Monday, April 4, 2011

سيروس مددي چه مي گويد؟

مئهران باهارلي
٢٠٠٩
  پاسخهائي که به سيروس مددي از سوي بسياري از روشنفکران و فعالان سياسي ترک و آزربايجاني داده شده، به استثناي يکي دو مورد (از جمله پاسخ كوتاه داداش قيزيلباش قاراقويونلو و مقاله رحيم حنائي زاد) عمدتا بر مباني فرعي مانند محکوم کردن انتقاد سيروس مددي از همسوئي مقطعي محمد امين رسولزاده با سياستهاي دولت آلمان نازي و رضاخان بنيان گذارده شده اند. در نتيجه اين طرز نادرست، مباحثه با سيروس مددي به صورت اختلاف نظر در ميان فعالان سياسي منسوب به حرکت ملي دمکراتيک ترک و آزربايجاني معاصر جلوه گر شده است.
 
حال آنکه، انديشه و خطي که سيروس مددي آنرا تمثيل مي کند اساسا در تضاد با مباني حرکت ملي دمکراتيک ترک و آزربايجاني معاصر بوده و در خارج آن قرار دارد. حقيقت آن است كه خط سياسي سيروس مددي و همفکران وي، امتداد سياستهاي استعماري روسي و فارسي در قالب کمونيسم و لفافه آزربايجانيگري و محل تلاقي پان ايرانيسم با استالينيسم است.
 
لب کلام سيروس مددي آن است که:
 
سيروس مددي مي گويد: "نام ملت ترک، ترک نبوده خلق آذربايجان است". اين انديشه محصول استعمار روسي بوده و مانند آن است که ادعا شود نام ملت کرد، کرد نيست و خلق کردستان است. بي شک اگر يک فعال سياسي کرد همچو ادعاي غريب و مضحکي بکند، کسي گفته وي را جدي نخواهد گرفت. اين ادعاي سيروس مددي نيز كه ترك صرفا نام يك خانواده زباني است از سر ناداني و جهل بر زبان رانده شده است. چرا كه تركي در زبان فارسي هم به معني خانواده زباني و هم به معني يكي از زبانهاي داخل در آن خانواده زباني است، مانند لاتيني كه هم به معني نام خانواده زباني و هم به معني يك زبان مشخص منسوب به آن خانواده زباني است.
 
سيروس مددي مي گويد: "نام زبان ترکي، ترکي نبوده آذربايجاني و يا آذري است". اين گفته مانند آن است که يک فعال کرد بگويد نام زبان کردي، کردي نيست و کردستاني و يا کري (از تركيب "كر" و يا بخش اول كلمه كردستان با حرف "ي"، مانند آذري كه از تركيب "آذر" و يا بخش اول آذربايجان با حرف "ي" حاصل گرديده) است! اين ادعاي سيروس مددي نيز محل التقا سياستهاي کولونياليستي فارسي و روسي است. بر زبان رانده شدن همچو ادعائي از سوي سيروس مددي و همفكران وي، آنهم در زمانيكه ملت ترك به خيابانها ريخته و فرياد "من تركم" را سر مي دهد، پرده از همسوئي استراتژيك سيروس مددي و همفكران وي با سياستهاي جمهوري اسلامي در تقابل با ملت ترك در ايران بر مي دارد. پوشيده نيست كه پشت پرده دست اندازي سيروس مددي به ترمينولوژي استعمار روسي (خلق آزربايجان) و استعمار فارسي (قوم آذري) وحشت وي از نام حقيقي اين ملت يعني ترك است.
 
سيروس مددي مي گويد: "ترکان آزربايجان جنوبي و ترکان جمهوري آزربايجان به سبب تقسيم شدگي در دويست سال اخير دو خلق. قوم و يا ملت جداگانه اند". اين ادعا تماما ادعائي پان ايرانيستي است و همان است كه جمهوري اسلامي نيز آنرا تبليغ مي كند. مانند آنکه گفته شود کردان ايران و عراق و ترکيه هر کدام ملل و اقوام جداگانه اند. حال آنكه هيچ فعال و روشنفكر كرد، علي رغم تقسيم شدگي پانصدساله كردان در ميان ايران و تركيه، ... همچو ادعائي را بر زبان نياورده است.
 
سيروس مددي مي گويد: "ترکان شمال غرب، شمال شرق و جنوب ايران اقوامي جداگانه اند و از يگانکي ملي و هويتي اينها دفاع کردن، پان ترکيسم است". اين ادعاي سيروس مددي نيز تماما ادعائي پان ايرانيستي است و عين گفتمان تبليغ شده از سوي جمهوري اسلامي است. اين ادعا مانند آن است که يک فعال کرد بگويد کردان غرب ايران و کردان شمال شرق آن اقوام جداگانه اي هستند و دفاع کردن از يگانگي ملي و هويتي اينها دفاع کردن از پان کرديسم است. همچو ادعائي در نزد كردان، تا آنجائيكه ما مي دانيم، به معني دشمني صريح با ملت كرد و كردستان است.
 
سيروس مددي مي گويد: (زبان فارسي مي بايد بعنوان زبان مشترک و سراسري ايران بکار گرفته شود. اين امر از مباني منشور جهاني حقوق بشر [بوده] و پيکار در راه تحقق آن وظيفه ما است. سيروس مددي). اين ادعاهاي از بنيان نادرست سيروس مددي، همان ادعاهاي مهمل پان ايرانيستها و قوميتگرايان افراطي فارس است. اولا زبان فارسي زبان مشترك ملل ساكن در ايران نيست، فارسي منحصرا زبان مشترك فارسهاي فارسستان ايران، دريهاي افغانستان و تاجيكهاي تاجيكستان و ازبكستان است. ثانيا زبان فارسي در ايران زباني سراسري نيست و صرفا در بخشهائي از شرق و مركز آن موسوم به فارسستان رواج دارد. ثالثا اعلام زبان فارسي به عنوان زبان مشترك و سراسري ايران، تماما در ضديت با مباني منشور جهاني حقوق بشر و مبارزه در راه تحقق آن است. چهارما نه تنها همچو تدبير غيردمكراتيكي در برنامه و مبارزه دمكراتيك مردم و هيچكدام از ملتهاي ايراني محلي از اعراب ندارد، بلكه بر عكس مبارزه براي لغو رسميت و دولتي بودن انحصاري زبان فارسي در ايران در صدر برنامه هاي ملل ايراني و جنبش ضد استعماري-ضدراسيستي آنها قرار دارد.
 
سيروس مددي مي گويد: (زبان تركي مي بايد در آزربايجان و آنهم بعنوان زبان اداري و تحصيلي رسميت يابد. سيروس مددي). اين ادعا نيز از اساس نادرست است. اولا زبان تركي در ايران نه فقط زبان اداري و تحصيلي بلكه مي بايست زباني دولتي نيز اعلام گردد. ثانيا دولتي شدن زبان تركي نبايد محدود به مناطق ترك نشين ايران باشد، بلكه اين زبان بايد يكي از زبانهاي دولت مركزي ايران اعلام شود. در خواست سيروس مددي براي كاربرد زبان تركي فقط به عنوان زبان اداري و تحصيلي آن هم منحصرا در آزربايجان - در حاليكه در كشورهاي همسايه عراق و افغانستان زبانهاي عربي-كردي و پشتون-دري همزمان زبان رسمي و دولتي دولتهاي اين كشور اعلام شده اند- نشانگر بي خبري عميق وي از شرايط ايران و تحولات منطقه است.
 
خدمت و خيانت رسولزاده
 
انتقاد سيروس مددي از محمد امين رسول زاده - که نقش تاريخي و غير قابل انکاري در ايجاد دولت آزربايجان در قفقاز و رهائي آن سرزمين از استعمار روسي (تزاري-بلشويک) داشته است- از خشم تاريخي همفكران سيروس مددي بر عليه رسولزاده سرچشمه مي گيرد. زيرا که اشخاص مذكور به عنوان مدافع سياستهاي استعماري روسيه در منطقه، اين عمل رسولزاده را گناهي عظيم مي شمارند.
 
و اما در مورد همسوئي رسولزاده با سياستهاي دولت آلمان نازي، شکي نيست که اين همسوئي مقطعي و تاکتيکي بوده و آنرا نبايد خارج از ظرف مکان و زمان ارزيابي کرد. مانند همسوئي و همکاري آتاترک در جنگ استقلال ترکيه با بلشويکها که البته به معني همکاري و همفكري آتاترک با کمونيسم بلشويکي و يا امپرياليسم روسي نيست. بر خلاف همسوئي و همکاري تشکيلات سياسي اي که سيروس مددي نيز عضو آن بود با جمهوري اسلامي در سالهاي نخستين آن که به معني همسوئي، همفكري و همکاري آنان با توتاليتاريسم، بنيادگرائي،  استعمار و شونيسم فارسي در آن سالها است.
 
البته اين نکته را نيز بايد گفت که نگرش رسولزاده به رضاخان، پروژه دولت-ملت وي، فرهنگ ايراني-فارسي و تمجيد وي از پان ايرانيسم، از بنيان نادرست بوده و آنرا نمي توان به صورت اشتباهي تاکتيکي و مقطعي توجيه کرد. رسولزاده که همه حيات و انرژي خود را براي استقلال و نجات بخش شمالي آزربايجان از استعمار روسي صرف کرده بود، نمي بايد داوطلبانه به مبلغ پان ايرانيسم، فرهنگ دروغين ايراني-فارسي، مداح رضاخان و دولت پهلوي که بخش جنوبي آزربايجان را مستعمره کرده و کمر به نابودي و امحا ملت ترک و زبان و هويت او بسته بودند تبديل مي شد. اين عمل، چيزي بسيار بيشتر از اشتباهي تاکتيکي و مقطعي بوده، بلكه فروختن آزربايجان جنوبي به فارسها و حتي خيانت است. اين اشتباهي است که کردان عراق- بارزاني و طالباني نيز مرتکب آن نشده اند. آنها هرگز به تمجيد از پان تركيسم نپرداخته و علي رغم فشارهاي دولت ترکيه، به اقدامي تبليغاتي، سياسي و يا نظامي بر عليه پ.ک.ک. که از نظر اتحاديه اروپا و آمريکا تشکيلاتي تروريستي است دست نزده اند، زيرا اين گونه حركت را خيانت به ملت كرد و وطن كردستاني مي دانند. اما رسولزاده دچار اين اشتباه مهلك گرديد و بنام نجات بخش شمالي آزربايجان به مداحي پان ايرانيسم و تطهير دشمنان آن در جنوب پرداخت و در نتيجه نام وي به عنوان شخصي ذوجنبين، از يک سو به عنوان قهرمان استقلال بخش شمالي آزربايجان و از سوي ديگر مداح پان ايرانيسم، مبلغ ميراث دروغين پارسي-ايران زميني و همكار استعمارگران حاکم بر جنوب آزربايجان در تاريخ ثبت گرديد.
 
تاريخ آزربايجان پر است از اينگونه شخصيتهاي چندجنبه اي، مانند شيخ محمد خياباني كه از يك سو شخصيتي شديدا ضدترك و ايران مركز و از سوي ديگر شخصيتي آزاديخواه بود. و يا آيت الله شريعتمداري كه از يك سو شخصيتي دمكرات (مخالفت با دولت ديني و ولايت فقيه) و از سوي ديگر همسو با دولت ضدترك و ضدآزربايجاني پهلوي بود. در اينجاست كه خلوص و صافي اخلاقي، ارزش تاريخي، عمق درايت و عظمت شخصيت سياسي سيد جعفر پيشه وري آشكار مي شود. زيرا وي كه درگير مبارزه براي آزادسازي جنوب آزربايجان بود، همواره در هماهنگي و رايزني با دولت آزربايجان شمالي عمل كرد، هرگز دولت آزربايجان و شمال آزربايجان را به روسها نفروخت و به هيچ بخشي از آن نيز خيانت ننمود (گرچه پيشه وري با دشمن انگاشتن تركيه، خبطي عظيم و اشتباهي مهلك نموده است).
 
اما انتقاد سيروس مددي به رسولزاده از اين منظر بي طرفانه علمي و موضع منصفانه اخلاقي نيست. رسولزاده ستيزي سيروس مددي مانند آن است که يک فعال کرد ايراني و ترکيه اي به جاي پرداختن به مسائل ملت کرد در اين کشورها، بارزاني و طالباني که به کمک آمريکا موفق به ايجاد دولت اقليم کردستان در شمال عراق شده اند را محکوم کرده و لجن مال کردن بارزاني و طالباني را به صورت مسئله اصلي کردان ايران و ترکيه در آورد. و يا كردان ايراني، لجن مال كردن عثمان اوجالان كه در برهه اي از زمان در چتر حمايتي گسترده جمهوري اسلامي قرار داشت را به مساله اصلي كردان ايران تبديل نمايند.
 
همسوئي سيروس مددي با پان ايرانيسم و سياستهاي كلان جمهوري اسلامي
 
اساسا غلو در باره خطر پان تركيسم در ميان تركان ساكن در ايران و حركت ملي دمكراتيك ترك آزربايجاني معاصر و مارك پان تركيست زدن به آنها، خود افشاگر ماهيت بكار برنده اين مارك و وابستگي و يا همسوئي استراتژيك آنها با جمهوري اسلامي و نيروهاي پان ايرانيست مي باشد. اين عمل مانند آن است كه كردان ايران و تركيه و عراق، كه تصادفا بسياري از آنها آشكارا مبلغ سياستهاي توسعه طلبانه كردي اند، دشمن اصلي خود را پان كرديسم معرفي نمايند.
 
در نهايت عضويت سيروس مددي در تشکيلاتي سراسري- در گذشته و يا حال، به معني انکار هويت ملي ملت ترک و سرزمين آزربايجان است. زيرا تشکيلات سياسي سراسري در ايران، محصول انديشه دولت-ملت در اين کشور اند و به عبارت ديگر، نافي کثيرالمله بودن کشور ايران اند. از آنجائيکه پروژه دولت-ملت در ايران به معني ايجاد ملتي فارس زبان و وطني بنام ايران است، صرف عضويت در سازمانهاي سراسري سياسي به معني عضويت در سازمانهاي ملي فارسي بوده، و نتيجتا به معني انکار وجود ملت ترک و وطن آزربايجاني است. در ايران تشكيلات سياسي سراسري مترادف است با وجود يك ملت در اين كشور كه آنهم ملت فارس است. همچو شخصيتهائي نه تنها نوعا در حرکت ملي دمکراتيک ملت ترک و وطن آزربايجاني جائي ندارند، بلکه وجود آنها، نفي و انکار ملت ترک و وطن آزربايجاني است. از اينروست كه اينجانب همه سران فرقه دمكرات آزربايجان كه راي به ادغام آن با حزب توده ايران داده اند را، بلا استثنا خائن به ملت ترك و وطن آزربايجاني مي دانم.
 
آقاي سيروس مددي يک فعال سياسي مي باشد. اما عده اي او را با شخصيتي آکادميک و يا تئوريسين اشتباه گرفته و از اين منظر به نقد آرا و عقايد وي پرداخته اند. در حاليکه سيروس مددي بنا به گفته خود در مصاحبه با گون آز.تي.وي. آکادميسين نبوده بلکه يک عمله (به ترکي فهله) مي باشد. تاكيد بجاي او بر اين واقعيت بسيار مهم است زيرا روشن مي سازد كه نظريات سيروس مددي در مسائل تاريخي را صرفا مي بايست به عنوان نظرات شخصي كه به طور آماتور به اينگونه مسائل مي پردازد ارزيابي نمود. بنابراين، هرچند عقايد و آرا سيروس مددي قابل احترام بوده و به عنوان يک فعال سياسي و نه يک روشنفکر، تئوريسين و يا آکادميک در خور بررسي و نقد دقيق و مباحثه مي باشد، اما شايسته است كه اين بررسي و نقد و مباحثه و عمق و وسعت و جهت آنها با وقوف بر داده مذكور انجام پذيرد. همچنين در بررسي و نقد عقايد سيروس مددي نمي بايست در موضوعات جنبي و فرعي غوطه ور گرديده و از تصوير بزرگتر و چهارچوب آن غافل بود. چهارچوب سخنراني سيروس مددي را همانگونه که فوقا ذکر شد، کولونياليسم روسي و فارسي در قالب کمونيسم استالينيستي با صبغه اي آزربايجاني اما به شدت ضدآزربايجاني و ضد ترکي تشکيل مي دهد. و اين آن چيزي است كه مي بايست نقد شود.
 
ناگفته نماند كه علي رغم همسوئي سيروس مددي با سياستهاي جمهوري اسلامي و پان ايرانيسم، وي با ايراد اين سخنراني و پخش آن در سايتهاي فارسي همه ايران مركز و اغلب پان ايرانيست، ناخواسته كمك بزرگي به افشا سياستهاي دولت جمهوري اسلامي و پان ايرانيستها در مقابله با حركت ملي دمكراتيك ترك و آزربايجاني معاصر در ايران كرده است.

Sozumuz, a window opening to the life/culture of the turkish nation of iran/south azerbaijan: http://sozumuz.blogspot.com/
http://sozumuz-turk-dovletler.blogspot.com/

No comments:

Post a Comment