Wednesday, November 10, 2010

تدریس زبان فارسی در آذربایجان

(مقاله ای زیرکه در مجله یغما چاپ شده یکی از هزاران سندی است که به افشای نیات پلید فاشیسم فارس در ایران و در زمان پهلوی اشاره می کند.)
تدریس زبان فارسی در آذربایجان
یغما » مهر 1327 - شماره 7 »
نويسنده: فروغی،

امیدوارم با صحت و سلامت و موفقیت مشغول خدمت بنوع بوده و مخلص را هم فراموش نکرده باشید.چون میدانم مشغله زیاد دارید نمیخواهم زیاد مصادعت دهم اما دو مسئله باعث شد که مزاحم سوء و هرچند مطالب نوعى است و لیکن خصوصى زحمت میدهم که در گرداب نوشتجات ادارى غرق و مسکبلک نشود.
مطلب اول

راجع بآقاى طاهرزاده است که دو روز قبل نزد اینجانب نوشته از وزارت معارف نشان داد که بواسطه سابقه که بخط سرکار داشتم دانستم خط خودتانست نوشته شده بود بر اینکه وزارت معارف طاهرزاده را میخواهد بریاست صنایع مستظرفه و تصدى امر قالى برقرار کند و ماهى دویست تومان هم حقوق باو میدهد و نوشته بودید اگر قبول میکنى اطلاع بده که از ماه شهریور منصوب بخدمت خواهى بود و از قرارى که اظهار میکرد تلگرافا قبولى خود را اطلاع داده ولى دیگر خبرى باو نرسیده است و باین واسطه در عالم سرگردانى مانده نمیداند امور زندگانى خود را در همین جا مرتب کند یا باید قطع علاقه نموده طهران بیاید و از من استشاره و چاره‏جوئى میکرد و بالاخره راه دیگرى نیافتم جز اینکه بسرکار یادآورى و کسب تکلیف کنم و تمناى جواب عاجل نمایم.مزیدا للتوضیح مینگارم که این شخص چون وجودش محل احتیاج بوده ترکها او را بخدمت نگاه داشته‏اند با آنکه خیلى مضایقه دارند که ایرانى در خدمت خود داشته باشند و دنبال داشته‏اند که تبعیت ترک قبول کند نکرده است و نمیخواهد بکند بنابراین اگر بخواهد زندگانى خود را تأمین نماید باید کنترات ببندد آنرا هم بانتظار و ترقب اینکه ایران رفتنى است نکرده است باینواسطه ضرورت دارد که تکلیف او را معلوم فرمائید اگر حقیقة میخواهید و میتوانید از او نگاهدارى کنید و استفاده نمائید زودتر بکنید و الا اطلاع دهید که بامید خدمت دولت ایران نباشد و ترتیب زندگانى خود را همین جا بدهد.البته کمال میل را دارد که به ایران بیاید و بوطن خود خدمت کند و از من میپرسد آیا مصلحت میدانید که من خودم بایران بروم و حضورا کارم را درست کنم من راى ندادم زیرا ترسیدم آنجا دستش بند نشود زندگانى اینجا هم از دستش برود و براى خودم و شما و سایر اولیاى امور دردسر تولید شود و اخلاقا مسؤلیتى هم متوجه گردد لهذا نصیحتش کردم که ترتیب زندگانى خود را تا آخر همین سال همینجا بدهد تا ضمنا خبر قطعى از ایران برسد پس خواهشمندم درین باب با مطالعه صحیح اقدام فرمائید اگر مطمئن نمى‏ توانید بشوید یکنفر آدم را معطل و سرگردان نگذارید و باینجانب صراحة بگوئید تا منصرفش کنم و اگر مطمئن شدید آن را هم خبر بدهید که روانه‏اش نمایم.
اما اگر عقیده خودم را در این باب بخواهید اینست که این شخص یعنى طاهرزاده براى ترقى و توسعه قالى‏بافى ممکن است بسیار مفید باشد و البته دولت ایران لازم است در امر قالى‏بافى اهتمام تام نماید زیرا با این ترتیب که امروز مشاهده میشود عنقریب صنعت و تجارت قالى هم از دست ما خواهد رفت.نمیگویم طاهرزاده به تنهائى این درد را دوا خواهد کرد و لیکن وجودش مفید خواهد بود بنابراین نه تنها وزارت معارف بلکه وزارت فوائد عامه باید در این باب اهتمام وافى بعمل آورد.اگر وزارت فوائد عامه اهتمام داشته و با این عقیده موافق باشد شاید که وزارت معارف هیچ لازم نباشد راجع بطاهرزاده اقدامى بکند و اقدام را باید از وزارت قوائد عامه تقاضا نمود زیرا بعقیده اینجانب استفاده مهم از وجود طاهرزاده همان در امر قالى است بنابراین خواهش میکنم همین مشروحه را بآقاى وزیر فوائد عامه ارائه نموده از قول مخلص خدمت ایشان عرض ارادت مخصوص رسانیده مذاکره بفرمائید یقین دارم خودشان درامر قالى‏بافى نظر توجه دارند و ملتفت هستند که این صنعت مهم ایران که ضمنا یکى از منابع ثروت ماست چقدر باید طرف توجه و اعتنا باشد و ما دائما درصدد ترقى آن باشیم در صورتیکه حالا بعکس و رو به تنزل است و در جاهاى دیگر ترقى میکند و با ما رقابت خواهند کرد بالاخره و در هر صورت اعم از اینکه وزارت فوائد عامه یا وزارت معارف تنها اقدام کنند یا باتفاق یا هیچکدام نکنند خواهشمندم نتیجه و خبر قطعى را زودتر بدهید که این شخص از بى‏تکلیفى و حیرانى بیرون آید.

مطلب دوم

هرچند از تکالیف ظاهرى من خارج است و لیکن وظیفه ملى خود میدانم که تذکر دهم و در این قسمت بخصوص خواهشمندم توجه آقاى وزیر معارف و هر آدم با فهم دیگرى را که مربوط باین امور است جلب فرمائید.
حاجت بتوضیح نیست که نشر معارف ایرانى و ایران زبانى در آذربایجان و دور کردن مردم آنجا از خصوصیات غیر ایرانى چقدر لازم است اینجاست و در این باب دو حرف دارم:
یکى راجع بخط است چون مى‏بینم متأسفانه ابناء وطن ما از خود راى مستقیم و مستقل ندارند و در غالب امور مقلدند و مخصوصا از ترکها خیلى تقلید میکنند و حال آنکه اکثر اقدامات ترکها یا اساسا براى ما بى‏مورد است یا کیفیت اجراى آن مناسب حال نیست بنابرین میترسم چون این روزها مسئله تغییر خط در ترکیه مطرح است بزودى این مسئله در ایران هم باز گل بکند و توضیح میدهم که من خود از کسانى هستم که خط ایرانى را ناقص و داراى معایب میدانم و معتقدم که باید اصلاح شود تا گمان نکنید که نسبت بخط خودمان تعصبى دارم اما اولا ابناى وطن را متوجه میکنم که این اقدام براى ترکها هرچند اساسا شاید بد نبوده و لازم بوده است و لیکن بعقیده دانشمندان عمل آن را بى‏رویه و خارج از طریقه صحیح میکنند و بمشکلات برخواهند خورد و اگر بخواهم داخل در توضیح آن بشوم ذیل سخن طویل میشود و براى موقع دیگر میگذارم پس باید ما ملتفت باشیم که اشتباهات آنها را نکنیم.ثانیا بعقیده من باید ما یک مدت عوض شدن خط ترکها و ایقاى خط حالیه خودمان را براى مصالح سیاسى مغتنم بشماریم و استفاده کنیم یعنى اختلاف خطى را که بین ترکهاى ترکیه و ترکهاى آذربایجان حادث میشود وسیله دور شدن آذربایجانى‏ها از ترکهاى ترکیه و مزید یسونیت بین آنها قرار دهیم و لو اینکه بالمآل مصلحت ما هم در اصلاح یا تغییر خط باشد و در هر صورت اصلاح یا تغییر خط ایران را اگر موضوع نظر شد امرى معظم و مستلزم مطالعه کامل بدانیم و مثل ترکها بى‏گدار بآب نزنیم که خسران کلى دارد.
دیگر اینکه این اوقات من بیک نکته مهمى در خصوص کیفیت تعلیمات در آذربایجان برخوردم که لازم میدانم متصدیان امور معارف و تعلیمات را متوجه آن کنم و این نکته در ضمن مذاکره با یکنفر خانم ایرانى در پاریس بر من معلوم شد که دخیل در عمل دار المعلمات تبریز است و آن اینست که در مدارس ابتدائى آذربایجان تعلیم خط و قرائت فارسى را با همان شیوه که در ولایات فارسى زبان معمول است میکنند و توجه ندارند که طفل آذربایجانى که فارسى نمیفهمد او را بقرائت فارسى واداشتن بکلى غلط است معذب میشود و دیر یاد میگیرد ضمنا ذهنش هم از فارسى متأذى و رنجیده میگردد همانطور که سابقا کودکان ایرانى را از ابتداى تعلیمات بخواندن عم جزء و قرآن و عربى وامیداشتند و همه میدانیم که از این بابت چقدر آزار کشیدیم و فایده هم ندیدیم و یقین است که مقدار زیادى از کراهت طبع ایرانیها نسبت بزبان عربى و قرآن از همین راه است.پس میتوان بیم داشت که باینطریق زحماتى که ما براى ترویج زبان فارسى در آذربایجان مى‏کشیم نتیجه معکوس خواهد داد یا لا اقل نتیجه‏اش دیر و ضعیف بدست خواهد آمد.حال خواهید فرمود چاره این علت چیست عرض میکنم اگر معلم دانا داشته باشیم بسیار آسان است اما با نبودن معلم قابل میترسم خیلى مشکل باشد.در هر حال راه آن اینست که در مدارس ابتدائى آذربایجان شروع بتدریس را از تعلیم خط و قرائت بکنند آیه از آسمان نازل نشده است که هر وقت میخواهند بکسى درس بدهند از تعلیم خط شروع کنند بلکه در بدو امر معلم باید با شاگردها مشغول مکالمه و مصاحبه زبان فارسى شود و آنها را باین زبان آشنا کند ضمنا از دروس ابتدائى آنچه را که میتوان شفاها باطفال آموخت که قسمت اعظم آن دروسى است از قبیل اخلاقیات و شرعیات و حساب و تاریخ و غیرها بآنها بیاموزد و به این طریق اگر معلم بداند چه کند در ظرف یکسال آشنائى اطفال بزبان فارسى میسر میشود پس از آن در سال دوم که طفل بزبان فارسى بکلى بیگانه نیست شروع بتعلیم و قرائت خط کنند باین ترتیب اطفال رنج و عذاب نمى‏کشند فارسى هم یاد میگیرند وقتشان هم تلف نمیشود زیرا که مقدارى از دروس ابتدائى را شفاها آموخته‏اند بلکه صرفه وقت هم شده است زیرا اطفالى که به این ترتیب درس بخوانند قرائت و خط را بهتر و زودتر یاد میگیرند و چون یکسال دیرتر مشغول تعلیم خط شده‏اند از جهت قواى بدنى و دماغى براى اینکار پرزحمت مستعدتر هم گردیده‏اند و اگر بسلیقه اینجانب باشد همین رویه را در ولایات فارسى‏زبان یعنى کلیه مدارس باید معمول داشت و هیچ لازم نیست شروع بدرس را از تعلیم خط و قرائت کنند و لیکن میدانم که این شیوه بخرج کسى نمیرود و شاید
اکثر مردم نفهمند و باور نکنند که این قسم هم میتوان اطفال را تعلیم و تربیت کرد لهذا نسبت بفارسى‏زبانان اصرار نمیکنم چون از قبولاندن آن مأیوسم.اما نسبت باطفال آذربایجانى جدا این پیشنهاد را میکنم و اگر پذیرفته شود یقین دارم که موفقیت سریع کامل حاصل خواهد شد بشرط اینکه معلمین و مدیران مدارس بفهمند و بدانند چه باید کرد.
البته این مشروحه را از ترکها و نامحرم‏ها پنهان خواهید داشت که با بودن اینجانب در ترکیه مکشوف شدن آن مناسبت ندارد و این ملاحظات را برحسب تکلیف تذکر دادم و زیاده بر این تصدیع نمیدهم.

No comments:

Post a Comment