مئهران باهارلي
سؤزوموز
تقي رفعت، روشنفكر، اديب، شاعر، نويسنده، روزنامه نگار، سياستمدار و دولتمرد ترك، از نخستين نمايندگان ترك گرائي دمكراتيك و مدرن در آزربايجان جنوبي و برجسته ترين شخصيت در دو تشبث استقلال اين سرزمين در سالهاي جنگ جهاني اول است. وي در آزربايجان جنوبي نيمه مستقل- تحت الحمايه عثماني (٨ ژوئن ۱۹۱۸ - اول اکتبر ۱۹۱۸) به قواي عثماني پيوست و منشي يوسف ضياء بيگ مشاور سياسي و فرهنگي اردوي نجات بخش عثماني در آزربايجان جنوبي گرديد. يكي از ماندگارترين اقدامات تقي رفعت در اين دوره، سردبيري و نويسندگي روزنامه ملي تماما تركي آذرآبادگان است.
روزنامه آذرآبادگان با حمايت معنوي، سرمايه و تحت نظارت مجدالسلطنه (اردشيرخان افشار بكشلوي اورومي) والي منصوب عثماني بر آزربايجان جنوبي و به مدیریت محسن خان رفعت برادر بزرگتر تقي رفعت با چاپ سربی به صورت هفتگي در تبریز انتشار مي يافت و در سرتاسر آزربايجان توزيع مي شد. تقي رفعت كه اديب و روزنامه نگاري مسلط بر نگارش و ادب تركي بود، سردبير و نویسنده اين نخستين روزنامه ملي و تماما تركي زبان در آزربايجان جنوبي بود. اين روزنامه كه در دوره كوتاه مدت حيات سياسي آزربايجان جنوبي نيمه مستقل-تحت الحمايه عثماني در تبريز منتشر مي شد، ارگان رسمي جمعيت و يا حزب اتحاد اسلام آزربايجان جنوبي به رهبري يوسف ضياء بيگ- ميرزا علي هئيت بود. با خروج عثمانیها از آزربايجان جنوبي به عمر روزنامه آذرآبادگان نيز پايان داده شد.
روزنامه آذرآبادگان با ارزيابي دقيق از تاريخ و شرايط آزربايجان جنوبي و در راستاي برآوردن خواست و نياز تاريخي توده ترك، براي اولين بار در تاريخ ايران و آزربايجان جنوبي، تماما به زبان ملي تركي منتشر مي شد. از اينرو نيز مورد تحسين عموم طبقات مردم در سرتاسر آزربايجان واقع شده بود. اين روزنامه محتواي ملي كاملا تركي داشت؛ حامي حقوق فرهنگي و سياسي ملت ترك و مردم آزربايجان جنوبي و ابرازي مهم در روشنگري و ايجاد و تعميق شعور ملي ترك در ميان توده و نخبگان آزربايجان جنوبي بود؛ به كاراكتر تركي هويت و تاريخ آزربايجان و ريشه هاي ديرين ميراث فرهنگي تركي آن تاكيد مي كرد، به يگانگي ائتنيكي توده ترك دو سوي ارس و سرنوشت مشترك اين دو معتقد بود و تفرق شيعه –سني را مضر شمرده ناديده مي گرفت.
انتشار روزنامه آذرآبادگان -اين نخستين تجربه نشريه ملي سياسي ترك در آزربايجان جنوبي- نقطه عطفي در تاريخ زبان تركي و مطبوعات ترك، روند ملت شوندگي تركان ساكن در آزربايجان جنوبي و حيات سياسي آن بشمار مي رود. در روزنامه آذرآبادگان براي اولين بار در تاريخ معاصر ايران موضوعاتي مانند ترك بودن آزربايجانيان و اينكه آزربايجان سرزمين تركان است در تريبون مطبوعات و خطاب به عموم بر زبان آورده شد و تابوي لزوم بررسي هويت تركان ساكن در آزربايجان جنوبي و خود آزربايجان در بستر تاريخ ايران، هويت ايراني و فارسيت در هم شكسته شد. تا آن زمان همچو چيزي در آزربايجان جنوبي و ايران مسبوق به سابقه نبود. تابوشكني و بي پروائي روزنامه آذرآبادگان در بيان حقايق و تاكيد بر هويت و ماضي و سرنوشت خلق ترك و آزربايجان جنوبي، به علاوه تركي زبان بودن سراسر آن، سبب پريشاني و وحشت فوق القاعده ايرانگرايان، فارس محورها و روس پرستها گرديد. اين وحشت و پريشاني تا به امروز ادامه دارد.
موضع پان ايرانيستها و روس پرستان در مقابل روزنامه آذرآبادگان
نشريه آذرآبادگان به همراه سردبير آن تقي رفعت، همواره آماج تهمتهاي پان ايرانيستها و فارس محوران قرار داشته است. افزون بر اين دو، عوامل روس پرست و آزربايجانچيان كلاسيك ضدترك نيز مانند معادلين پان ايرانيست خود، به جعل و دروغپردازي در باره روزنامه آذرآبادگان پرداخته اند. (ايدئولوژي آزربايجانگرائي كلاسيك، آنتي تز ترك گرائي دمكراتيك در آزربايجان بوده و ساخته و پرداخته حزب كمونيست روسيه است مصداق ترك گرائي دمكراتيك در شمال، جمهوري خلق آزربايجان-مساوات؛ و در جنوب حاكميت آزربايجان جنوبي نيمه مستقل- تحت الحمايه عثماني است). در منابع اين دستجات به منظور خدشه دار كردن اعتبار و اهميت تاريخي روزنامه آذرآبادگان تخريبات بسيار انجام شده است. حذف خاطره حاكميت آزربايجان جنوبي نيمه مستقل-تحت الحمايه عثماني، تقي رفعت و آذرآبادگان از حافظه تاريخي ملت ترك و آزربايجان، يكي از اين روشهاي تخريبي است. شايد بدين سبب است كه در كتابخانه ها و آرشيوهاي روزنامه جات و اسناد ايران و نوشته ها و تدقيقات فارس محوران و روس پرستان، به جز لجن پراكني و سياه نمائي، رد و اثر قابل اعتنائي از روزنامه آذرآبادگان- اين درّ يگانه مطبوعات آزربايجان جنوبي- ديده نمي شود (بدين سبب نيز منبع تثبيتها و استنتاجات اين مقاله در باره روزنامه آذرآبادگان، ناچارا و به طور عمده همان ادعا و گفته هاي فارس محوران و روس پرستهاي ضدترك در اين باره است). نكته شايان توجه ديگر آنكه در برخورد با تقي رفعت و آذرآبادگان، لحن و موضع ضد تركي و فارسگرايانه پان ايرانيستها و روس پرستهاي ترك تبار، در مقايسه با محققين پان ايرانيست فارس تبار، بسيار كينه جوتر و متعصابه تر است. در زير به منظور آشنائي با ذهنيت پان ايرانيستي و روس پرستانه و من باب عبرت، به برخي از اين موارد اشاره مي شود:
الف-كسروي پان ايرانيست معروف (به لحاظ مليت ترك است) از تقي رفعت، سردبير نخستين نشريه ملي-سياسي تركي در تاريخ آزربايجان جنوبي كينه و نفرت عميق شخصي داشت. زيرا وي را از همه جهت، و بدرستي افضل و برتر از خود مي يافت. بدين سبب نيز در آثار خود به دفعات به بدگوئي از روزنامه آذرآبادگان پرداخته و هميشه سعي در تخريب نويسندگان آن و بي ارزش نشان دادن مندرجاتش داشته است: ("گفتارهاي آنرا ميرزا تقي خان رفعت مي نوشت و نيك به ياد دارم كه نخستين گفتار آن زير عنوان "آزربايجان نه ديمكدر؟ در پيرامون نام آزربايجان [بود] و نويسنده مغرض [در آن] گفته هاي پوچ و بي مغز برهان قاطع و ديگر فرهنگها را به گواهي آورده بود"؛ "در شماره نخست يا دوم زير عنوان آزربايجان نه دئمكدير؟ از روزگاران نخستين آذرآبادگان سخن رانده و دليلهايي آورده [كه] آن سرزمين از [زمان] يونان باستان از آن تركان بوده و اوغوزخان آن را پديد آورده است"؛ "از شماره نخست آن از ترك بودن آزربايجانيان و اينكه آزربايجان از نخست سرزمين تركان بوده سخن راند". پايان نقل قولها از كسروي).
ب-كاوه بيات محقق پان ايرانيست و تاريخ نگار دولتي جمهوري اسلامي (به لحاظ مليت ترك است) در كتاب خود "پان تركيسم و ايران" چنين مي گويد: ("ايرادها تنها به خيابانی نبود، به اطرافيان و محارم راز خيابانی منجمله ميرزا تقی خان رفعت نيز بود. او در دوره اشغال آزربايجان در جنگ جهانی اول توسط ارتش عثمانی به پابوسی قوای اشغالگر رفته و روزنامه ای بنام آزربايجان به زبان ترکی اسلامبولی در تاييد سياستها و خيالات ارتش عثمانی منتشر کرده بود".)
ج-تورج اتابكي، محقق پان ايرانيست ديگر (به لحاظ مليت ترك است) نيز به روزنامه آذرآبادگان مي تازد: "وسيله مهمي كه در سراسر آزربايجان، در راه تبليغ عقايد پان تركيسم به كار مي رفت، روزنامه تازه تاسيس آذرآبادگان بود. ... بر خلاف انتظار پان تركيستها دستاوردهايشان در خلال و بلافاصله پس از جنگ جهاني اول در آزربايجان چندان چشمگير نبود. اين ايالت اگرچه سالها تقريبا در اشغال قواي عثماني بود، اما كوششهاي پان تركيستها براي جلب علقه و حمايت آزربايجانيها به شكست انجاميد. روزنامه هاي پان تركيستي مانند آذرآبادگان كه به زبان آزري چاپ مي شد، به تسهيل روابط عثمانيها و آزربايجانيها موفق نشد (تورج اتابكي، آزربايجان در ايران معاصر، ص ٥٩)
د-حميد احمدي از محققين پان ايرانيست و دولتي معاصر (به لحاظ مليت فارس است) چنين مي گويد: ("يكي از اهداف عمده يورشهاي عثماني به آزربايجان ايران در سال ١٩١٥ كمك به پان تركهاي قفقاز براي كسب استقلال و نيز تشكيل محافل پان تركي در آزربايجان ايران بود. در جريان حضور ارتش عثماني در آزربايجان ايران و در نتيجه حمايت و كمك عثماني ها بود كه براي اولين بار نشريه اي به نام آزربايجان در تبريز منتشر شد. در اين روزنامه بر تركي بودن آزربايجان و ريشه هاي ديرين ميراث فرهنگي تركي آن تاكيد شد". حميد احمدي، قوميت و قوميتگرائي در ايران، ص ٣٢٨). (حميد احمدي در اينجا مرتكب اشتباه شده است. روزنامه آذرآبادگان پس از دومين آزادسازي آزربايجان جنوبي توسط اردوي عثماني در سال ١٩١٨ منتشر شد. حال آنكه ورود اردوي عثماني به آزربايجان جنوبي در سال ١٩١٥، نخستين آزادسازي اين سرزمين توسط اردوي عثماني و صرفا به مدت سه هفته است).
ل- در يك سايت اينترنتي پان ايرانيستي چنين ادعا شده است: ("در اواسط آوريل ١٩١٨ سپاهيان عثماني براي دومين بار بر آزربايجان يورش آوردند. يوسف ضياء يكي از مسؤلين محلي عمليات تشكيلات مخصوصه ـ سرويس مخفي عثمانيها ـ در ايران به عنوان مشاور سياسي سپاهيان عثماني در ايران منصوب شد و چندي بعد نيز تشكيلات مخصوصه يك هيئت ويژه پان تركيست را به تبريز گسيل كرد. چاپ و انتشار نشريه اي به تركي به نام آذرآبادگان كه ابزار اصلي قواي عثماني در تبليغ پان تركيسم بود يكي از مهمترين وظايف اين هيئت بود. سرپرستي اين نشريه به تقي رفعت، يكي از روشنفكران آزربايجان سپرده شد كه بعدها به دليل نقش مهمش از لحاظ نوآوري در ادب فارسي شهرت به سزايي يافت"- پايان نقل قول)
س-("در این زمان میرزا تقیخان نامی از یاران خیابانی به همدستی عثمانیان روزنامه ای به زبان ترکی به نام آذرآبادگان پایه ریزی کرده و در آن به تبلیغ پانترکیسم پرداخته بود. با این همه چون جنگ جهانی یکم به شکست متحدین انجامیده بود در مهرماه همان سال سپاهیان عثمانی تبریز را رها کردند و رفتند و اتحاد اسلام نیز فروپاشید").
ه- ("این شخص [تقي رفعت] هنگام حضور عثمانیان در آزربایجان به دستور آنان روزنامه «آذرآبادگان» را به زبان ترکی عثمانی انتشار داد").
در باره رابطه ادعائي آذرآبادگان با تشكيلات مخصوصه، پان تركسيم و اتحاد اسلام
در منابع ضد تركي پان ايرانيستي و روس پرستانه، در باره روزنامه آذرآبادگان داستانسرائيها و خيالپردازيهاي بسيار انجام گرفته است، از جمله آنكه اين نشريه وابسته به تشكيلات مخصوصه عثماني و مبلغ پان تركيسم معرفي شده است. اين ادعاهاي پان ايرانيستي همه دروغ اند:
پان تركيسم: بر خلاف ادعاهاي پان ايرانيستي و روس پرستانه، روزنامه آذرآبادگان ابزار اصلي تبليغ پان تركيسم نبود و در آن سياستها و خيالات عثماني تائيد نمي شد. اين روزنامه بر هويت و ميراث فرهنگي و حقوق ملي و سياسي خلق ترك و وطن آزربايجاني تاكيد مي كرد و به تعميق شعور ملي ترك در اين دو اهتمام داشت، سياستهائي كه از قضا در آن دوره عينا و بدرستي مورد تائيد و مدافعه قواي آزاديبخش امپراتوري عثماني در جنوب آزربايجان نيز بودند. علاوه بر آن، بحث و دفاع محتمل روشنفكران و سياسيون ترك – از جمله تقي رفعت در نشريه آذرآبادگان و يا هر مناسبت ديگر- از پروژه هاي استقلال آزربايجان جنوبي، اتحاد آن با دولت آزربايجان شمالي-مساوات، الحاق آن به عثماني-تركيه و يا هر طرح و گزينه اي در باره سرنوشت خلق ترك و آزربايجان در آن دوره نيز مانند امروز دفاع از مصاديق حق تعيين سرنوشت خود بود و ربطي به پان تركيسم و تورانيسم نداشت. اينها ترك گرائي دمكراتيك و ملزومات تعهد به منافع ملي خلق ترك و چيزهائي است كه طرف آزربايجاني به دنبال آن بود، نه پان تركيسم و يا تورانيسم. و اما اينكه طرف عثماني در مقاطع زماني و مراحل مختلف چه سياستهاي خاصي – كه در طول زمان متغير و متحول نيز بودند- را دنبال مي كرد مساله ديگري است.
تشكيلات مخصوصه: بر خلاف برخي ادعاهاي بي پايه پان ايرانيستي، روزنامه آذرآبادگان ارتباطي با تشكيلات مخصوصه نداشت و تشكيلات مخصوصه نيز سرويس مخفي عثمانيها نبود. بلكه تشكيلاتي نيمه رسمي براي ايجاد هسته هاي مقاومت از بوميان براي انجام عمليات چريكي و جنگهاي پارتيزاني بر عليه قواي متجاوز روسيه تزاري در سرزمينهاي اشغال شده قفقاز، خاورميانه و آسياي ميانه توسط روسيه و زدن ضربه از پشت بر اردوهاي اشغالگر و به شدت منفور روسيه بود. بنابراين دائره عملكرد و وظائف تعريف شده تشكيلات مخصوصه از دور و يا نزديك هيچ رابطه اي با تبليغ پان تركيسم نداشت.
يوسف ضياء بيگ: در منابع پان ايرانيستي، يوسف ضياء بيگ به صورت "يكي از مسؤولين محلي عمليات تشكيلات مخصوصه، سرويس مخفي عثمانيها" معرفي مي شود. اين ادعا سراسر دروغ است. يوسف ضياء بيگ قفقازي، سرهنگ ارتش عثماني، مسئول محلي تشكيلات مخصوصه نبود و طبق اسناد و مدارك موجود هيچ رابطه تشكيلاتي با آن نيز نداشت، بلكه مشاور و نماينده سياسي و فرهنگي رسمي وعلني اردوي نجات بخش عثماني -كه آزربايجان جنوبي برهه اي كوتاه اما آزاد و مسعود از حيات سياسي خويش را مديون او است- و صدر عثماني حزب اتحاد اسلام آزربايجان جنوبي بود. (ضياء يوسف بيگ اصلا اهل آزربايجان شمالي و برادر عبدالله شايق، استاد مشهور دانشگاه باكو بود. وي بعد از اشغال آزربايجان شمالي از سوي روسيه كمونيست و تشكيل دولت دست نشانده بلشويك در آنجا، از طرف دكتر نريمان نريمانوف، شخص اول اكنون آزربايجان شوروي، براي همكاري دعوت شد و چند ماه در نخجوان خدمت كرد).
حزب اتحاد اسلام: روزنامه آذرآبادگان ارگان مطبوعاتي جمعيت و يا حزب اتحاد اسلام آزربايجان جنوبي بود. (Russia and Azerbaijan: A Borderland in Transition, Tadeusz Swietochowski). اتحاد اسلام تحت رهبري عثماني در آستانه ورود جهان به نظمي نوين در آن زمان، علي رغم ايده آليستي و بلندپروازانه و همانگونه كه بعدها معلوم شد غير عملي بودن آن، حركتي مترقي و ضدامپرياليستي، تقلائي خلاقانه و چاره يابي اي روشنگرانه، آينده نگر، پيشرو و متجدد شمرده مي شد. پروژه اتحاد اسلام تحت رهبري عثماني، تدبيري سياسي بود براي متحد و به روز كردن ملل مسلمان خمود غرق در خرافات و تعصبات ديني و كشمكشهاي مذهبي پوچ كه از همه سو مورد تجاوز و قتل و كشتارهاي دستجات مسلح مسيحي قرار گرفنه بودند، تلاشي بود صادقانه براي آگاه نمودن توده هاي مسلمان براي دست برداشتن از تعصبات مذهبي و فرقه اي، پايان دادن به عجز و ذلت مزمن خود، براي بسيج ملل مسلمان منطقه قفقاز، آسياي ميانه و خاورميانه تحث استعمار و استثمار و اشغال دول مسيحي اروپائي و در راس آنها روسيه (در قفقاز، آسياي ميانه، شمال ايران) و بريتانيا (در جنوب ايران، افغانستان، هندوستان) و تهييج و ترغيب آنها به قيام بر عليه ستمگران و اشغالگران، بدست گرفتن سرنوشت خودشان بدست خودشان و تشكيل دولتهاي ملي خويش. نمي بايد فراموش كرد كه امروز اگر در نقشه جهان دولتهائي بنام آزربايجان، تركمنستان، ازبكستان و .... وجود دارند، در سايه و نتيجه همان پروژه اتحاد اسلام عثماني و بازوي نظامي آن اردوي اسلام است.
پاسخي كوتاه به برخي ديگر از ادعاهاي پان ايرانيستي
در زير به برخي ديگر از نادرستيها و شبهات پان ايرانيستي و روس پرستانه فوق كه مشخصا در باره روزنامه آذرآبادگان مي باشند و همه ناشي از تعصبات سياسي و بي اطلاعي و ناآگاهي اند پاسخ داده مي شود:
١-روزنامه آذرآبادگان بر خلاف ادعاي تورج اتابكي، به زبان تركي منتشر مي شد، نه آزري. و بر خلاف ادعاي حميد احمدي نام آن، آذرآبادگان بود، نه آزربايجان.
٢-روزنامه آذرآبادگان توسط تقي رفعت منتشر نمي شد و توسط او پايه ريزي نشده بود، بلكه با حمايتهاي همه جانبه و توسط والي ملي و مردمي آزربايجان، اردشيرخان مجدالسلطنه افشار اورومي منتشر مي شد. كسروي در باره زنده ياد اردشير خان مجدالسلطنه افشار اورومي و روزنامه آذرآبادگان چنين مي گويد: ("چون جنگ جهانگير سال ١٩١٤ برخاست و كم كم دامنة آن تا به ايران و آزربايجان رسيد و در سال ١٣٣٦ سپاه عثماني به آزربايجان آمده مجدالسلطنة افشار را كه با خود آورده بودند از سوي خود والي گردانيدند. اين مجدالسلطنه هوادار زبان تركي بود و يك روزنامه اي بتركي بنام « آذرآبادگان» بنياد نهاد كه گفتارهاي آنرا ميرزا تقيخان رفعت مينوشت.... ولي اين روزنامه نيز پيش نرفت و پس از چند شماره اي از ميان رفت". پايان نقل قول از كسروي). در منبع غيردقيق ديگري چنين آورده شده است: ("او [مجدالسلطنه] در زمان تسلط عثمانیها بر این سرزمین، انجمن اتحاد اسلام را تشکیل داد و در مدت اقامتش در تبریز از روزنامه آذرآبادگان به مدیریت محسنخان رفعت (برادر تقی رفعت) حمایت نمود و اینچنین با نویسندگی تقی رفعت، روزنامه ای به زبان ترکی استانبولی در تبریز منتشر شد").
٣-تقي رفعت، در نوشته هاي خود تركي ادبي، نوشتاري و استاندارد را به جاي تركي محاوره اي آميخته با فارسي بكار مي برد. در نگرش پان ايرانيستي، اين عملي نادرست و بي معني است. زيرا در نظر اين دسته، زبان تركي نمي تواند داراي فرم ادبي و نوشتاري و يا استاندارد باشد و فقط بايد به صورت محاوره اي و كوچه بازاري و فاذري ساخته شده توسط دولت ايران نوشته شود- آنهم اگر نوشته شود كه پان ايرانيستها اساسا لزومي بدان نيز نمي بينند. بر مبناي اين نگرش، هر نوشته اي به تركي ادبي، نوشتاري، استاندارد و يا سره؛ خارجي، بيگانه، اسلامبولي، قفقازي و يا من درآوردي است.
٤-به ادعاي احمد كسروي (كه درستي آن معلوم نيست)، تقي رفعت در نوشته هاي خود، با استفاده از برخي متون تاريخي و فرهنگها مانند برهان قاطع، تاريخنگاري دولتي ايرانگرا و فارس مركز-پان ايرانيستي در مورد نام و هويت آزربايجان را به چالش كشيده و اين سرزمين را موطن تركان شمرده است. در نظر پان ايرانيستها اين، رفتاري مسئله دار است. زيرا به گمان آنها هر نگرشي كه تاريخنگاري رسمي فارس مركز و ايران محور در مورد خلق ترك و آزربايجان را به چالش كشد، "پوچ" و "بي مغز" و "مغرضانه" است.
مجازات تقي رفعت به جرم تركي نويسي و سردبيري روزنامه آذرآبادگان
در نگرش پان ايرانيستي، هر چه كه در آزربايجان جنوبي و ايران به زبان تركي مكتوب و نشر گردد، "بدخواهي" و رفتاري "مغرضانه" بوده تبليغ "پان تركيسم" است؛ ريشه در خارج و سرويسهاي مخفي دارد، محتواي آن دروغبافي است و مرتكبان آن سزاوار مجازات اند. چنانچه تقي رفعت نيز به سبب همين جرائم، توسط جناح پان ايرانيست و ايرانگراي دمكراتهاي تبريز از فرقه دمكرات آزربايجان اخراج شد و مدتي بعد نيز توسط نيروهاي دولت ايران به قتل رسيد. كسروي در باره اين "بدخواهي" تقي رفعت و مجازاتي كه جناح پان ايرانيست دمكراتهاي تبريز به وي دادند چنين مي گويد: ("روزنامه اي به زبان تركي بنام "آذرآبادگان" بنياد گزاشت كه از شماره نخست آن از ترك بودن آزربايجانيان و اينكه آزربايجان از نخست سرزمين تركان بوده سخن راند"). و نيز ("با پيشنهاد آقا سيد جليل [اردبيلي]، ميرزا تقيخان كه بنزد عثمانيان رفته و براي آنها روزنامه به زبان تركي نوشته و در ستايش خليل پاشا شعر تركي گفته و آنرا روز در آمدن پاشا به تبريز در ايستگاه سروده بود، به گناه دورويي از دسته بيرون رانده شد. ديگري آنكه نهاده شد كه در نشستهاي حزبي گفتارها با فارسي باشد و اين حزب يكي از خواستهاي خود رواج دادن زبان فارسي در آزربايجان را شناسد"). كسروي در جاي ديگري چنين مي گويد: ("ليكن در نتيجه آن [روزنامه آزرآبادگان]، [جناح پان ايرانيست] دموكراتها يك جلسه عمومي برپا كردند و از رفتار ميرزا تقي خان گفتگو به ميان آورده و او را يك مرد بدخواه كشور دانسته، از ميان فرقه بيرون كردند. و در همان نشست تصميم گرفته شد كه پس از آن گفتگو در مجالس حزبي با فارسي باشد").
اعلاميه جناح پان ايرانيست فرقه دمكرات آزربايجان در باره مجازات تقي رفعت به جرم تركي نويسي و نويسندگي در روزنامه آذرآبادگان – كه سندي تاريخي دال بر خيانت اين دسته به ملت ترك و وطن آزربايجاني مي باشد- چنين است:
"تصميمات سه گانه دموكراتها:
پس از تضييات عده بسياري از منفعت پرستان نسبت به عناصر صالحه آزربايجان و تبليغاتي كه از جانب پاره اي اشخاص معلوم الحال براي تفرقه اهالي و تشتت آراء در آزربايجان به عمل آمد و بي نتيجه ماند، بعضي اهالي دوستان و دشمنان وطن خود را تشخيص دادند. جمعيت محترم دموكرات آزربايجان تصميمات سه گانه ذيل را اتخاذ و به عموم افراد خود و اهالي اعلام و اخطار نموده اند:
١-جمعيت مزبور تا افتتاح مجلس شوراي ملي از مداخله در سياست مملكت جدا احتراز خواهد داشت.
٢-در تمام حوزه هاي حزبي مطلقا به فارسي تكلم نموده و ترويج زبان ملي را جدا مطمع نظر و تعقيب خواهند كرد.
٣- ميرزا تقي خان (رفعت) سردبير جريده تجدد كه بدوا ناشر افكار جمعيت و اخيرا از نقطه نظر منفعت پرستي با مجدالسلطنه، عبد و عبيد يعني زرخريد عثمانيها، نويسندگي روزنامه توركيزم را پيشه خود كرده و مروج تبليغات بر ضد وطن خود شده بود، از عضويت جمعيت دموكرات اخراج نموده اند."
روس پرستان و انكار نقش ماندگار آذرآبادگان در تاريخ زبان، مطبوعات و جنبش ملي دمكراتيك ترك در آزربايجان جنوبي
همانگونه كه قبلا گفته شد عوامل روس پرست ضدترك (آزربايجانگرائي كلاسيك) نيز مانند معادلين پان ايرانيست خود، به جعل و دروغپردازي در باره روزنامه آذرآبادگان پرداخته اند. و اين بسيار طبيعي است زيرا ايدئولوژي آزربايجانگرائي كلاسيك، آنتي تز ترك گرائي دمكراتيك در آزربايجان (مصداق آن در شمال جمهوري خلق آزربايجان-مساوات، در جنوب حاكميت نيمه مستقل- تحت الحمايه عثماني است) بوده، ساخته و پرداخته شده توسط حزب كمونيست روسيه است. چنانچه يك عامل روسيه بنام نوروز (به لحاظ مليت ترك است) در دوره حكومت ملي آزربايجان در باره روزنامه آذرآبادگان، به توجيه مواضع استعماري و ضد تركي دولت روسيه پرداخته و در اين ضمن ادعاهاي نادرستي را مطرح كرده است. از جمله اين كه گويا دليل انتشار روزنامه تجدد به زبان فارسي از سوي شيخ محمد خياباني، انتشار روزنامه آذرآبادگان به زبان تركي بوده است:
"عوثمانيلار تبريز شههرين تصهرروفه گتيرديكدهن سونرا اؤز سيياسي مقاصيدلهرينين انجامينا باشلاديلار. تبريزده "اتحاد اسلام" آدلي سيياسي بير جمعييهت ووجودا گتيرديلهر كي او مذههبي تبليغات آپارماقلا آزهربايجان`ي عوثمانلي ايمپاراتورلوغونا مونضهم ائتمهك فيكرينده ايدي. بو جمعييهتين صدري "يوسوف ضييا بهي" ايدي كي آزهربايجان آدلي بير قزئتهده ميرزا تقي خان رفعهتˊين سردهبيرلييي ايله اينتيشار وئريرديلهر. اتحاد اسلام جمعييهتي سورالار اؤز تبليغاتين مذههبدهن ميللييهت مسالهسينه چئويريب تورك و فارس كيمي سؤزلهري اورتايا آتيب ايران و توران تبليغاتي ايله آچيقدان آچيغا آزهربايجان`ين ايلحاقينا جهد ائديردي .....اگهر قييامدان قاباق عوثمانيلار آزهربايجانا گلمهسهيديلهر و آزهربايجاندا پان توركيزم و پان ايسلاميزم تبليغاتيني تعقيب ائتمهسه ايديلهر و آزهربايجان آدلي تورك ديلينده روزنامه نشر ائتمهسه ايديلهر، حتمهن شئيخ تجهددود روزنامهسيني آناديليميزده اينتيشار وئرهردي. بونا نظهرهن كي او مووقئع آزهربايجان ديلينده نشر اولونان اووراق و روزنامهلهري پان توركيزم سيياسهتينه مونتهسهب ائديرديلهر؛ اونا گؤره ده شئيخ بو اساسسيز تؤهمهتدهن قاچماق اوچون ناچار تجهددود روزنامهسيني فارس ديلينده چاپ ائديب و اونا گؤره ده روزنامهنين تيراژي چوخ آز اولموشدور. ٢ شنبه، ١٤ آبان، ساي ٤٦).
(ترجمه نقل قول: عثمانيان پس از متصرف شدن شهر تبريز، به انجام مقاصد سياسي خود شروع كردند. در تبريز جمعيتي سياسي بنام اتحاد اسلام پديد آوردند كه با انجام تبليغات مذهبي در صدد انضمام آزربايجان به امپراتوري عثماني بود. صدر اين جمعيت يوسف ضياء بيگ بود كه روزنامه اي به سردبيري ميرزا تقي خان رفعت منتشر مي كرد. اتحاد اسلام بعدا تبليغات خود را از مذهب به مساله مليت برگرداند و با به ميان انداختن حرفهائي چون ترك و فارس و تبليغات ايران و توران، علنا به الحاق آزربايجان مي كوشيد. .... اگر قبل از قيام، عثمانيان به آزربايجان نمي آمدند و در آزربايجان تبليغات پان تركيسم و پان اسلاميسم را تعقيب نمي كردند، و به زبان تركي روزنامه اي بنام آزربايجان منتشر نمي كردند، حتما شيخ روزنامه تجدد را به زبان مادريمان منتشر مي كرد. بنا به اين نظر كه در آن موقع، روزنامه و اوراق نشر شده به زبان آزربايجان را به سياست پان تركيسم منتسب مي كردند. بدين سبب نيز شيخ براي فرار از اين تهمت بي اساس، ناچار روزنامه تجدد را به زبان فارسي چاپ كرده بود. به اين دليل نيز تيراژ روزنامه بسيار پائين بوده است. پايان ترجمه).
ادعاهاي روسپرستانه فوق سخت بي پايه و پوچ اند. در اينجا صرفا به موارد مشخصا مربوط به روزنامه آذرآبادگان مي پردازم:
يك-در انديشه و برنامه هاي شخص خياباني، مساله زبان تركي و تركي نويسي، به عنوان مساله اي فرهنگي و سياسي به هيچ وجه مطرح نبود. خياباني وارث سنت مشروطه طلبان تبريزي و حزب دمكرات ايران بود و در هر دوي اينها هويت ايراني ركني اساسي بوده، زبان و هويت تركي نيز محلي از اعراب نداشت. چنانچه رهبران فارسگرا و فارسزده انجمن غيبي تبريز در دوره مشروطيت در رفتاري خائنانه، زبان فارسي را داوطلبانه زبان رسمي خود اعلام كرده بودند. بسياري از اين رهبران منحرف، در ميان سران پان ايرانيست بعدي ايران قرار دارند. حزب دمكرات ايران نيز كه تقريبا همه موسسين و سران آن ترك بودند منكر هويت ملي ترك و معتقد به "هويت ملي واحده ايراني" بود. دمكراتهاي تبريز در ادامه سنت انحرافي و ضدملي انجمن غيبي تبريز و حزب دمكرات ايران، اعلاميه هاي خود را صرفا به فارسي و يا فارسي-فرانسه صادر مي كردند، اما مصرانه از تركي نويسي اجتناب مي نمودند. بنابراين عدم توجه خياباني به زبان تركي و در مقياس بزرگتر هويت تركي واكنشي به تركي زبان بودن روزنامه آذرآبادگان نبود، زائيده انديشه و مشي خياباني بود كه در آن ملت ترك و وطن آزربايجاني جائي نداشت.
دو-تجدد بيش از يكسال قبل از انتشار روزنامه آذرآبادگان شروع به نشر كرده بود و از همان آغاز نيز داوطلبانه به زبان فارسي منتشر مي شد. بنابراين فارسي نويسي تجدد نمي توانست به دليل ترس از مارك پان تركيسم خوردن به سبب تركي زبان بودن روزنامه آذرآبادگان كه يك سال و اندي بعد از او منتشر شده است باشد. بلكه عكس قضيه صادق است و نشريه آذرآبادگان به منظور اصلاح اشتباه و رفع انحراف فارسي زبان بودن تجدد كه پيشتر از آن منتشر مي شد، به زبان تركي انتشار يافته است. حتي تاكيد پيشه وري و فرقه دمكرات آزربايجان در سالهاي جنگ دوم جهاني بر زبان و هويت تركي (كه آنها را به اشتباه و در اثر دنباله روي از ترمينولوژي و ذهنيت استعماري روسيه، آزربايجاني مي ناميد)، در انتشار گسترده مطبوعات به زبان تركي نيز كاملا متاثر از اقدامات و اجرائات حاكميت نيمه مستقل-تحت الحمايه عثماني آزربايجان جنوبي در سالهاي جنگ جهاني اول و درس آموزي از آن در زمينه توجه به زبان تركي و اهميت دادن به انتشارات تركي و كشاندن توده مردم به صحنه سياسي با طرح مسئله زبان و از جمله انتشار نشريه تماما تركي آذرآبادگان بود.
سه-بازگشت به و ادراك هويت تركي، تركي گرائي دمكراتيك و تركي نويسي و انتشار نشريات تركي و استفاده از فرصتهاي منطقه اي و بين المللي در جهت منافع ملي خلق ترك، يعني همان كاري كه مجدالسلطنه و تقي رفعت و محسن رفعت و ابوالفتح علوي و ديگران انجام دادند، آن دورانديشي و حركت بجاي سياسي بود كه در آن مقطع و هر مقطع ديگري در طول يك صد و پنجاه سال گذشته مي بايست انجام مي دادند، نه هزينه دادنهاي پي در پي آزربايجان براي نجات ايران، حركتهاي سياسي بي هويت و قيامهاي ماجراجويانه و در پيش گرفتن روشهاي تروريستي، دشمني با نيروهاي آزاديبخش عثماني و دولتي كه توسط آنها در شمال آزربايجان بوجود آمد (جمهوري خلق آزربايجان-مساوات) و همسوئي با داشناكها، آنهم بر اساس فارسگرائي و با فارسي نويسي و ... اينها خيالاتي است كه به جز خسران چيزي براي خلق ترك و آزربايجان جنوبي به ارمغان نياورده اند و نخواهند آورد.
گرچهيه هو!
Sozumuz, a window opening to the life/culture of the turkish nation of iran/south azerbaijan:
http://sozumuz.blogspot.com/
http://sozumuz-turk-dovletler.blogspot.com/
http://sozumuz.blogspot.com/
http://sozumuz-turk-dovletler.blogspot.com/
No comments:
Post a Comment