نزد خدای جهان شد (4)
و مجهور دهاقاتی گفت :
گفتا شد آفتاب جهانگیر منکسف(5)
و معلم حبیب آبادی این ماده تاریخ را سرود :
 به مرحوم ،‌شب سیزدهم حج ثراه(6)
پس از فوتش جز کتابخانه‌ای غنی، چیزی از او بر جای نماند و آن نیز به »میرزا ابوالقاسم دهکردی« رسید و همه‌ی نگاشته‌ها و تحشیه‌ها و دیوان و آثار قلمی وی نیز در آن کتابخانه بود .
دانش و پرهیزگاری
میرزا جهانگیرخان در روزگار خود نامدارترین استاد فلسفه‌ی اسلامی به شمار می‌رفت . در آن روزگار کسی در فلسفه همتای وی نبود . در دورانی که فلسفه مطرود و مهجور بود . وی جلسات عمیق »فلسفه و کلام « تشکیل می‌داد و به روایتی در مباحث خود سعی می‌کرد اهل فلسفه را با متکلمین آشتی دهد و آراء آنان را به هم نزدیک سازد . همه‌ی زندگی‌گزاران و تذکره‌نویسان از آوازه‌ی او در فلسفه سخن گفته‌اند و در مقابل تقوای فرابشری وی حیرت کرده‌اند و به ناتوانی خود در معرفی این تندیس پرهیزگاری و دانش اعتراف کرده‌اند . مرحوم شیخ آغابزرگ تهرانی در »الذریعه « وقتی به معرفی شیخ جهانگیر خان قشقایی می‌رسد ، می‌نویسد: وی عالم کبیر و فقیه بارع از اعاظم حکماء و اجله فلاسفه بود . . . سر آمد در فقه و اصول و متبحر در این دو رشته بود . جمع کثیری از افاضل طلاب از حوزه‌ی درس وی فارغ التحصیل شدند و جمع کثیری از علماء و حکماء بعد از وی تصوف به نبوغ و تفوق او بر دیگران بودند و بر شاگردیشان در نزد وی افتخار می‌کردند . وی صاحب جاه و مقام و مورد وثوق و اطمینان نزد جمیع طبقات بود . نماز جماعت او از بزرگترین تجمعات در اصفهان بوده است (7)
مرحوم استاد جلال همایی میرزا جهانگیرخان را انسان کامل« نامیده و گفته است وفور عقل و درایت و فضیلت ،حسن اخلاق و مقام قدس و نزاهت و تقوی و دیانت او مسلم جمیع طبقات بود (8) استاد علامه محمدحسین طباطبائی درباره او می‌گوید: جهانگیرخان قشقائی یکی از نوادر در دوران و نوابغ زمان بودند و حلیت علم و فضیلتش در همه حوزه‌های علمی پیچیده بود.
استاد شهید مطهری از او اینگونه یاد می‌کند : جهانگیر خان قشقایی در بزرگی ، عشق تحصیل به سرش افتاد و دنبال علم را گرفت تا آنجا که استاد مسلم فلسفه اصفهان گردید. مرحوم خان علاوه بر مقام علمی و فلسفی ، در متانت و وقار و انضباط اخلاقی و تقوی نمونه بوده است تا آخر عمر در لباس عادی و اولی خود باقی بوده و فوق العاده مورد ارادت شاگردان و آشنایان بوده است «.
حاج عباس قمی می‌گوید: وی جهانگیرخان عالمی جلیل و فاضل نبیل (دانا) بزرگی بود از معقول و منقول در عرفان کمال اتقان (استواری) رسیده بود«.
بدینگونه می‌بینیم که حکیم میرزا جهانگیر خان قشقایی در روند شکل‌گیری معارف تشیع در حوزه‌های علمیه در قرن اخیر نقش مثبت عظیمی داشته است . در قلّه تاریخ جهان تشیّع درخشید و همچون خورشید فروزان میدانهای فراخ دانش و پرهیزگاری را روشن ساخت.
آراء فلسفی حکیم
با تأسف باید گفت که آثار مکتوب فلسفی حکیم جهانگیرخان تاکنون به دست هم روزگاران ما نرسیده است . این مسأله حکایت از آن دارد که پس از فوت حکیم ، کسی غیرت حفظ و نگهداری مکتوبات او را نداشته است . اما باید گفت که جایگاه رفیع فلسفی او همه زندگی‌گزاران حکیم را متحّیر ساخته است .
 شیخ آقا بزرگ تهرانی در» نقباء البشر فی القرن الرابع عشر« (ج 1 / ص 345) در باب بعد فلسفی حکیم گوید: . . .  او در فلسفه غرق شد و آن را فراگرفت تا جایی رسید که همه غوامض آن را بشکافت و در آن روزگار علوم فلسفی در او منحصر گشت و در سراسر دنیا آوازه یافت و طالبین فلسفه و اهل علم از سایر بلاد و کشورها برای تحصیل فلسفه به سوی او شکافتند.(9)
آنچه که از گفته‌های زندگی گزاران و شاگردان وی به دست می‌آید حکیم در بسیاری از موارد  در سر درس ، بیرون از چارچوب سنّتی فلسفه به گزینش موضوع و بحث می‌پرداخت . این سنت شکنی وی از سویی نشانه‌ی خلاقیت و از سوی دیگر بیانگر میل او به اصلاح« در حوزه‌ی اندیشه است . برای درک ژرفتر اقدام وی ، باید  به جایگاه طبقه‌بندی علوم و فلسفه در تاریخ اسلام توجه کرد .
فلسفه با حکمت ،‌به تعبیر شهید مطهری ، به معنی مطلق دانش عقلی در برابر دانش‌های نقلی مانند لغت، نحو، صرف ،معانی ، بیان ، بدیع ، عروض ، تفسیر ، حدیث ، فقه و اصول است و فیلسوف یعنی جامع همه علوم عقلی زمانش ، اعم از الهیات و ریاضیات و طبیعیات و سیاسیات و اخلاقیات و منزلیات(10)
حکیم جهانگیرخان همه اینها بود و فراتر از همه اینها ، تندیس تقوا و فضلیت بود . ایشان با نبوغ خدادادی و ذاتی خود ، انقلاب و توفانی در حوزه‌های اندیشگی عصر خود ایجاد کردند و تأثیر شگرفی در تفکرات سیاسی و اجتماعی اندیشمندان مسلمان معاصر بر جای نهادند.
حکمت و فلسفه برای این حکیم با تقوا ، دریچه‌ای جهت راه‌یابی به جهان شناخت ذات احدیت و اسرار کائنات بشمار می‌رفت . او با چنین بینشی توانست دو قطب فلسفی ناهمگرای ملاصدرا و »ملا رجبعلی زنوزی « را آشتی دهد و خود خط سومی فراتر از هر دو خط باشد.
ترکی سرائی حکیم
زندگی گزاران جملگی برآنند که حکیم جهانگیرخان در جوانی و پیش از ورود به حوزه‌ی علمیه‌، در میان ایل سه تار می نواخت و شاهنامه‌خوانی می‌کرد و شاهنامه‌ به ترکی می خواند و سروده‌های حکمت‌آمیز ترکی قشقایی را ترنم می‌کرد.
متأسفانه به علت عدم میل ایشان به ضبط و نگارش آثار خود و نقد سنّت تدوین آثار ادبی در میان ایل ، سروده‌های ایشان بصورت مدوّن به دست ما نرسیده است .‌آثار دیگر بزرگان ادب قشقایی نیز دچار چنین سرنوشتی شده است . همانگونه که فرهیختگان معاصر قشقایی آثار و سروده‌های »حکیم میرزا مأذوق قشقایی« و »یوسفعلی بیگ« را در سالهای اخیر از صندو ق سینه‌ها به در آوردند و تدوین کردند . امید می رود که بتواند شعار و سروده‌های دوران جوانی جهانگیرخان را نیز که سرشار از عرفان اسلامی و حکمت قرآنی بوده است گردآوری کنند و به تنسیق و تدوین آنها بپردازند.
بنا به روایات متواتر، حکیم قشقایی در» فن الحان« نیز نگاشته ای داشت و خود شیفته‌ی آنگونه حالات موسیقیایی متعالی بود که تفرعن  منیّت را در آدمی نابود کند و از خود بی‌خود سازد و سبب شود که انسان غرق در معبود ازلی گردد این موسیقی متعالی از ویژگیهای هنر بومی و ادبیات شفاهی ایل سرافراز قشقایی اخذ قوت و الهام می‌کرد.
دکتر حسین محمدزاده صدیق
پاورقی :
1ـ نام این شهر در اسناد دولتی و دفاتر رسمی» بروجن « ضبط است . اما تلفظ کهن و صحیح آن» اوجن«یا» اورجان« است که از دو جزء تشکیل شده است . جزء نخست یعنی اور«UR ـ در معنای فرهنگ و مدنیت و جزء دوم یعنی »جان« پسوند مکان است . همین جا باید اشاره کنیم که محل تولد حکیم مورد اختلاف است . برخیها او را متولد دهاقان و بعضی متولد سمیرم می دانند.
2ـ »عاشیق« در میان ترکان ایران به خوانندگان و نوازندگانی اطلاق می‌شود که در ساز« نغمه‌ای عرفانی و حکمت‌آمیز به نام اوستاد‌نامه« اجرا می‌کنند و خود آهنگ آنها را می‌سازد و شعر را نیز خود می‌سرایند. از این روی به اینان حق »عاشیق« نیز گفته‌اند.
3ـ فرقانی ، مهدی، زندگینامه حکیم جهانگیرخان قشقایی، انتشارات گلها ، اصفهان ، 1371، ص10
4ـ جابری انصاری ، نوشدارو ، تهذیب الاخلاق ، 1330 ، ص 204 (چاپ سنگی).
5ـ مهجور دهاقاتی ،‌دیوان صبح و منال ،‌چاپخانه اسلام، ص 42.
6ـ جاودان خرد ، سال 1 ، ش 2 ، ص 64 .
7ـ مهدی قرقانی . زندگی حکیم جهانگیرخان قشقایی، ص 202 .
8ـ دو رساله‌ همایی . ص 18 .
9ـ شیخ آغابزرگ تهرانی، نقباءالبشر فی‌القرن الرابع عشر، ج 1،‌ص345.
10ـ‌ مرتضی مطهری ، آشنایی با علوم اسلامی ، ص 89.
11. هفته نامه نوید آذربایجان شماره 483

No comments:

Post a Comment