Sunday, February 12, 2012

ترجمه ی چند مصاحبه از رافق تقی گونای تبریزی

آراز نیوز :
1.
رافق تقی: "من حضرت محمد را تحقیر نکرده ام".
مصاحبه با رافق تقی (نویسنده)

-
جناب رافق ، در خصوص دوران حبس خود چه می توانید بگوئید؟
-
این حبس برای من همچون قصه بود... در زندگی هر انسانی چنین تجاربی وجود دارد. این هم یک تجربه در زندگی من بود. من به محبوسان دیگر زندان هم می گفتم که اگر انسان 6-7 ماه در زندان باشد ، این چیزی مثل یک دانشگاه بزرگ می شود. در کل ، زندان به رئالیست شدن و باز شدن ذهن انسان کمک می کند. تا این سن مان رومانتیک زندگی کرده ایم. بعد که به راهی که در زندگی پیموده ای می نگری می بینی که واقعیتهای دیگری هم وجود دارد. دیدن آن لازم است. اگر نمی گویم روزهایی که در زندان بودم مثل فاجعه بود ، به این خاطر است. اما این را به مثابه یک مرحله باید می پیمودم. هر انسانی می تواند این مرحله را بگذراند. ما هم گذراندیم.
-
برویم بر سر مقاله ای که سبب زندانی شدن شما شد. شما در آن زمان متهم شده بودید که حضرت محمد را تحقیر کرده اید. شما در این باره چه فکر می کنید؟
-
من در مقاله ی "اروپا و ما" به هیچ وجه به تحقیر حضرت محمد فکر نکرده و چنین قصدی نداشتم. این مقاله فقط در مورد آینده ی آذربایجان بود. در این نوشته ی فلسفی من تلاش کردم جهتهای پیشرفت آذربایجان را نشان دهم. مثلا ، این مقاله و موضعی متفاوت از یک اندیشمند بود. این جنایت نیست. هر انسانی ملزم به بیان افکار شخصی اش است. در جامعه ی دموکراتیکی که ایجاد کرده ایم قدغن کردن آزادی بیان برای افراد جامعه ، نورمال نیست. من به خاطر آزادی درونی ام افکارم را بیان کردم.
-
آیا فکر نمی کنید با مقاله ی "اروپا و ما" انسانهای باایمان را تحقیر کرده اید؟
-
من در آن مقاله ام فقط خرافات را تحقیر کرده ام. آخوندزاده ، میرزا جلیل محمدقلیزاده و صابر هم در این راستا نوشته اند. یعنی آنها هم خرافات را تحقیر کرده اند. اگر انسانها "مکتوبات کمال الدوله"ی آخوندزاده را بخوانند می بینند که نوشته های رافق تقی در کنار آن ، حتی یک در میلیون هم نیست. انتقاد از خرافات ، و افشاء آن برای دین اسلام هم مفید است. در این صورت اسلام اصیل آشکار می شود. برای اینکه جوهره ی اسلام آشکار شود باید تمامی اعمال خرافی تنقید شوند. ارزشهای اسلام اصیل ، ایده هایی بین المللی و مترقی اند. من با ارزشهای ملی زندگی کرده ام و مسلمانم. تلاش می کنم بعضی اعمال اسلام را به جا آورم ، به فقرا کمک می کنم و در کنارشان هستم.
-
در زمان دادگاه خود اعلام کردید که جان تان در خطر است. بعضی انسانها در سالن دادگاه حرفهای خطرناکی در مورد شما می زدند. آیا بعد از این هم انتظار دارید که خطری شما را تهدید کند؟
-
من فکر می کنم آنچه رخ داد هرچه بوده دیگر گذشته است. حتما افکاری که به حیثیت انسانها برخورده وجود داشته که انسانها را این طور تحریک کرده است. بعضی انسانها از این اتفاق برای منافع خودشان استفاده کرده و از مورچه ، فیل ساختند. در یک کلمه بگویم ، نوشته ام به حیثیت انسانها برخورده بود و من هم به این دلیل در سالن دادگاه ، عذرخواهی کردم. معذرت خواهی کردن ، کار قبیحی نیست. من در نوشته هایم قصد تحقیر هیچ کس را ندارم ، فقط بعضی انسانها در همان مقاله در پی یافتن افکاری که آنها را تحقیر کرده باشد بودند. چنین اتفاقاتی چندین بار رخ داده است. در آخرین مقاله ام هم بعضی انسانها بدنبال چیزهایی که برایشان لازم بود (تا سوءاستفاده کنند) می گشتند. بخشهایی از آن مقاله را بزرگنمایی کردند. در حالیکه مقاله ی "اروپا و ما" درباره ی دین نبود. درباره ی ارزشهای اروپایی بود.
-
دوران حبس ، با شما چگونه رفتار کردند؟
-
در زندان ، هیچ تضییقی که به خاطر مقاله ام باشد در کار نبود. مقالاتی که در مطبوعات منتشر می شد یک-یک به دستم می رسید. بعضی مقالات که در مطبوعات در مورد زندانی شدن من نوشته می شد تاثیر بدی در من داشت. روزنامه ای که نمی خواهم اسمش را بگویم تصویرم را در صفحه ی اول چاپ کرده و نوشته بود: "رافق تقی در نهایت به زنجیر کشیده شد". با خودم گفتم ، همکار خودمان وقتی چنین چیزی می نویسد ، افتخار می کند که همکارش به زنجیر کشیده شده است. چنین چیزهایی تاثیر خیلی بدی در من داشت.
-
آیا همکارانتان به اندازه ی کافی شما را حمایت کردند؟ در این مورد چه فکر می کنید؟
-
در کل ، "آزادلیق" ، "صدای آمریکا" و "رادیو بی بی سی" حمایتم کردند و در خصوص وقایع ، روشنگری کردند.حمایتهای سازمانهای بین المللی را هم حس می کردم. به خصوص گزارشگران بدون مرز ، شورای اروپا ، دیده بان حقوق بشر ، سازمان جهانی روزنامه نگاران و همچنین سفارتخانه های خارجی و همکارانشان به اندازه ی کافی حمایت کردند. کمکهای وکلای داخلی ، لیلا یونس ، آرزو عبدالله یئوا ، سعیده قوجامانلی ، نووللا جعفراوغلو ، رعنا سعادت دین اووا و دیگران غیرقابل جبران است. حقیقتا وکلای زن فداکاری کردند و هنوز هم به فداکاریشان ادامه می دهند. برای آزادی کامل روزنامه نگاران تلاش می کنند.
-
براساس حکم رئیس جمهور ، پنج روزنامه نگار آزاد شدند چهار روزنامه نگار هنوز هم در زندان هستند. نظرتان در این مورد چیست؟
-
این برای من خیلی ناراحت کننده بود. عفو باید شامل همه می شد. یعنی همه ی روزنامه نگاران و زندانیان سیاسی آزاد می شدند. خیلی دلم می خواهد که میرزا ساکت ، عین اله فتح اله یئو ، غنیمت زاهد و مشفق حسین اف هم آزاد شوند. به خاطر بعضی مسائل آنها عفو نشدند. به این خاطر ، شادی ما نیمه کاره ماند. خیلی دلم می خواهد که همکاران زندانی ام به زودی آزاد شوند. به گمانم در فرمان عفو بعدی ، همکارانم هم آزاد شوند. در آذربایجان انسانهای بااستعدادی داریم. فقط قدرشان را نمی دانند. به درآمد نفت ، زیاد نمی شود اتکاء کرد...
-
به نظر برخی ها ، رافق تقی به راهی قدم گذاشت که "سلمان رشدی" از آن راه رفته بود. نظرتان در این مورد برای ما مهم است.
-
من هیچگاه در فکر پیمودن راه "سلمان رشدی" نبودم و در آینده نیز نخواهم بود. من هیچگاه چنین فکری نکرده ام. بعد از این هم ، با همه ی توانم در وطنم خواهم نوشت. به صورت مداوم در روزنامه ها خواهم نوشت. در کل ، در آفرینش ادبی من ، نقد جای مهمی دارد. آخر هیچ کس نمی تواند به داستایوفسکی بگوید که این طور ننویس ، آن طور بنویس.تاریخ مصاحبه: 29/12/2007
آدرس مصاحبه:
http://kultaz.com/2007/12/29/rafiq-tagi-%E2%80%9Cmen-mehemmed-peygemberi-tehqir-etmemisem%E2%80%9D/



2.
مصاحبه ی "تهران عالیشان اوغلو" با "رافق تقی"
تهران عالیشان اوغلو: یک انسان در این دنیا وجود دارد ، اسمش: رافق تقی. از نظر ادبیات چنین دیده می شود: در سالهای پایانی 1970 ، اوایل 1980 اولین داستانهایش در مطبوعات ، توجه دیگران را جلب می کند ، در 1987 با کتاب "ستاره های مجاور" مورد توجه قرار می گیرد تا آنجا که داستانهایی از آن کتاب حتی امروز هم در مطبوعات به تکرار منتشر می شوند. کتابهای "به خاطر دشمنم" (1991) و "مثبت. منفی" (1996) باعث شدند تا رافق تقی در ادبیاتمان به مانند داستان نویسی استاد ، جایگاهی قطعی پیدا کند. از 1990 به این طرف ، موضع گیریهای سیاسی رافق تقی در مطبوعات ، شخصیت نویسندگی او را کامل کرد و او را بیشتر به جامعه معرفی کرد. در سال 2005 هم چاپ کتابی دوجلدی از اشعار و حکایات افراطی ، خبر از آغاز دیالوگ او با دنیا می داد. اسمش: رافق تقی... نظر خودتان در خصوص این طرح که از دور عادی به نظر می رسد چیست: در اصل ، علیرغم ظاهرش آنطور نیست ، این طور است مثلا...رافق تقی: مثل اینکه مرحوم بختیار وهابزاده در مورد من گفته: فقط از آن راضی ام که از خودم ناراضی ام. اگر کارهایی که زمانی کرده ام کم هم باشند در عوض ، زمان بسیار است. اکنون کار بسیار است و زمان کم. دیدید که چنین می شود ، در گذشته هم کار زیادی انجام نشده ، در آینده هم احتمال این کم است. روزگارمان با درگیری با فلک می گذرد. کسی که با فلک درگیر است اگر پوشکین هم باشد ، وقتی برای آفرینش ادبی برایش نمی ماند. گریه نمی کنم. هق-هق نمی کنم. مبادا اینها را به شکایت تعبیر کنید. حرفم این است که ، تصور کن که در یک چشم برهم زدن ، عمرم را به نسبت سه چهارم از دست داده ام. هنوز نگفته ام که نسبت سه چهارم واقعی و باقیمانده (یک چهارم) خیالی است. مرگ چیزی بین چشم و ابرو است ، معلوم نیست فردا زنده باشیم یا نه.خلاصه ، زمان مرا فریب داد. زمان دوست دارد که با خوشی سپری شود ، زمان آدم جدی سرش نمی شود ، تلاش می کند همه را به آسانی به خلا هل دهد.فقط انسانهای اندیشمند بر زمان غلبه می کنند.اینها کم بودند ، یک عده آدم سیاسی بی تجربه هم از طرف دیگر عمرمان را نابود کردند ، من به این سن رسیده ام اما تا به حال ندیده ام که دولت از انسان پشتیبانی کند. دایم بر سرمان کوبیده اند. چطور بگویم ، مرده ها را دولت کشته و آنهایی که مانده اند را خدا نگه داشته است. انسانها به مانند حیوانات همیشه در پی یافتن واسطه های زندگی بوده اند. والدین برای اینکه چیزی بیابند که به دهان کودکان بیندازند از هست و نیست خارج می شوند. گاهی با شکم گرسنه و گاهی سیر زندگی کرده ، به سیرها خندیده و برای گرسنه ها گریه کرده اند. همیشه هم از اصول رایج حکمرانی در دنیا صرف نظر کرده و به تجارب غیرعلمی حکمرانی اهمیت داده اند.من دیگر به راه حل های افراطی روآورده ام. به جنگی ناآشکار با زمان مشغولم. ابتدا آرزو کردم زمان ابدی عمرم طولانی تر شود. ابدیت هنوز ساکت است ، شاید راضی است. زمانی که از دست داده ام را دوباره به دست آوردن ، در فکر تطبیق آن با آینده ام. ضمن حفظ سلامت ، زمانی که برای بیماریها صرف می شود را محدود کنم. بی آنکه در قلبم جایی برای نفرت اختصاص دهم ، دوستانم را غربال کنم و دیدار با آنان را به یک پنجم کاهش دهم. تاریخچه ای که در خودم حبس است می تواند نقش سنگ محک را بازی کند. در زندگی دیگران هم "روزهای سخت"ی برای بازی کردن نقش سنگ محک به اندازه ی کافی وجود دارد. در یک کلام ، منابع زمان بسیارند. هرکس که بخواهد می تواند برای زندگی آینده اش یک عمر متوسط انسان را جاسازی کند.البته عمر کلاغ را آرزو نمی کنم ، و خدا هر چه نوشته همان است. این تلاشهایم در واقع برای به حقیقت پیوستن خواست خداست. هدف عبارت از این است که معضل عمر را با اندیشه ، اندکی حل و فصل کنیم.
...
در این ساعت ، تنها علامت پیری در رافق تقی ، روآوردن به این راه حل های افراطی است.تهران عالیشان اوغلو: هر نویسنده ای یک نوآوری به ادبیات می بخشد ، یک آگاه به ادبیات (مهدی بیازید) بعد از انتشار کتاب "مثبت. منفی" گفته بود که بعد از جعفر جبارلی هیچ کس دیگری به اندازه ی رافق تقی نتوانسته شخصیتهای رنگارنگی به ادبیاتمان تقدیم کند. شما خودتان در این باره چه فکر می کنید ، هرچقدر هم که متواضع باشید باز هم به عنوان یک نویسنده کارهایی که کرده اید بیش از همه برای خودتان معلوم است...رافق تقی: اگر شوخی فرض نکنید ، حساب شخصیتهایی که خلق کرده ام از دستم دررفته است. دیگر اینکه من این شخصیتها را از نظر عددی به ملت آذربایجان اضافه می کنم. فعلا بگذارید ملتم زیاد باشد ، فکر دیگر چیزهایش را بعدا می کنیم. روشن تر بگویم ، شخصیتهایی که خلق کرده ام از رئالیسم دورند. شخصیتهایی مثل دون کیشوت. مقدارشان گسترده است. اما همه ی این اتفاقات در اصل ، در میان دوقطبی خیر و شر رخ می دهد. بدون آن حیات بشری محدود به ناکجاآبادی میان خدا و شیطان می شد. آزادی همین قدر است.آفرینش ادبی من از نظر ماهیت ، انسانیت را به طرف اخلاق سوق می دهد. چون خدا هست اخلاق هم باید باشد. من همیشه حیرت کرده ام که انسانیت در میان همه ی زشتیها بازهم توانسته اخلاق ایجاد کند. لکن انسانها هرچند ارزش اخلاق را می دانند اما غالبا با آن بیگانه اند. وقتی دغدغه های حیات فردی برتر از حیات بشریت در نظر گرفته می شود اخلاق لزومی پیدا نمی کند. در آنصورت خدا هم به عادتی روزمره تبدیل می شود. رسالت نویسنده ، قوت بخشیدن به اخلاق عمومی است. همچنین اخلاق باید از ممنوعیتها خلاص شود. یک مثال. اخلاق در نزد ترزا آنان همان اخلاق تقویت شده است. در اومانیزم او ، محدودیتها و ممنوعیتها وجود نداشت. در اساس تفکر او ، بدون تبعیضات ملی ، دینی و نژادی ، محبت به انسان وجود داشت. در نظر او مفاهیمی نظیر "مرتد" ، "زندیق" ، "کافر" همانند آنچه که نزد ما به عنوان "گناهکار اجباری" است وجود نداشت. اعدامها بی معنی اند. در کل انسان بد وجود ندارد. اجتماع ، نوقص را به انسان تحمیل می کند. آتئیست هم به اندازه ی مومن به محبت نیاز دارد. کسانیکه به این افکار ، کهنه می گویند در نظر من اشتباه می کنند. اومانیزم کهنه نمی شود. اخلاق پوسیده نمی شود.انسانیت باید از دست خطی که تاکنون با ظلم نگاشته دست بردارد.شخصیتهای من به انسان آذربایجانی هیجانهای متوازن اعطا می کنند. آفرینش ادبی من ، معماری خاص خود را دارد و هر داستانی زیبایی ساختار خود را داراست. عناصر تشکیل دهنده ی آنها را می توان به صورت برنامه ریزی شده شرح داد. طبیعی است که هرکدام از این شرحها تماما شبیه هم نخواهند بود. به هرحال. حرف زیاد است.تهران عالیشان اوغلو: در اجتماع مسئولیتی به نام "موقعیت نویسنده" وجود دارد ، عیار آن با بیان حقیقت مشخص می شود. در یکی از مصاحبه هایتان ادعا کرده اید که راهی را که آذربایجان معاصر باید بپیماید را همواره از قبل خبر داده اید. و اضافه کرده اید که آینده ی آذربایجان به راه اروپا وابسته است. در اصل خیلی ها بخاطر وابستگی به ارزشهای دموکراتیک ، به این راه برتری می دهند اما شما چه چیز خاصی را مدنظر دارید که بر آن تاکید کنید ، قدری توضیح دهید.رافق تقی: من همیشه گفته ام حالا هم می گویم: اروپا برای تمام بشریت یک موفقیت است و بشریت حق دارد از این موفقیت بهره مند گردد. اروپا عامل موثر پیشرفت ونیوی است. زمانی شرق متعلق به اروپا بود و اکنون اروپا متعلق به شرق. در کره ی زمین به مثابه منزل تک اطاقی بشریت ، هرگونه تبعیض جغرافیایی فلاکت بار است. برای پایان دادن به چنین فلاکتهای تصنعی ، من شخصا از گلوبالیزم حمایت می کنم. بیایید در یک سیاره ی کوچک ، زندگی مان را سامان دهیم. در آنصورت هیچ خلقی دچار اذیت نمی شود. همه ی کارهایمان برای صلح باشد. جنگها بدترین کار برای بشریت است. باید قلدران تاریخ را که فاتح نامیده ایم به فراموشی بسپاریم. تاریخ در تدریس آنها اشتباه می کند. بعضا من نمی توانم باور کنم بشریتی که این قدر به جنگها علاقه دارد ، تمدن ایجاد می کند ، دچار شبهه می شوم.مسائلی که گفتید را در مقاله ی "اروپا و ما" کمابیش بررسی کرده ام. تاکید من بر اروپا به این دلیل است که در آذربایجان با این مسئله با جدیت برخورد نمی کنند. تطبیق با اروپا در میان سیاستمداران ما فقط شعار است ، فاقد صمیمیت است. عادت است. در اصل آنها از ارزشهای اروپایی می ترسند ، و از تطبیق آن ارزشها در آذربایجان خودداری می کنند. برای دولتهایی که به رشوه خواری عادت کرده اند ارزشهای اروپایی زیان آور به حساب می آید ، مورد قبول واقع نمی شود. برای این خودم را به آب و آتش می زنم که به طرف ارزشهای اروپایی حرکت کنیم. حداقل به عنوان بخشی از بشریت حق داریم چنین کاری کنیم. به نظر من اکنون در شرق ، حقوق انسان در ابتدایی ترین شکل آن است. دیگر دوران پادشاهانی که با انسانیت مبارزه می کنند به سر آمده ، باید این را بدانیم. شرق همچون سنگ سنگینی است که از پای بشریت آویزان است. من با تحمل عذابهای فیزیکی و معنوی ، گفتن اینها را برای خودم واجب می دانم. چه کنیم ، تحمل می کنیم. بدبختی اقلیت برای خوشبختی اکثریت در حال حاضر عامل قابل تحملی است. جستجوی عوامل ایده آل بی معناست. صرف وقت برای آن بیهوده است. فقط چنین عاملی در حال حاضر وجود ندارد.تهران عالیشان اوغلو: همانطور که می دانیم تکامل نویسندگی در هر نویسنده ای بطور خاص انجام می شود. من زمانی نوشته بودم که رافق تقی از رئالیزم گذر کرده ، مدرنیزم را درک کرده و اکنون با پست مدرنیزم مشغول است. آفرینش ادبی شما با نظرات یک منتقد چقدر سازگار است ، آیا تکامل همچنان ادامه دارد؟
رافق تقی: تکامل دائمی است. از جوانی به این طرف. این اواخر در مصاحبه با قانتورالی ، مقالات "خشم آتاتورک" ، "ملا نصرالدین سوم و آخوندوف دوم" او را خوانده و از تغییرات فکری او سخن گفتم. در آفرینش ادبی من هم تخمینا هر سه ماه یکبار ، تغییراتی در کیفیات رخ می دهد و وقتی خودم این را نمی بینیم ناراحت می شوم. اگر اینطور نباشد به سبک آغازینم اگر صد داستان یا رومان تولید کنم ، برایم خوشایند نیست. در آنصورت بدبخت ترین آدم دنیایم.فقط نویسندگانی برای جامعه مهم اند که تکاملشان بدون وقفه باشد. اجتماع این را می فهمد. تکامل در آفرینش ادبی ، با نوشدن دائمی طبیعت در ارتباط است. نویسندگانی که به تعداد کثیر کتابهایشان فخر می کنند یعنی فقط به تعداد توجه دارند از این تکامل بی خبرند.تهران عالیشان اوغلو: برخوردتان با واکنش خوانندگان آثارتان چگونه است. این را چگونه می فهمید؟ داستانهایتان اگرچه در سایتهای ادبی ، بسیار خوانده می شود اما نقد و نظر در موردشان کم است. حمایت مخاطب آیا بر پروسه ی نوشته هایتان و چگونگی آنها تاثیر می گذارد؟ رافق تقی برای چه کسی می نویسد و هم صحبتش کیست؟ آیا با مخاطبانش ارتباط دارد و آنها چگونه انسانهایی هستند؟
رافق تقی: زمانیکه در زندان بودم اکرم اگلیسلی نوشته بود: تنها اشتباه رافق تقی بعنوان نویسنده این است که مخاطب روبه رویش را نمی بیند ، و آنرا در نظر نمی گیرد.سخن جالبی است. و به خاطر عبارت تنها اشتباه ، فرض است که مخاطب را در نظر گیریم. اگر نویسنده به مخاطبش خارج از زمان بیندیشد ، و افکارش را خطاب به مخاطب بی زمان بیان کند دیگر سانسور کردن او لازم نیست. همانطور که می دانید سانسور بزرگترین دردسر من است. همچنین مخاطب امروزی به سرعت تغییر می کند ، فردا از طعنه ی او چگونه باید رها شوی. آیا نویسنده در ده-پانزده ، یا پنجاه- صد سال کهنه می شود! نویسنده تنها برای مخاطب امروزی کشورش نه ، عموما برای انسانیت می نویسد. یا برای انسان اسطوره ای یا احتمالی. این انسان می تواند در آخرالزمان ، عصرهای میانی یا هر زمانی زندگی کند. اینگونه بگویم ، مخاطب معاصر از نظر زمان و مکان ، ضعیف ترین و بی ذوق ترین است. بدون شک اکنون مخاطبانی که به مخاطبان آینده شباهت دارند وجود دارند. ببین ، هم صحبتی با آنان راحت تر است. اینکه نویسنده نباید تنها مخاطب امروز را در نظر گیرد به خاطر خود مخاطب است. تو بدون آنکه او را در نظر بگیری در اصل در نظرش داری. در آنصورت همین مخاطب ، به سطح نویسنده ارتقا می یابد. جایگاه نویسنده رفیع است.تهران عالیشان اوغلو: به خاطر نظرات جالبتان تشکر ما را قبول کنید.رافق تقی: خیلی ممنون.
تاریخ مصاحبه: 5/9/2010
آدرس مصاحبه:
http://kultaz.com/2010/09/05/tehran-elisanoglunun-rafiq-tagi-ile-sohbeti/

3.
رافق تقی: "اروپا و ما" آذربایجان را از ایران شدن خلاص می کند.
توضیح: این مصاحبه ی طولانی با سایت "کولیس" بیشتر در خصوص جریانات ادبی جمهوری آذربایجان بود و به همین دلیل ، بخشهای کوتاهی از مصاحبه که به موضوع مقاله ی "اروپا و ما" و مسائل بعد از آن مربوط می شد ترجمه گردید.
رافق تقی: ... و بعد طوفان "اروپا و ما" به پا خاست ، ... سبب این شانس و زیبایی ، خدا بود. اگر آیت الله ها مرا دوست ندارند در عوض خدا دوستم دارد. اگر از بعضی حرفهایم خوشش نیاید در عوض اعمالم را می پسندد. در آیت الله ها این برعکس است: حرفهایشان مورد پسند و اعمالشان ناپسند است. خدا را به هزار چهره درمی آورند ، از خودشان علم در می آورند و وحشت می آفرینند. اعمال آنها اکثرا به محو انسانها منجر می شود. از آنسوی مرز ، حکم مرگ صادر می کنند. به ویرانی آنچه که آنها نیافریده اند تمایل دارند. از راهشان منحرف شده و کشتن را فضیلت می دانند...من به خاطر آن مقاله (اروپا و ما) پشیمان نیستم. هر گاه آذربایجان به جهالت و خرافات دینی روی آورد "اروپا و ما" لازم و ضروری می شود. اکنون انسانها خودشان آنرا جستجو کرده و مقاله را منتشر می کنند. اما هم در دادگاه و هم قبل از آن از برادران و خواهران مسلمانم عذرخواهی کردم. به خاطر اشتباهی که در بیان یک جمله رخ داده بود. هر چند آن بیان ، مجموعه ای متشکل از جمله بندیها بود و به صورت منفرد معنا نمی شد. ... به هر حال ، اشتباه را قبول کردم. به خاطر عذر خواهی از انسانهایی که حرفهایم به حیثیاتشان برخورده بود ممنونم.فکر می کنم "اروپا و ما" به عنوان سپری در برابر خرافات باقی خواهد ماند.
"
اروپا و ما" آذربایجان را از ایران شدن خلاص می کند.آدرس مصاحبه:
http://kulis.az/xeber_Rafiq_Ta%C4%9F%C4%B1-_%E2%80%9CAvropa_v%C9%99_biz%E2%80%9D_Az%C9%99rbaycan%C4%B1_%C4%B0ran_olmaqdan_xilas_edir%E2%80%9D___1185.html  

No comments:

Post a Comment