Saturday, April 9, 2011

مواظب میراث تاریخی، فرهنگی، زبانی و زیستی خویش باشیم!

دست­های خیانت از آستین چه کسی تیشه به ریشه تبریز خواهد زد؟!
سالها پیش محوطه­ای تاریخی در شهر تبریز بعد از هزاران سال خفتن زیر لحاف خاک بار دیگر دیده بر جهان گشود و انگشت حیرت خاص و عام را در دهانشان فرو کرد! میراث عظیم تاریخی خفته در زیر زمین سوار بر تیتر روزنامه­های آذربایجان و ایران شد. تبریز آسوده خوابیده در زیر گل و لای و گرد و خاک هزاران ساله بار دیگر از خون زخمه­های تیشه کارگران و بتن­ریزان پاساژساز رو شست و فریاد کشید! گورستان تاریخی چند هزار ساله در حریم روحانی گؤی مچید نمایان گشت. جنایتکارانی که تا می­توانستند در تاریکی شب و خواب آسوده ملت میراثش را به تاراج برده بودند، از ترس فریادهای تاریخ کمی از آنچه می­خواستند به تاراج برند را به صاحبانشان سپردند و دریغا از حتی یک دادگاه نمایشی که این جنایتکاران را به سزای اعمال پلید و شیطانی­شان برساند. بار دیگر و با نامی دیگر، چندی است که پروژه جدیدی از تخریب با نام احیای بافت فرسوده تبریز (بافت تاریخی تبریز) کلید خورده است! در حالی که بافت­های فرسوه و با ساخت غیرمجاز حاشیه­های تبریز منظر زشتی را در چشم هر بیننده نمایان می­سازند و هیچ اقدامی برای احیای آنها به عمل نمی­آید، بافت فرسوده تاریخی و مجازساز تبریز زیر دشنه­ها و تیشه­های جنایتکاران خرد می­شود و هیچ کس را حوصله شنیدن فریادهای او نیست! کاش قبل از خواندن تاریخ ظلم، مانع تکرار آن شویم و مظلوم بودن را برنتابیم!
القصه!!! چندی است که شهرداری تبریز اقدام به تملک و تخریب مغازه­ها و خانه­های پیرامون «گؤی مچید» (بین گؤی مچید تا چهار راه منصور) در ضلع شمالی خیابان امام (نظام) نموده است. در واقع هدف از این کار «تخریب بافت فرسوده­ای (تاریخی) است که میان دو طرح چهار راه منصور و گؤی مچید واقع شده است». شهرداری تبریز حتی ماهها قبل با تبلیغ این طرح با عنوان «طرح عتیق» اقدام به انتشار اوراق مشارکت نیز نمود. اما، با توجه به وجود چند خانه تاریخی – مسیر تاریخی خیابان به عنوان بخشی از مسیر جاده ابریشم و نیز پیدا شدن قبرستان تاریخی گؤی مچید که درست در انتهای غربی این طرح قرار دارد – اقدام شهرداری جای سؤال و توجه ویژه دارد: آیا شهرداری تبریز نیز با بهانه احیای بافت فرسوده، اقدام به تخریب مسیر تاریخی «خیابان» خواهد نمود؟ آیا شهرداری تبریز نیز به مانند جنایتکاران تاریخی و فرهنگی که محوطه گؤی مچید را ویران کرده و مستندات تاریخی ملت و جهان را به تار اج بردند، در پی بدست آوردن اشیای زیرخاکی و تاریخی هستند؟
مردم تبریز به هیچ وجه و در هیچ زمان جنایت تخریب میراث فرهنگی و تاریخی اطراف گؤی مچید را توسط ایادی رفسنجانی و تحت پوشش شرکت­های ساختمانی از یاد نخواهند برد. چهره­هایی مثل کرباسچی (شهردار سابق تهران)، بهشتی (رئیس وقت سازمان میراث فرهنگی کشور)، تقی­زاده (رئیس وقت سازمان میراث فرهنگی آذربایجان شرقی) و عبدالعلی­زاده (وزیر وقت مسکن و شهرسازی) همواره به عنوان چهره­های منفور تاریخ آذربایجان یاد خواهند شد. همان چهره­هایی که در قالب شرکت «آتی­­ساز» از زیرمجموعه­های بنیاد مستضعفان انقلاب اسلامی بافت تاریخی شهر مراغه را نیز زیر و رو کردند و به بهانه ساخت پاساژی عظیم هزاران متر مربع از زمین را تا اعماق آن گودبرداری کردند و کندند و بردند و سپس به حال خود رها نمودند و بیش از 30 درصد بافت تاریخی مراغه نابود شد و 40 درصد آن در معرض تهدید قرار گرفت! و امروز نیز جنایتکاران همجنس آنها هر فرصتی را مغتنم می­شمرند و همچنان در کارند!
در تبریز نیز، اقدام این افراد جنایتکار و ضد تاریخ و ضد بشر باعث قطع مسیر جاده تاریخی «خیابان» با بازار سنتی تبریز شد؛ چندین خانه تاریخی از بین رفت و حریم و عرصه گؤی مچید تخریب شد؛ حقوق اهالی ساکن در محدوده طرح هیچ وقت مورد رسیدگی قرار نگرفت؛ و در نهایت با بیش از 9 متر گودبرداری بخش بزرگی از گورستان تاریخی عصر آهن تبریز که نشانی از قدمت و عظمت تبریز بزرگ بود و است تخریب گردید. بیش از 90 درصد اموال این گورستان تاریخی به تاراج رفت و بعد از اعتراضات گسترده مردمی و قشر روشن­فکر و روشن­عمل شهر تبریز و آذربایجان کمتر از ده درصد این گورستان به عنوان موزه عصر آهن از گزند جنایتکاران فرهنگی تا حدی مصون ماند. نتیجه کار این مزدوران تیشه به دست چیزی نبود جز ساخت پاساژی متروکه و بی­رونق و با معماری بی­روح که بر روی عرصه بنای تاریخی و روحانی گؤی مچید سایه افکند و محوطه فیروزه اسلام را زیر چکمه­های آهنی خود له کرد.
آیا دادگاهی برای این جنایتکاران فرهنگی برپا شد؟! و آیا برپا خواهد شد؟! تا کنون که چنین دادگاهی برپا نشده است و جنایتکاران پیمانه­های سرمستی را سر می­کشند و هستند کسانی که سودای پیوستن به این جنایتکاران و سهیم شدن در سور آنها و عزای ملت را دارند! آیا شهرداری تبریز نیز قصد پیوستن به این جنایتکاران را دارد؟! آیا شهرداری تبریز با بهانه احیای بافت فرسوده تیشه به دست «مسیر تاریخی خیابان را که در واقع اولین خیابان مدرن در ایران و در دارلسلطنه تبریز است» را برای همیشه از بین خواهد برد؟! اصنفاف این خیابان که به سنت پدران خود در صنایع دستی و سنتی و با کارهایی که در ارتباط با اقتصاد روستایی است مشغول هستند و با مشاغلی همچون نعل­­سازی و نعل­بندی، علافی، فرش، و ... مسیر تاریخی با ارزشی برای گردشگران و توریست­های خارجی و داخلی فراهم می­کنند و در صورت سازماندهی می­تواند به یک محوطه با ارزش فرهنگی و توریسی تبدیل شود نیز مات و مبهوت از اقدام قلدرمأبانه شهرداری مانده­اند. آیا هدف شهرداری از بین بردن چند خانه باقی مانده در مسیر جاده ابریشم (ایپک یولو) است؟! آیا قصد آنها درست کردن ابروی تبریز است یا کور کردن چشم او؟!
شهرداری تبریز هیچگاه جزئیات طرح خود را برای مردم توضیح نداده است. اینکه وسعت محدوده طرح چقدر است؟ چه میزان خاکبرداری انجام خواهد شد؟ چه بر سر مسیر تاریخی خیابان منتهی به «خییاوان قاپیسی» (درب خیابان) شهر تبریز و خانه­های تاریخی محدوده این طرح خواهد آمد؟ ارتفاع ساختمان­های احداثی چقدر خواهد بود و آیا تناسبی با ارتفاع بنای گؤی مچید و عرصه تاریخی آن خواهد داشت؟ آیا نوع معماری بناهای جدید تناسبی با فضای تاریخی گؤی مچید و مسیر تاریخی خیابان خواهد داشت؟
مطمئناً آقای نوین شهردار مادام العمر تبریز نخواهد بود، اما، با اطمینان می­شود گفت که در صورتی که به جنایتکاران تیشه به دست ما قبل خویش بپیوندد نفرت و غضب مادام العمر مردم تبریز و ملت آذربایجان نثار او خواهد شد. آیا آقای نوین خط بطلانی بر خدمات ارزنده چندین ساله خویش در تبریز خواهد کشید و با انجام طرح نابودسازی تاریخ تبریز به جمع خیانتکاران جنایت­پیشه خواهد پیوست؟! آقای نوین! بیش و پیش از آبروی نوین و نوین­زاده­ها، مواظب میراث تاریخی شهرت باش! مردم تبریز هیچگاه خیانت را فراموش نمی­کنند و البته بیش از هر ملتی جان خویش قربان جانانشان می­کنند!

سرانجام کار چه خواهد شد؟!
شووینیسم فارس حاکم بر کشور که با طرح و برنامه­ای از پیش تعیین شده و چندین ده ساله در دو دوره اسلامی و پهلوی با اجیر کردن عوامل و مزدوران خویش در استانداری­ها، فرمانداری­ها، سازمان­های میراث فرهنگی، محیط زیست و مسکن و شهرسازی، و شهرداری­ها و ... قدم به قدم با از بین بردن میراث تاریخی، فرهنگی، زبانی، و زیستی ملت در حال تبدیل مردم به کارگران بی­مزد و مواجب و مزدوران بی­ارج و اجر خویش و برده کردن اوست. این عوامل تخریب­گر و جنایتکار شووینیسم که در هر دولت با رنگ و بویی ویژه حضور داشته­اند فرصت­طلبانه به اجرای طرح و برنامه از پیش تعیین شده او  مشغولند. شووینیسم حاکم نیک می­داند که تنها راه حاکم شدنش بر جان و مال ملت، از بین بردن افتخارات و داشته­های ملی و میراث آبا و اجدادی اوست. در این میان، تنها هراس شووینسیم آگاهی و بیداری ملت و اعتراض او و صیانت او از داشته­هایش است که برنامه­های آنها را مختل می­سازد و زمان تسلطشان بر ملت را به تأخیر می­افکند. برخورد شدید با هرگونه اعتراض ملت به تخریب میراث تاریخی، فرهنگی، زبانی و زیستی او، که مورد اخیر آن سرکوب «اعتراض گسترده ملی نسبت به خشک کردن دریاچه اورمیه و تخریب محیط زیست آذربایجان» است نیز نشأت گرفته از تفکر شووینیستی حاکمیت است.
اما سؤال اینجاست که آیا هیچ مسئول دلسوزی در سازمان میراث فرهنگی، محیط زیست، و مسکن و شهرسازی نیست تا در برابر این مزدوران و جنایتکاران بایستد؟ وضعیت موجود حاکی از نبود چنین مسئولان دلسوز و نیز حاکی از نبود فاکتورهای قدرتی و اعمال فشار این سازمان­هاست. عاملی که این سازمان­ها را به عروسک خیمه­شب بازی و بی­اراده شووینسیم مبدل می­سازد. عروسکانی که گاه خیلی بهتر از گردانندگان و اربابان خویش به اجرای فرامین و اوامر آنها دست می­یازند و همچون تقی­زاده­ها، وهاب­زاده­ها و عمرانی­های سازمان میراث فرهنگی و دیگر هم­کیشان گماشته­شان در سازمان محیط زیست بی­چون چرا و با خلاقیت خاصی در خدمت آنها هستند.
در این میان وظیفه آحاد ملت و صاحبان این میراث چندهزارساله آذربایجان چیست؟ بی­شک اصلی­ترین مانع پیش­روی برنامه­های شووینیسم در نابودی هستی ملت آذربایجان، اعتراض بحق و بی­وقفه این ملت است. گسترش اعتراض ملت و مقاومت او در برابر برنامه­های شووینیسم با رشد آگاهی و بیداری ملت نسبت به داشته­های تاریخی، فرهنگی، زبانی و زیستی و میراث آبا و اجدادیش متناسب است. با افزایش آگاهی و معرفت ملت، مقاومت او نیز در برابر خواسته­ها و هوس­های خانمان­سوز و جنایتکارانه شووینیسم افزایش می­یابد. مطمئناً اگر حرکت آگاهانه مردم تبریز، اردبیل، اورمیه، زنجان، و آحاد ملت آذربایجان نبود، هم­اکنون هیچ اثری از «ارک»، «گؤی مچید»، «اورمو  گؤلو»، «حسنلی»، «ساوورلوق» (سوغورلوق)، «باری»، «سلطانیه»، «یانیق تپه»، «آرازباری»، «قاراداغ مئشه­لری»، «خدآفرین»، «بابک قلعه­سی»، «شهر یئری»، «چیچکلی»، «آینالی»، «قیز کؤرپوسو»، «آجی چای کؤرپوسو»، «تورک دیلی»، «تورک کولتورو»، و ... وجود نداشت! اگر فشار آگاهانه و حساسیت بحق مردم ساکن شهر اهر، اردبیل و تبریز نبود، هم­اکنون پوست فیروزه­ای کاشی­های مناره دوم مقبره شیخ شهاب نیز مانند مناره اول کنده می­شدو اثری از عظمت شاه اسماعیل صفوی و بنای پرارج و سر به فلک کشیده او نبود و گورستان چند هزارساله حریم گؤی مچید تبریز راهی دیار باقی شده بود!
وظیفه ملت و فرزندان فدائی اوست که بدور از بازی­های سیاسی و با نگاهی ملی و حرکتی علمی و حقوقی با علم به داشته­های ملی­ و آبا-اجدادی خود همواره در صحنه مبارزه برای حفظ هستی خویش حضور داشته باشند. آگاهسازی ملی و آماده­سازی روانی ملت برای بازسازی سیستم عصبی او در کنش و واکنش­های عاقلانه و ملی در حفاظت از ناموس ملی و وطنی مهم­ترین وظیفه فعالان ملی آذربایجان است. در این میان، توسعه اکید به سیاسی­کاران و سیاست­مداران این ملت اعم از حاکمیتی، سبز،  و ... این است که «هستی ملی یک ملت را بازیچه مطامع سیاسی خویش نسازند و بازیچه شووینیسم در تنزل حساسیت­های ملی و منافع بلندمت او به یک ضد و خورد بی­ارزش سیاسی، قدرتی و حاکمیتی نشوند»!
دیو شووینیسم فارس بداند که ما با تمام هستی خویش به میدان مبارزه آمده­ایم و اگر شووینیسم قصد از بین بردن هستی ما را دارد، باید با تمام هستی خویش قدم به میدان مبارزه بگذارد! این گوی و این میدان! بسم الله!
جیرتدان  هپیرهوپور


No comments:

Post a Comment