دلا دیدی چه ها با یار کردند شقایق را ندیم خار کردند
سئوالی دارم از اندیشمندان حقیقت را چرا بر دار کردند
قبل از پرداختن به نحوه جریان عبور کُرد ها از محلات ترک نشین و وارد شدن به حوادث اصلی جنگ نقده لازم می دانم اشاره ای گذرا داشته باشم به گوشه ای از اظهارات برخی از شخصیتهای سیاسی ، حزبی و پژوهشگر کرد و همچنین برخی از شخصیتهای مذهبی ، مقامات مسئول نویسندگان و شاهدان عینی در استان آذربایجان غربی که در سال ۵۸ و در سالهای بعد از جنگ نقده در مطبوعات و و در کتابهای منتشره درج وابراز نموده اند ، پاره ای از آن اظهارات و مطالب که در رابطه با برگزاری میتینگ روز جمعه ۳۱ فروردین ۵۸ و فرآیند جنگ نقده ، نگارش یافته اند ، با واقعیت های جنگ نقده کاملاَ مغایرت داشته و دارد . لذا جهت ایضاح اذهان و روشن شدن حقایق ، وقایع و ناگفته های جنگ ناخواسته ی نقده ، پس از اشاره به اظهارات شخصیتهای مذهبی و فعالان مذهبی ، سیاسی ، حزبی ، محققین و نویسندگان کردو ترک در گذشته و حال ، توضیحات لازم و منطبق بر حقایق و وقایع جنگ نقده را آنگونه که خود نگارنده در متن حوادث جنگ نقده قرار داشته و از نزدیک شاهد حوادث و وقایع بوده است ابراز نماید . ودر ضمن کل واقعیت های جنگ نقده را نیز پس از تحقیقات وبررسیهای لازم وگفتگو با مدافعین حقیقی وشاهدان عینی جنگ نقده گردآوری نموده تا واقعیت های جنگ نقده را ان چنان که بوده ورخ داده ونه انگونه که باید باشند،با استعانت ازان حکیم علی الاطلاق،نگاشته خواهدشد.تاحقایق آن جنگ خانمانسوزپس ازسالیان درازاززیر گردوغباربرتری طلبی های قومی،قوم مداری ها و قوم گرایی هاوتعصبات مذهبی واز پشت پرده ی اغراض و اهداف خاّص سیاسی و اجتماعی نمایان گردد.ناگفته نماند که درمورد کنه جنگ نقده و علت واقعی و حقیقی حدوث آن،من وامثال من و بطور کلی مردم، ظاهر و بیرون را میدیدیم ،نه باطن و اندرون را. اگر دستهایی در پس پرده ی تاریکخانه هاو پستو های سیاسی و نظامی وبه تعبیر دیگر در اطاقهای فکر،مشغول توطئه گری و دسیسه چینی بوده اند و منشاء اصلی و ریشه ی حقیقی جنگ نقده در جایی دیگر مستور و نهفته بوده و از سوی عناصر دیگری طراّحی و اجرا شده است،خدا میداند و فتنه گران قدرت طلب و دنیا گرا . تا کنون غیر از ظواهر جنگ نقده موضوع یا مطلبی با دلیل ،مدرک و سند بر مردم معلوم و مکشوف نگردیده است. الّله اعلم . ولی همچنانکه خورشید همیشه در پشت ابر باقی نمی ماند ،ماهیّت و حقیقت جنگ نقده نیز عاقبت الامر روزی از پس پرده ،عیان و برملا خواهد شد. حال می پردازیم به بیانات و نظرات شخصیّت ها و توضیحات نگارنده .
۱-دکتر قاسملو دبیر کل وقت حزب دموکرات کردستان ایران :
امّا روز ۳۱ فروردین برای برگزاری یک میتینگ مسا لمت آمیزبه نقده رفته بودیم.
توضیح نگارنده : برپایی میتینگی مسالمت آمیز باشرکت هزاران فرد مسلح ، مجهّز به انواع سلاحها و در منتهی الیه بخش شمالی ترک نشین نقده ، با آن شرایط و جوّ بسیار شکننده و حساس و با توجه به آنهمه هشدارها و اخطارهای قبلی ، به هیچ وجه من الوجوه تصمیمی مبتنی بر عقلانیت نیست جمعی و انتقادی و حرکتی منطقی و حتی در ظاهر امر ، مسالمت امیز نبوده است.
۲- دکتر قاسملو :آنها که ایراد بر مسلح بودن بعضی افراد شرکت کننده دارند ، در واقع می خواهند چنین وانمود کنند که ما ( یعنی کردها ) تیر اندازی را شروع کرده ایم .
ت : اینکه بعضی از افراد شرکت کننده مسلح بودند صحت نداشت . در حقیقت هزاران کرد مسلح شرکت کرده بودند . در مورد شروع تیراندازی هم این نکته حائز اهمیت است که نه کردها تیراندازی را شروع کردند و نه ترک ها . بارها من باب تذکّر گفته و نوشته شده که تنها شلیک یک تیر هوایی از مسافتی دور و از ورای ساختمانهای بلند و انبوه بوده که در ضمن میدان ورزشی هم از آنجا به هیچ وجه قابل دید نبود. وچند صد متر نیز با میدان ورزشی فاصله داشت . بطوریکه قبلا نیز اشاره شده ، آن تیر هوایی هم در رابطه با مسایل داخلی خود ترکها بروز نموده بود .
محتوی و مفهوم اشعار خوانده شده در کمیته ی شماره ی یک ترکها در آن زمان و مکان بیانگر و مؤید آن چالشهای داخلی بوده است و لا غیر . آن روز (جمعه۳۱/۱/۱۳۵۸) همه ی مردم از این امر بسیار متعجبب و شگفت زده شده بودند که چه حکمتی وراز و رمزی در کار بوده که از شنیدن صدای تنها یک تیر هوایی آن هم از فاصله ای دور ، ان همه سراسیمگی و آشفتگی در بین هزاران فرد مسلح و غیر مسلح ایجاد گردید . این حادثه و رویداد نیز در افکار عمومی انروز جامعه سولدوز ، نه تنها از عجائب و غرائب ، بلکه از ابهامات و اسرار نهفته ی جنگ نقده به شمار آمد . البته ذکر این نکته نیز ضروریست که همه ی شرکت کنندگان در میتینگ ۳۱/۱/۱۳۵۸ مسلح نبودند ، افراد بسیاری هم بصورت غیر مسلح حضور و مشارکت داشتند .
۳- دکتر قاسملو : اما در شروع میتینگ ، تیراندازی از خارج شروع شد . اوضاع کمی رو به ارامش نهاد ، اما نیم ساعت بعد تیراندازی شروع شد .
ت : در هنگام شروع میتینگ ، هیچگونه تیراندازی از خارج میدان ورزشی ، اطراف میدان و یا نزدیکیهای ان صورت نگرفته بود . اگر منظور از تیر اندازی خارج ، همان تک تیر هوایی بوده کردهای داخل میدان هم بلافاصله با رگبارهای شدید هوایی به آن پاسخ دادند . ترکها هم به گمان اینکه کردها در میدان ورزشی ابراز شادمانی می کنند ، آنها نیز از ناراحتی شروع به تیراندازی هوایی نمودند . متعاقب وضعیت پیش امده دقایقی چند ، شهر یکپارچه از غرّش تیراندازیهای هوایی پر شد . تیراندازیها و درگیریهای جزیی و پراکنده ، ساعتی ادامه داشت . پس از آن تدریجا از ساعت ۱۱ الی ۱۲ ظهر و تا ساعت حدودا ۵ بعد از ظهر ، آرامش در سر تا سر شهر برقرار بود . نگارنده در خصوص آن سکوت و آرامش چند ساعته ی قبل از طوفان مرگبار شهر ، حرف و حدیث بسیار برای گفتن دارد که در ادامه ی بحث خواهد آمد . در مورد سنگر بندی و سوراخ شدن دیوارها ، قبلا توضیحات لازم ارائه شده است .
۴- دکتر قاسملو: با کمیته ی شماره ی یک (ترکها ) تماس گرفتیم و تنها خواست ما این بود که راه مهاباد را باز کنند تا ما بتوانیم از شهر خارج شویم که این خواست ما هم مورد توجه قرار نگرفت .
ت:اولا- از تاریخ ۳۱/۱/۱۳۵۸ تا خاتمه ی جنگ نقده (۳/۲/۱۳۵۸) کمیته ی شماره ی یک ترکها ، وضعیت مرتب و منظمی نداشت ، رشته ی امور از دست خارج شده بود و کسی مسئولیت کمیته را عهده دار نبود . ثانیا وقتی ایشان متوجه شدند که کمیته ی شماره یک به خواست آنها ترتیب اثر نمی دهد و یا اینکه کسی که آنجا بوده و صحبت کرده ، اصلا در صلاحیتش نبوده حتی شفاها هم جوابی بدهد، برای اینکه کاره ای نبوده که در امری و اقدامی بزرگ ، پر مسئولیت و خطیر تصمیم گیری نماید . لذا دکتر قاسملو می بایست بلافاصله با روحانیون و بزرگان شهر تماس ودر اسرع وقت ، رسما مذاکره را شروع میکردند تا پس از توافق حاصله ، از طریق بلندگوهای مساجد ، تلفنهای منازل ، بلند گوهای دستی و پیکهای سریع السیر به همه ی مردم شهر اطلاع رسانی می شد و بعد روستاهای کنار جاده ،مخصوصا محمدیار و عطااله را نیز نیز در جریان امر قرار داده و با همکاری خود کردها ،ترکهای منطقه ، با پوشش امنیتی و با مراقبت کامل ، آنها را صحیح و سالم تا سه راهی محمد یار همراهی می کردند .
ثالثا : اگر ترکهاآن خواسته ی دکتر قاسملو را قبول نمی نمودند که چنان امری خیلی بعید به نظر می رسید چرا که ترکها به خاطر ممانعت از ادامه ی جنگ وخونریزی و پرهیز از خشونت و کشتار بیشتر و قرار داشتن در موضعی نابرابر و محاصره ی کامل منطقه سولدوز و نقده ، هر لحظه آماده ی متارکه ی دو جانبه ی جنگ نقده بودند . بر فرض محال در صورت عدم قبول خواسته ی دکتر قاسملو، کردها می – توانستند از طریق جاده ی پیرانشهر و پسوه ( راه میدان ) جاده ی پیرانشهر و سردشت که راهها باز و امنیتش نیز توسط خود کردها تامین می شد به مهاباد و سایر شهرهای آذربایجان غربی و کردستان و از طریق جاده ی پیرانشهر و صوفیان و یا پیرانشهر و جلدیان به اشنویه بازگشت نمایند . و از سه راهی اشنویه هم که کنترل جاده دست خود کردها بود به راحتی قادر بودند که به طرف اشنویه و ازآنجا به دیگر شهرهای شمالی اذربایجانغربی حرکت کنند. منتهی مراتب از آن راهها ، طی طریق قدری طولانی تر میشد . کما اینکه کردها نهایتا از همان راههای فوق الذکر به مناطق و شهرهای خود رفتند .
مزید بر همه ی این مقولات ، روز جمعه ۳۱/۱/۱۳۵۸ مقارن ساعت ۳ بعدازظهر ، استاندار وقت آذربایجانغربی ، بدون اطلاع قبلی و بطور غیر منتظره و به تنهایی وارد فرمانداری نقده شدند . چگونه ، با چه کسانی و از طریق کدام جاده به نقده رسیده بود؟ بر ما معلوم نگشت . به احتمال زیاد از طریق هوایی امده بودند و هلی کوپتر حامل ایشان و همراهانشان در اطراف محمدیار، در جایی دورتر از فضای نقده به زمین نشسته و از انجا به بعد که تردّد به سوی نقده امنیت کامل داشت ، خود را به نقده و فرمانداری رسانده بودند. به هر حال ما متوجه نشدیم که استاندار چگونه وارد شده و از چه طریقی و با چه وسیله ی نقلیه ای بازگشت نموده اند . چون درآن ساعت همه ی راههای ورودی و خروجی نقده مسدود وتحت کنترل شدید کردها قرار داشت . استاندار هنگام ورود به فرمانداری خود را عباسی معرفی نمودند . نگاره در آن موقع در ساختمان فرمانداری حضور داشت . استاندار عباسی پس از معرفی خود گفتند، می خواهم با چند نفراززعمای هر دو قوم ترک و کرد تلفنی صحبت کنم . در آن دقایق که سکوت کامل بر شهر حکم فرما بود،استاندار با حجج الاسلام حاج میرزاابراهیم محرّر روحانی متنفّد شیعی، ملا صالح رحیمی امام جمعه ی اهل سنت نقده و حاج عظیم معبودی از افراد سرشناس و معروف ترک ، تلفنی صحبت و مذاکره نمودند ولی از قرار معلوم نتیجه ی مطلوب حاصل نشد. استاندار گفتند که برای مذاکره حضوری به منازل اقایان می روم ، بعد از گرفتن آدرس به همراه یکی از مدافعان مسلح حاضردرفرمانداری رهسپار منازل اشخاص فوق الذکر شدند. آیا به مذاکره ی حضوری توفیق یافتند یا خیر؟ما متوجه نشدیم. در هر حال اگر به مذاکره ی حضوری هم موفق شده بودند، نتیجه ی مذاکرات منفی بوده است،چرا که تقریبا ۲یا۳ ساعت بعد جنگ مجددا شروع گردید. بدیهی است که دکترقاسملوبه هر طریق ممکن از حضور استاندارآذربایجان غربی در نقده وصحبت تلفنی ایشان با حاج ملا صالح رحیمی آگاهی یافته بودند. لذا ایشان و سایر سران حزب دموکرات کردستان ایران و بطور کلی کردهایی که می خواستند ترک مخاصمه نموده و از نقده و منطقه ی سولدوز خارج شوند ، می توانستند از فرصت پیش آمده بهترین استفاده را نموده و موضوع رابااستاندار آذربایجانغربی که نماینده ی رسمی وسیاسی دولت موقت در استان بودند ، در میان گذاشته و ایشان نیز پس از مذاکره ی مستقیم و رسمی باترکها وکردها وبا مساعدت مسولان دولتی ومردم منطقه ، برای بازگشایی جاده نقده تا سه راهی محمدیار، اقدامات لازم راانجام دهند. قطعا آن موضوع با استاندار مطرح نشده بود والا آن خواسته وپیشنهاددکتر قاسملوبا استقبال گرم وشدید استاندار و ترکها روبه رو شده وعملی می گردید. در نتیجه ۳ روز دیگر جنگ و خونریزی و برادر کشی ادامه پیدا نمی کرد. پرواضح است که در آن روزها ولحظات بحرانی وخونبار همه ی مسلمانان مخالف جنگ و برادر کشی و همه ی صلح طلبان، آشتی جویان ، خیر خواهان ، انسان دوستان ،سخت در فکرواندیشه ی ترک مخاصمه وقطع جنگ وخونریزی به هر شکل ممکن بودند و در این عرصه بدون خستگی و بطور شبانه روزی در تکاپو و فعالیت بودند که آن امر بسیار مهم هرچه زودتر و سریعتر تحقق پیدا کند.
۴- دکتر قاسملو: روز یکشنبه صبح که تقریبا آتش بس برقرار شده بود ، با همه ی اینها ارتش تصمیم به دخالت گرفت. آتش بس روز یکشنبه ۲/۲/۱۳۵۸ بدین مضمون بوده است که عینا از روزنامه ی اطلاعات روز دوشنبه ۳/۲/۱۳۵۸ شماره ی ۱۵۸۳۷ نقل می گردد.
متن توافق نامه ی آتش بس که قبل از ظهر دیروز تنظیم شده وبا حضور استاندار آذربایجانغربی و به امضای نمایندگان سه طرف از نقده ، مهاباد و ارومیه رسید به این شرح است :
( به تاریخ قبل از ظهر روز یکشنبه دوم اردیبهشت ۱۳۵۸ ، جمعی از روحانیون و معتمدان شهرستانهای نقده و مهاهباد و ارومیه با حضور استاندار آذربایجانغربی به عنوان هیات حسن نیّت در شهرک محمدیار گرد آمده ، همگی متفق القول تایید نمودند که ابتدا و در وهله ی اول باید بین برادرانی که هم اکنون به تحریک و توطئه ی دشمنان ملت ایران به جان هم افتاده اند ، آتش بس اعلام گردد سپس امکان مذاکرات اصلاحی دیگر مورد بحث واقدامی جدّی قرار گیرد . اجرای فوری مواد این توافقنامه که آتش بس فوری است از طرفین درگیر مورد تقاضا است .)
(در ضمن پیش از ظهر دیروز هیاتی مرکب از فرماندار و گروهی از علما و روحانیون مهاباد برای مذاکره درباره ی وقایع خونین نقده ،به این (شهر) عزیمت کرد.)
(هم چنین هیاتی به ریاست استاندار آذربایجانغربی از ارومیه راهی نقده شد . این دو هیات در روستای محمدیارنزدیکی نقده باهم در باره اجرای آتش بس در نقده مذاکره و گفتگو کردند .)
(هیات اعزامی از مهاباد از سوی سید عزالّدین حسینی امام جمعه ی این شهر ماموریت یافت به هر شکلی که شده از برادر کشی در نقده جلوگیری کند.)
ت: نه در روز یکشنبه ۲/۲/۱۳۵۸ و نه ، درروز دوشنبه ۳/۲/۱۳۵۸ چهارمین و آخرین روز جنگ نقده ،توافقات حاصله از آتش بسی که در محمدیار ازسوی هیات حسن نیّت اتخاذ گردیده بود مفاد آن توافقنامه به هیچ عنوان بین طرفین درگیر(ترکها وکردها ) عملا برقرار نگردید ، چرا که ترکهاو کردهای درگیر جنگ به درستی و به طور کامل از ان قضایا اطلاعی نداشتند و به تعبیر دیگر آنهارا در جریان آتش بس محمدیار قرار نداده بودند .ترکهاو کردها تا تاریخ های فوق الذکر و تا آخرین لحظات ورود ارتش ،،، به نقده به شدت درگیر جنگی بی امان بودند. لذا اعضای هیات حسن نیّت باید از قبل تمهیداتی می اندیشیدند و با امکانات لازم و ضروری وبا حضور در خطوط حایل درگیری عملا اقدام به اجرای مفاد توافقنامه ی آتش بس می نمودند. اتش بسی که تنها برروی ورقه ی کاغذ نوشته شده و در مقام عمل جهت اجرای آن هیچگونه اقدامی نشده باشد، لاجرم موضوعیّت خودرا از دست داده و به قطعه کاغذی بی خاصیت تبدیل می گردد.آری چنان نوشته –ها و عهد و پیمانهایی فقط بصورت مکتوب و به عنوان سندوثبت در تاریخ باقی مانده ودر تاریخ نگاری کاربرد خواهند داشت. بااین تفاصیل ، جنگ در طی چند روز به شدت ادامه داشت. فقط گاهی اوقات از شدت درگیریها و تیراندازیها کاسته شده و یا وقفه ی کوتاهی بوجود می آمد . اما شبها در بیشتر مناطق بخصوص بعد از نیمه ی شبها آرامش برقرار می شد، به استثنا شب ورود آقای حسنی که بعدا به آن خواهیم پرداخت. در ضمن روز یکشنبه ۲/۲/۱۳۵۸ برخلاف روزهای دیگر در همه ی مناطق درگیری بویژه منطقه فرودآباد و قالا باشی فشار بیشتری از سوی کردها به عمل می آمد. برای تهییج و تشجیع کردها روز یکشنبه ۲/۲/۱۳۵۸ با بلندگو می گفتند که ترکها مهماتشان تمام شده نترسید جلو بروید و پیشروی کنید. با توجه به آن اوضاع واحوال ، روز یکشنبه ۲/۲/۱۳۵۸ ، حملات و تیراندازیهای شدید و بی امانی درجریان بود و تداوم داشت. در زمینه ی آتش بس ، اعلامیه ها وبیانیه ها ، اخبار ضد و نقیض جنگ نقده و در مورد دخالت ویا عدم دخالت ارتش نیز دربخش پایانی تشریحا مطالبی عرضه خواهد شد.
دراین مقوله به دو فقره از اعلامیه های دولت موقت که آن هنگام از سوی وزارت کشور صادر گردیده به نقل از روزنامه ی اطلاعات روز یکشنبه ۲/۲/۱۳۵۸ شماره ی ۱۵۸۳۶ درج میگردد. در پی درگیری روزهای اخیر شهر نقده ، احمدصدرحاج سیّدجوادی وزیر کشور اعلامیه ای به این شرح منتشر کرد:
بسمه تعالی
( هموطنان عزیز ساکن شهرستان نقده ، درگیری و زد وخوری که مدت دو روز است در آن شهرستان اتفاق افتاده موجب کمال تاثر و تاسف دولت موقت جمهوری اسلامی ایران است. فعالیتهای سیاسی و انتظامی آقای استاندار آذربایجانغربی تا کنون به نتیجه ی مثبتی نرسیده است و به علت اینکه دولت حافظ جان و مال هموطنان عزیز می باشد و در قبال کشت و کشتار ساکنین نقده نمی تواند سکوت و بی تفاوتی اختیار نماید . بنابراین به کلیه افراد و طرفین درگیر در قضیه اخطار می شود که جدا دست از برادر کشی وزد وخورد بردارند و به دستورهای هیات اعزامی ازطرف دولت توجه نمایند و در صورتیکه تا ساعت ۴ عصر روز یکشنبه دوم اردیبهشت ماه (امروز ) به درگیری خود خاتمه ندهند ، ناچارارتش جمهوری اسلامی برای جدا کردن طرفین دعواازیکدیگر و جلوگیری از خونریزی وارد عمل خواهد شد. )
( این اعلامیه نیز ساعت ۱۰ و ۱۵ دقیقه ی امروز منتشر شد. هم میهنان عزیز نقده ، جلوگیری از زد و خورد میان برادران مسلمان وظیفه ی قطعی هر مسلمان متعهد است. ازآنجا که گزارش رسیده از نقده نشان می دهد هنوز آرامش کامل در این منطقه برقرار نشده ، ارتش برای جلوگیری ازهرگونه درگیری و برادر کشی به سوی نقده حرکت کرده است تادر اسرع وقت به این درگیری پایان دهد. ازشما برادران می خواهم که فورا به این درگیری پایان دهید تا نیازی به دخالت برادران ارتشی نباشد (وموجباتی ) که باعث این درگیریها شده هرچه زودتر برطرف گردد. )
وزیر کشور - احمد صدر حاج سید جوادی
۱- آقای مصطفی ایزدی : تاریخ بیست ساله ی پاسداری از انقلاب اسلامی در غرب کشور . تهران دانشگاه امام حسین (ع) ۱۳۸۶ ص ۲۱۳ : درخواستهای مکرر مردم و ریش سفیدان نقده ، ازسران حزب برای تغییر محل مراسم در منطقه ی ترک نشین کارگر نمی افتد.
ت: آقای مصطفی ایزدی ، به درستی و به خوبی به درخواست منطقی و مستدّل ، مکتوب و شفاهی (تلفنی ) مردم ترک نقده ، اعم از روحانیون ، ریش سفیدان و بزرگان شهر، مبنی بر تغییر مکان برگزاری میتینگ حزبی مسلحانه وبی اعتنایی وعدم توجه سران حزب دموکرات ، به آن درخواستها اشاره نموده اند .
۲- آقای مصطفی ایزدی ، بازدر همان منبع پیشین چنین نوشته اند :
وقتی میتینگ نقده که در مناطق ترک نشین در ورزشگاه در حال برگزاری بوده – دستهایی (مشخص نیست از کدام طرف ) شروع می کنند به تیراندازی و ایجاد بلوا و کشت و کشتار راه می افتد ، بطوریکه تنها در روز اول ۲۵ نفر کشته و ۵۰ نفر زخمی می شود .
ت: پیشتر به تفصیل در مورد تیراندازی بحث شده است. تیراندازی از منظر ومفهوم نظامی گری و علوم وفنون جنگی ، که تیراندازی به سوی کسی ،کسانی ، محل وموضع مشخص و یا هدف خاصی می باشد ، هرگز چنان عملی در روز جمعه ۳۱/۱/۱۳۵۸ ، از سوی ترکها وکردها صورت نگرفته بود . بلوا و کشت و کشتارهم یک حادثه غیر مترقبه و ناگهانی بود، که هیچ قصد و سوء نیتی در کار نبوده و وقایع بعدی نیز به وضوح نشان داد که جه کسانی (کردها یا ترکها ) تا چه حدّی برای جنگ و ستیز برنامه و آمادگی داشتند. در مورد کشته شدگان و مجروحان روز اول جنگ نقده (جمعه ۳۱/۱/۱۳۵۸ ) وبطور کلی آمار کشته ها و زخمی های جنگ نقده ، ارقام متفاوتی اعلام گردیده ، اما همچنانکه بعدها آمار واقعی مشخص و ارائه شد، سستی و بی اساس بودن آمارهای قبلی هم روشن گردید.
۳- آقای رحیم خرازی که از مطلعین است ، از آقای حاج میرزا ابراهیم محرر ، از محترمین و روحانی شیعهء نقده نقل می کنند: که چند بار به کمیته ی حزب دموکرات سفارش کرده بود که به مصلحت نیست در این شهربه ویژه بخش ترک نشین ، دموکراتها تظاهرات و مراسم برپا کنند ، چون دستهای پنهانی در کارند تا آشوب برپا نمایند.
ت: آقای رحیم خرازی از کردهای مهابادی که تا چند سال بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ، دارای کوره آجر پزی ( کارخانه ) در نقده بود ، از آگاهان به مسایل و موقعیت نقده و سلدوز بوده اند ، که توصیه و سفارش حجت الاسلام حاج میرزاابراهیم محرر، به دفتر کمیته ی حزب دموکرات در نقده را بیان و آن را مورد تایید قرارداده بودند.
۴- آقای معروف شیخ آقایی ازاکراد مهابادی و از فعالان سیاسی رژیم ستم شاهی : حتی دفتر و شاخه ی خود حزب در نقده نیز حساسیت مساله را یادآوری می کند اما این انذارها نشنیده می ماند.
ت : این اظهارات و نکته نظرات ، واقعیتها و حقایق غیر قابل انکاری بوده اند که صاحب نظران و فعالان سیاسی و فرهنگی ، به دورازهرگونه تعصّب ورزی و قوم گرایی به ذکر و تایید انها پرداخته اند.
۵- دکترابریشمی از محققین کردمهابادی : در نقده ، اولا با توجه به اینکه دو سوم جمعیت را ترکها تشکیل می دهند. ثانیا ورزشگاه در منطقه ی ترک نشین قرارداشته ، وقتی که نشست نقده در مناطق ترک نشین بخواهد برگزار شود بحران ایجاد می شود. برخی از آدم های محترم وروحانیون ترک آمدند پادر میانی کردند ، بادفتر (حزب ) تماس گرفتند ، بلکه این مراسم اولا مسلحانه برگزار نشود ، ثانیا در منطقه کرد نشین برگزار شود .
۶- دکتر ابریشمی باز در همان منبع چنین نگاشته اند : حزب دموکرات بدون عنایت به جوانب کار در نقده ( که دو سوم شهررا ترکها تشکیل می دادند ) بدون توجه به شرایط شکننده و پر خطر منطقه ، برگزاری تظاهراتی را در میدان ورزشی شهر تدارک دید. اگر چه خیر خواهانی در نقده به آنان توصیه کرده بودند که دستهای پنهانی در کاراست تا بین ترک و کرد خونریزی و دشمنی پدید آورند معهذا ، حزب و کمیته ی نقده توجه نکردند آنان ، خود و ساکنان کرد منطقه را به دام انداختند در نتیجه هزاران نفر کشته شدند وساکنان کرد نقده آواره گشتند واموالشان به غارت رفت .
ت : نوشته های دکترابریشمی علاوه بر هشدارها، توصیه ها و نامه هایی که شخصیت های دیگری اعم از ترک و کرد بدانها اشارتی داشته اند، حاوی چند مطلب متفاوت از سایرین می باشد : اولا آن زمان آمار جمعیت ترکهای نقده و سولدوز بیشتراز دو سوم بود. ثانیا کشته شدن هزاران کرد ، در جنگ نقده حقیقتا بسیار اغراق آمیز وغیرواقعی و عاری از حقیقت می باشد.
معلوم نیست ، دکتر ابریشمی مستندات آماری خود را از کدامین منابع و مراجع معتبر و موثق به دست آورده بودند. آیا کشته شدن هزاران کرد در جنگ چهار روزه ی نقده ، با راستگویی ها وراست نمایی ها و بطور کلی با واقعیت ها و داده های آماری کاملا قابل اعتماد، انطباق دارد؟ ویا اینکه صرفا بر گفته ها و شنیده ها استوار بوده است. اما آواره شدن و به غارت رفتن اموال ساکنان کرد نقده، متاسفانه واقعیت داشته و حقیقتی بسیار تلخ وگزنده ای بوده است. اقداماتی از سوی بزرگان شهر ونگارنده ، جهت ممانعت از غارت و چپاول ، به عمل آمد ولی باکمال تاسف کنترل شهرازدست خارج شده بود و اقدامات وعملیات انجام گرفته نیز نتایج مثبت و رضایت بخشی را به بار نیاورد .
ت : دراین زمینه نیزدر بخشهای بعدی صحبت خواهیم کرد . در ضمن دکترابریشمی در همان منبع پیشین در فرازی از کتاب مسئله کرددر خاورمیانه وعبدالله (جالان ) نوشته اند : معهذا ، حزب دموکرات و کمیته ی نقده توجه نکردند آنان ، خود و ساکنان کرد منطقه را به دام انداختند . راقم این سطور با قطع و یقین وجود هرگونه دامی راازطرف ترکها شدیدا رّد نموده وآنرا توهمّی بیش نمی داند و این یک نظر شخصی نیست که برآن پا فشاری کند. این امر با حقایق واقعه ی جنگ نقده کاملا مغایرت دارد . تنها دامی که کردها در آن گرفتار شدند، غرور بیش از حد قومی وقوم مداری افراطی وشوونیستی بود که نه، بخیرخواهیها ، هشدارها ، اعتراضات و نارضایتی ترکها ، نسبت به برگزاری میتینگ حزبی مسلحانه درمحلات ترک نشین توجه نمودند و نه در معادلات ، تحلیلها وتحرکات خود ، ترکها راحتی از جنبه ی دفاعی به حساب آوردند. کردها در آن مقطع زمانی ، ترکهای منطقه را انسانهایی عاجز وناتوان به حساب می آوردند. زمانی که حزب دموکرات به دولت تازه تاسیس جمهوری اسلامی ایران ، اولتیماتوم داده بود که ، در صورت عدم تحقق خواسته هایشان ، با دولت بازرگان ویا هر دولتی که بجای آن زمام امور را به دست می گیرد ، به جنگ مسلحانه دست خواهد زد ، عدّه ی قلیلی از ترکهای منطقه در عرصه های جنگی ودفاعی در موقعیت مطلوب ومستحکمی قرار ندارند ودر مقابل تحرکات مسلحانه ی کردها که از لحاظ عِدّه و عُدّه به هیچ وجهی با ترکها قابل قیاس نیستند ،قادر به هیچگونه عکس العملی نخواهند بود . چنان تحلیل و برداشتی ازاوضاع واحوال سولدوز و نقده وبدون توجه به حساسیت ها و اقتضائات آن مقطع تاریخی و با مدّ نظر قرار ندادن شرایط جهانی ، ایران ، وضعیت آذربایجانغربی و منطقه ی استراتژیکی سولدوز و بی اعتنایی به همه چیز و همه کس ، همان دامی بود که کردها برای خود پهن کردند و خود را در آن دام خود ساخته گرفتار نمودند .
۷- عبدالله حسن زاده ، دبیر کل فعلی حزب دموکرات کردستان ایران :
در کتاب ( نیم قرن مبارزه ) اعتراف می کند که در فاجعه ی نقده ، رهبران حزب سهل انگاری کردند ودر دام خطرناکی افتادند.
ت: سهل انگاری رهبران حزب دموکرات را همه ی آنهائیکه تحلیل و ارزیابی عالمانه وواقع بینانه ای ازشرایط آن روز جامعه داشتند و به مسایل و شکنندگی اوضاع منطقه واقف بودند ، تائید کرده اند . در مورد دام خطرناک هم قبلا توضیحات لازم داده شده است.
۸- آقای مرادی در سایت خود : به باران خاک سرخ ، قبل از واقعه ی شوم جنگ نقده اشاره نموده اند .
ت: همه ی کسانیکه در آن زمان در سنین جوانی یا بالاتر بودند ودر قید حیات می باشند، پدیده ی بارش خاک سرخ را حتما به خاطر دارند .
۹- آقای مرادی در ادامه ی گفتگو، بانگارنده چنین نگاشته اند :
هنگامیکه مردم گروهان ژاندارمری نقده را تسخیر نمودند ، من ( نگارنده ) یک قبضه تیر بارژ ۳ را که که از گروهان ژاندارمری نقده به غنیمت گرفته بودم، قشنگهایش رااز بازار آزاد خریده بودم ، وقتی بعدها حزب دموکرات وارد نقده شد با همان تیربار می جنگیدم .
ت: نه من نگارنده ، بلکه هیچ ترکی در جنگ نقده ادعا نکرده است که با حزب دموکرات ویا با کردها جنگیده است . همه ی ترکها بر این حقیقت تاکید وپا فشاری نموده اند که ما در جنگ چهارروزه ی نقده ، در مقابل تهاجم گسترده ی کردها سرسختانه ،مقاومت و پایداری ، استقامت و ایستادگی نمودیم . ترکها در آن برهه اززمان ، با کردها و یا هیچ قوم دیگری سر جنگ وستیز نداشتند ، ترکها به تنها چیزی که در آن ایّام فکر می کردند ، امنیت وآرامش منطقه بود و بس .
کلمه ی جنگیدم را آن ایام کسانی به کار می بردند که نه ، در صحنه های خوف و خطر جنگ نقده حضورداشتند و نه ، جنگیده و دفاع کرده بودند . با جملاتی اغراق آمیز و غلّوی سفیهانه ، عملیات وحوادث محیّرالعقولی را با وصف تهاجماتی سهمگین و وارد نمودن تلفاتی سنگین به اکراد را به خود نسبت می دادند که در عالم واقع هرگز اتفاق نیافتاده بودند .
۱۰- برخی منابع در خصوص جنایات عوامل حزب دموکرات پس از تسلط بر شهر نقده ، از قول حاج آقا حسنی امام جمعه ارومیه نوشته اند :
فردای آن روزظهربود که من از دوخانه دیدن کردم که دریکی از آنها ۱۱ نفررا سر بریده بودند که از دیدن آنها خیلی ناراحت شدم. پیرمرد و پیرزن هم بین آنها بود. ۲۲ نفر دیگررا هم در جایی دیگر با طناب اعدام کرده بودند. عاملین این جنایتها کسانی بودند که ادعای دموکرات بودن داشتند.
ت : نگارنده از مطالعه ی مطالبی که در برخی منابع درج گردیده است ، مبهوت و متحیّر مانده که چگونه آن گزارشات سراپا کذب و صحنه آرایی های تصنّعی وغیرواقعی را برای حاج آقاحسنی ترتیب داده بودند. نگارنده در بیشتر صحنه ها، وقایع وحوادث جنگ نقده ، حضور مستمر و موثرداشته وتحقیقاتی را که از منابع موثق وافراد معتمدی که در جنگ نقده حضور فعال داشته اند، به عمل آورده ، خلاف آن گفته ها و نوشته ها را نشان می دهند. در ضمن لازم به ذکر است که در منابع مختلف در مورد آمار شهدا و معلولین ترکها، حقایق و رویدادهای واقعه ی جنگ نقده ، تحریفات گسترده و تناقضات زیادی وجود دارد.
اولا دموکراتها در جنگ نقده هرگز برشهر تسلط پیدا نکرده بودند. خود دموکراتها آن واقعیت جنگ نقده را از همه ملموس ترواز نزدیک شاهد بوده اند. فقط دو محله ای که ترکیبی از ترکها و کردها در کنار هم زندگی می کردند، همه ی خانوارهای ترک و کرد آن دو محله را تخلیه کرده بودند: ۱- محله و کوچه های اطراف قاپان قدیم واقع در بخش جنوبی که بافت و ساخت کاملا قد یمی داشت. در ضمن اهالی ترک آن محله اکثر فاقد سلاح بوده اند .
۲- محله و کوچه های حایل بین خیابان چیانه و بلوار پیرانشهر که از پشت ساختمان ژاندارمری سابق ، شروع وتا ضلع جنوبغربی میدان فرود آباد امتداد می یافت. این محله در خطوط مقدم محلات کرد نشین و جبهات جنوبی و جنوبغربی قرار داشتند ، بطوریکه حملات و تهاجماتکردها عمدتا به قالا باشی ، فرود آباد وبه آن محله صورت می گرفت. متعاقب دفاع شدید و سرسختانه ای که در آن محله از طرف معدودمدافعان جان بر کف به عمل می آمد،کودکان ، زنان، سالمندان وافراد بی سلاح، آن محله را تدریجا تخلیه و ترک نموده بودند.دربخش بعدی حماسه های شورانگیز ودفاع مردانه ی محله ی پشت ژاندارمری ، فرودآباد ، قالاباشی ، حاشیه رودخانه گادار ومحله ی پناه آباد و چگونگی تصرف کمیته ی شماره ی ۲ کردها رادر دومین روز جنگ نقده ، که توسط عده ای از نقده ایها ومرحوم سیاوش زمانی انجام گرفته بود، تشریح خواهم نمود.
ثانیا- همانطوریکه حاج آقا حسنی اشاره نموده اند،در بین شهدای جنگ نقده، پیرمرد، پیرزن، کودک ، جوان و بطورکلی ازهمه ی رده های سنی وجود داشتند. شاهد صادق این مدعا شهیده ی خردسالیست که در اثنای جنگ نقده و تبادل آتش شدید بین فرودآبادیان غیوروکردهای مهاجم ، دختر ۵ ساله ای در وسط خیابان مورد اصابت گلوله قرارمی گیرد. آن دختر معصوم که نامش هم معصومه بوده بعداز تیرخوردن و زخمی گشتن ،همچون مرغکی بی بال وپر برزمین افتاده ودرحال دست و پازدن بوده است. به علت درگیری شدید ورگبار گلوله ها ، مدافعین فرودآبادی نمی توانستند اورا سریعاازمهلکه ی جنگ و از وسط خیابان به کناری بکشند. نهایتا باصحبت وقرار قبلی وبا تیراندازیهای متوالی وبی امان، کردهارا دقایقی چند ازهرگونه عکس العمل و تیراندازی متقابل باز می دارند، تا اینکه سید رسول فاطمی که محوریت دفاع فرودآباد باایشان بود ،شهیده معصومه حسینی را که هنوز زنده بود بغل کرده واز آنجا دور می کند. شهیده معصومه حسینی درآن لحظات چشمانش را باز کرده و می گوید عمو نگران نباش من زنده ام و هنوز نمرده ام و در همان حال پس از ادای آن کلمات ، همانند غنچه ناشکفته ای که مورد هجمه ی طوفانی سهمگین قرارمی گیرد ،پرپر شده و خزان می گردد دردا و دریغا که آن طفل معصوم در آن لحظات سخت و بحرانی به دور از پدرو مادر ش تنهای تنها بوده ، در واقع پدر و مادر و فرزند همدیگر را گم کرده بودند آری آن غنچه تر و ناشکفته در هنگامه جنگ خونبار نقده ، از خیل خونین کفنان آلاله پوش و غرقه در خونی بود که مصومانه ،مظلومانه،غریبانه ،آرام و سبک بال در بغل سید رسول فاطمی چشم از دنیا فرو بسته و رخت از این خاک بر می بندد . سید رسول فاطمی هنگام شرح و بیان آن صحنه و لحظات غمبار و دردناک بغض گلویش ترکید و با صدای بلند و حزن آلودی شروع به گریه کردن نمود .
ثالثاَ – در جنگ نقده در هیچ یک از محلات و کوچه ها ی شهر ۲۲ نفر در یک مکان به شهادت نرسیده بودند . شهدای جنگ نقده در محلات مختلف شهر که بعضا از هم فاصله ی زیادی داشتند به فوز عظیم شهادت نایل گردیده بودند . در آن بحبوبه ی آتش و خون که رگبار گلوله همچون ابر نیسان بهاری در آسمان شهر ، سیل آسا در حال باریدن بود ، جمع کردن ۲۲ نفر در یک جا امکان پذیر نبوده تا با طناب به دار آویخته شوند . این امر در آن وضعیت بحرانی و خطرناک بعید به نظر می رسید.
ضمنآدر منبعی دیگر نوشته اند که این ۲۲ نفر را همراه ۱۱ نفر از خانواده ی شهید بدلی سربریده بودند .درصورتی که هیچ یک از شهدای جنگ نقده را سر نبریده بودند . نا گفته نماند ۱۱ نفر از خانواده های شهید قاسمزاده ، بدلی ، ولیزاده و صادقیار که در افواه و افکار عمومی به خانواده ی شهید بدلی اشتهار پیدا کرده اند ، منطبق بر واقعیت امر نبوده است . چراکه بیشترین تعداد شهدا از آن خانواده ی قاسمزاده و بقیه هم ۳ نفر از داماد های شهید محسن قاسم زاده و اقوام داماد های ایشان بوده اند . در حقیقت ۱۱ نفر از شهدای خانواده شهید- حاج میرزاعلی بدلی به چهار خانواده ی شهید قاسم زاده ،بدلی،ولیزاده و صادقیار تعلق داشته اند که روز جمعه ۳۱/۱/۵۸ همگی در منزل شهید حاج میرزا علی بدلی که در بلوار پیرانشهر و منطقه ی کرد نشین واقع شده بود ، حضور داشته اند . با کمال تأسف بعد از شروع جنگ نمی توانند از آن مخمصه نجات پیدا کنند .
رابعاَ – اگر ۳۳ نفر از شهدای ذکر شده را با امار بقیه ی شهدا که نگارنده محل شهادت بیشتر آنها را می داند ، جزو آمار شهدا ی نقده به حساب آوریم با آمار های رسمی ای که در نهاد های ذیربط موجود است متفاوت بوده و می باشد . در خصوص آمار شهدا و معلولین و در مورد شهدای بخون خفته ی جنگ نقده ، به طور مبسوط به شرح وقایع و فجایع انسانی و مبادرت خواهد شد . لبّ کلام اینکه پس از پیروزی انقلاب ، بسیاری از اشخاص در کوران و جریان دگرگون ساز انقلاب ، از خدا مداری و خدا محوری روی بر تافته و به خود مداری و خود محوری و خود پرستی متمایل گشته اند . عده ای هم آنقدر در شخصیت پرستی و انسان ستایی غوطه ور و غرق شده اند که خدا پرستی و حقیقت طلبی و عدالت خواهی را بطور کلی از یاد برده اند .در منابعی هم به جای پرداختن به حقایق و حوادث واقعه ی نقده به افسانه سرایی ، اسطوره سازی ،شخصیت پردازی ، قهرمان پروری و مداحی روی آورده اند . که چنان شیوه ها ، برداشت ها و نوشته هایی از رویدادهای تاریخی ، جفا به واقعیت ها و حقایق تاریخی و نسل های آینده است که تاریخ منطقه ی عزتمند سولدوز را باید بطور باژ گونه مورد مطالعه ،تحقیق و بررسی قراردهند .
۱۱-دکتر جمشید حقگو که بعد از جنگ نقده به سمت استاندار آذربایجان غربی منصوب شده بودند ، طی اظهاراتی در باره ی بحران پیش آمده در نقده چنین می گویند : با رویارویی با این وضع خطرناک و جلوگیری از بحرانی شدن ان ، شبانه شمار اندکی از جوانان از جان گذشته با یک نفر بر خود را از ارومیه به نقده می رسانند و سحرگاهان با مانور ماهرانه ی نظامی – روانی چنان وانمود می کنند که دهها تانک و توپ ارتش شهر را فراگرفته است به طوری که خیلی از افراد مسلح از شهر فرار می کنند و به دنبال آن ارتش از ارومیه می رسد و شهرآرامش خود را دوباره باز می یابد .
ت : چند نکته ی مهم و متناقض در اظهارات دکتر جمشید حقگو استاندار اسبق آذربایجان غربی ، وجود دارد .
۱- من نگارنده نمی دانم که دکتر حقگو بر اساس کدامین دلایل ، اسناد ، مدارک و شواهد ی چنین مطالبی را که هرگز حقیقت نداشته و ندارد ، بیان نموده اند .
۲- ما که دذر متن جنگ نقده و حوادث مترقب بر آن قرار داشتیم و شبها نیز تا صبح بیدار و به نگهبانی مشغول بودیم ، چنا واقعه ای را در جنگ نقده مطلقاً شاهد نبوده و به یاد نداریم .
۳- منظور از شبانه کدامیک از شبهای سه گانه بوده است ؟ در ضمن آن جوانان یکدستگاه نفر بر را از کجا و چگونه تدارک دیده و در اختیار گرفته بودند ؟ نفر بر وسیله ی شخصی نبوده که هرکسی به ان دسترسی داشته باشد .
۴- نهادهای نظامی و انتظامی ، اجازه ندارند و نمی توانند تسلیحات و تجهیزات خود را به همین سادگی و بدون رعایت سلسله مراتب نظامی به افراد غیر نظامی آن هم برای استفاده در وقایع یک جنگ داخلی ، تحویل دهند .
۵- آن جوانان از کدام جاده و با راهنمای چه کسی ویا کسانی به نقده وارد شده بودند . بکرّات نوشته شده که راههای ورودی و خروجی نقده از چهار سو توسط کردها مسدود گردیده و تحت کنترل شدید کردها قرار داشت . این امر از همان روز جمعه ۳۱/۱/۵۸ از ساعت ۱۰ صبح به بعد انجام گرفته بود.
۶- جنگ نقده تا ساعاتی پس از ورود ارتش با شدت کمتری ادامه داشت . پس کردها به خصوص افراد مسلح تا لحظات ورود ارتش تحت هیچ شرایطی شهر را به طور کامل تخلیه و ترک نکرده بوده اند .
دکتر جمشید حقگو در فرازی از گفتگو ی خویش با نشریه ی چشم انداز ایران ، ویژه نامه کردستان همیشه قابل کشف ۲ چنین می گویند : و ترک ها همه از ایل قره پاپاق هستند ( منظورشان ترکهای سولدوز نقده در سال ۱۳۵۸ بوده است ) که از ایلات قدیمی و بسیار پابند استقلال و تمامیت اراضی کشور بوده و حتی قبل از انعقاد قراردادهای ننگین گلستان و ترکمنچا ی در گرجستان و ایروان در جنگ اول و دوم ایران و روس شرکت داشته و فداکاری های زیادی نموده و تلفات سنگینی هم به نیروهای روسی وارد کرده و شهدای زایدی در دفاع از خاک میهن تقدیم کرده اند. و همچنین در مقاطع بحرانی منطقه آذربایجان غربی نیز از هیچ گونه فداکاری دریغ نکرده اند و در استقرار امنیت و پشتیبانی از دولت مرکزی نقش بسزایی را ایفاء نموده اند و طبیعی بود نسبت به جریاناتی که آن موقع اتفاق می افتاد بسیار حساس باشند .
ت: قبل از دکتر حقگو در حیص و بیص جنگ نقده ، روزنامه ی اطلاعات نیز در گزارشاتی که از جنگ نقده چاپ و درج نموده بود ، به ترک های قره پاپاق اشاراتی داشته است ، با این مضمون که طرفین درگیر نقده گروهی از کردها و ترک های معروف به قره پاپاق هستند . به نظر نگارنده در جریان جنگ نقده ، بیان و چاپ چنان مطالبی یک خطای بزرگ راهبردی ، نفاق انگیز ،ضد وفاق ، برخلاف پیوستگی و همبستگی بوده و موجب فتور و سستی ، افتراق و اختلاف در جبهه ی ترکها می گردید. چراکه در سال ۱۳۵۸ همه ی ترکهای سولدوز و نقده از ایل قره پاپاق نبودند . بلکه ترکیبی از ایلات و طوایف مختلف ترک استانهای آذربایجان غربی ،شرقی ، زنجان و سراسر ایران عزیز که در نقده زندگی می کردند ، تشکیل یافته بودند . به طوریکه آقای رضوی نیز در کتاب ایل قاراپاپاق ، صفحه ی ۲۲۵ به این موضوع اشاره نموده اند: ( این مهاجرت از سال ۱۳۲۷ آغاز شده و در سال ۱۳۳۰ به اوج خود رسید و در آخر سال ۱۳۳۲ تقریبا پایان یافت اما به طور جسته و گریخته تا سال ۱۳۳۸ ادامه داشت . اکثر این مهاجران مردم فقیر و بی چیزی بوده اند تقریبا شبیه وضغیت قاراپاپاق به هنگام قاچاقاچ در مناطق مذکور را داشتند ) بنابراین از سال ۱۳۲۷ به بعد در سولدوز و نقده تنها ترکان ایل قره پاپاق ساکن نبوده اند . پس عنوان کردن این مطلب که در سال ۱۳۵۸ و در جنگ نقده تنها ترکهای معروف به قاراپاپاق با کردها درحال جنگ بودند ، به هیچ وجه من الوجوه واقعیت نداشته و عاری از حقیقت بوده و می باشد .آن اظهارات از سه حالت خارج نبوده اند :
۱-عدّه ای به ساختارهای اجتماعی ، قومی و به رویدادهای تاریخ ایل قاراپاپاق ( بوزچلو) اشراف و تسلط کافی نداشته اند.
۲- برخی مطبوعات و اشخاص نیز با تزویر و ریا و با قصد فتنه انگیزی و ایجاد تزلزل ، تذبذب ، تشتت و تفرقه در جبهه ی داخلی ترکها ، بدان کارها مبادرت می کردند .
۳- گروهی هم در هنگامه ی جنگ خونین ، عالماً و عامداً ویا ناآگاهانه و سهواً بدون توجه به تبعات و عواقب سخنانی از آن دست ، فقط به ایل و تبار خود می نازیده اند و موجودیت ، جان فشانی ، جان بازی و مقاومت دلیرانه و مردانه ی ترک های غیر قاراپاپاق را نادیده می انگاشته اند . چنان تحرکاتی با هر قصد و نیتی در هر زمانی ، محکوم و مطرود و مردود بوده و می باشد و با خرد جمعی و مصالح قومی منافات داشته و دارد. ُترکها در فلات ایران ، به قول دکتر محمد رحمانی فر ( ترک ایرانی هستند نه آذری آریایی و نه کرد آذری ) و در اقصی نقاط جهان نیز در هر جایی که زندگی می کنند ، ترک هستند . منشأ ، ریشه ، فرهنگ و زبانشان ترکی ، زادگاه و خواستگاهشان آسیای میانه ، بین کوههای اورال و آلتای و تاریخی به قدمت ۵ الی ۷ هزار سال که با تحریفاتی به گستره ی تاریخ ، با کمال بی انصافی و اعمال سیاست های شوونیستی کلاً نفی و انکار شده است .دکتر حقگو در ادامه ی گفتگوی خویش با چشم انداز ایران گفته اند : ( در ختم غائله ی نقده نیز این گروه بود که با تعداد بسیار اندکی ، بسیاری از مسلحین را از شهر فراری دادند) .
ت: به این می گویند کلام متناقض نما ( پارادوکسیکال ) دکتر حقگو در بخشی از همین گفتگو چنین اظهار نظر کرده اند که : (شبانه شمار اندکی از جوانان از جان گذشته با یک نفر بر خود را از ارومیه به نقده می رسانند و سحرگاهان با مانور ماهرانه ی نظامی – روانی چنان وانمود می کنند که دهها تانک و توپ شهر را فراگرفته است به طوری که خیلی از افراد مسلح از شهر فرار می کنند و به دنبال آن ارتش از ارومیه فرا می رسد و شهر آرامش خود را دوباره باز می یابد ) . این فراز را مجدداً تکرار نمودم تا تناقضات کلامی و جملات ضدّ و نقیض در کنار هم به وضوح دیده شوند .در این فراز از سخنان ایشان شبانه شمار اندکی از جوانان با یک نفر بر زرهی خود را به نقده می رسانند ، که واهی و بی اساس بودن آن را بیان کردیم ، دکتر حقگو در قسمت بعدی گفتگویشان از ختم غائله ی نقده توسط گروهی اندک ، صحبت می کنند که بسیاری از مسلحین را از شهر فراری داده بودند . این هم یعنی خواب نما شدن . ما نقده ایها و مدافعین حاضر در صحنه های جنگ نقده ، چنین گروهی را در دفاع از شهر نقده ، اصلاً مشاهده نکردیم . در طول جنگ نقده ، تا ورود ارتش به نقده ، تنها دو گروه از نیروهای خود جوش مردمی و مجاهدان ارومیه ای ، جهت یاری رساند ن به مردم در حال جنگ و در محاصره قرار گرفته ی نقده ، به این شهر وارد شده و در کنار مدافعان نقده ای به دفاع غیرتمندانه و سرسختانه پرداخته بودند ، که در بخشهای بعدی نحوه ی حرکت ، مسیر های حرکت ، ورود عزتمندانه ی آن دلیرمردان در آن وضعیت بسیار بحرانی ، مرگبار و طوفانی ، بطور مشروح ذکر خواهد گردید . علاوه بر تناقضات موجود در صحبت های دکتر حقگو ، لازم است با هویت و موجودیت این گروه در آن زمان که بزعم دکتر حقگو در ختم غائله ی نقده ، نقش داشته اند ، بیشتر و بهتر ( آشنا ) شویم .
ناگفته نماند همچنانکه قبلاً اشاره گردیده ، نگارنده در تیر ماه سال ۵۹ توسط گروه مسلح ۱۴ م ، در کاخ جوانان سابق ارومیه بازداشت گردید . این گروه در آن زمان مستقیماً تحت اختیار دکتر حقگو قرار داشت .
دکتر صادق زیبا کلام که در ادامه ی این مقوله با ایشان و نظراتشان در زمینه ی ناسیونالیسم و ملی گرایی ، قوم مداری و نژاد پرستی ، مسائل مختلف آذربایجان غربی بویژه جنگ نقده ، هرچه بیشتر آشنا خواهیم شد ، شخصیت صریح الهجه و رُک و راستی بوده و هستند . ایشان در مورد دکتر حقگو چنین گفته اند : دکتر حقگو منتخب دکتر یزدی و از بستگان به نهضت آزادی در آمریکا بود . فشارهای زیادی بود که اورا بردارند، بخصوص پس از رفتن دکتر یزدی به وزارت خارجه ، اما دکتر چمران نپذیرفت . نکته ی جالب این است که اِشکال دکتر حقگو این نبود که به دکتر یزدی وابسته بود ، بلکه به لحاظ منش و اعتقادات سیاسی ، او انسان بسیار میانه رویی بوده و اصلاً اهل تندروی و بگیر و ببند نبود.
ت: استاد ارجمند جناب آقای دکتر صادق زیبا کلام ، از ظواهر اشخاص نمی توان به بواطن آنها پی برد و یا در مورد عملکردشان قضاوت نمود ،چراکه انسانها در ادوار مختلف قادرند در نقشهای متفاوتی ظاهر شده و به بازنگری به پردازند .بطور کلی انسان موجودیست چند بعدی که از لجن و روح خدایی تشکیل یافته است . لذا در طول زمان و طی حیاتش می تواند از لحاظ بینش ، منش و روش دچار تحولات و دگرگونی های بنیادین گردد. اما این تحولات ممکن است مثبت ، خلاق و پویا ، بالنده و سازنده و یا منفی ، مخرب و مانع رشد و تعالی انسان باشند. علی ایحال دکتر حقگو نیز می توانست بر خلاف ظاهری آراسته و وارسته و یا این که تحت تأثیر سعایت و بدگویی دوستان و اطرافیانش که با ایراد اتهامات ِ واهی و بی اساس و دادن نسبت های ناروا به افراد و جریانهای فکری و سیاسی صورت می گرفت ، به سمت و سوی تندروی و بگیر و ببند سوق پیداکند .امری که تحقق آن در مورد بسیاری از اشخاص محتمل غیر قابل انکار می باشد . همچنانکه ( آن ) خدای عدل و آزادی می فرماید :
( الیمین و الشمال مضلّه و الطریق الوسطی هی جاده – علی (ع) )راست روی و چپ موجب ضلالت و گمراهی و راه میانه ، راه راست و درست و مایه ی رستگاریست.
دکتر زیبا کلام در فرازی دیگر در مورد خصایل و ویژگی های شخصیتی دکتر حقگو چنین می گویند : ( دکتر حقگو شخصیتی بسیار دوست داشتنی ، ساده و صمیمی بود ) .
ت: آری دکتر حقگو در ظاهر امر همان بودند که دکتر زیبا کلام به تصویر کشیده و ارائه نموده اند .افزون بر این اوصاف ، دکتر حقگو اصالتاً ارومیه ای بوده و در آمریکا از دوستان شهید دکتر چمران و دکتر ابراهیم یزدی و از افراد نزدیک به جبهه ی ملی و نهضت آزادی محسوب می شدند اما در عالم و عرصه ی سیاست ورزی و تدبیر امور ، هرکسی نمی تواند تا انتها ی راه با همه ی پدیده ها و رویدادها ، ساده و صمیمی و صادقانه برخورد نماید مضاف بر اینکه ساده بودن در امور سیاسی و اجتماعی نه تنها مطلوب و مستحسن نمی باشد ، بلکه مذموم و نکوهیده ، مشکل زا و ناهنجار بوده و از علایم و آثار کیاست ، هوشمندی و دانش سیاسی تلقی نمی شود امروزه سیاست را نمی توان بر مبنای فلسفه و اخلاق بنا نهاد . قدرت عاملی است که به سیاست عینیت می بخشد . اما با همه ی اینها قدرت هم فی نفسه فساد انگیز است . آقای دکتر زیبا کلام دور اندیش کسی است که فریب خدعه ها را نخورد بلکه در هر حال احتیاط از دست ندهد . چنانکه صائب تبریزی گوید :
خصم چون نرمی نماید احتیاط از کف مده مکرها در پرده باشد آب زیر کاه را
پر واضح بود که دکتر حقگو آن چهره دوست داشتنی و شخصیت ساده و صمیمی نیز در هر زمانی که موقعیت شان ، مصالح هم فکران و منافع دوستان جدیدشان در استان و نقده ، ایجاب می کرد بدون حکم مرجع قضایی ، به طور غیر قانونی از جایگاه نماینده ی سیاسی قوه ی مجریه که طبق اصل تفکیک قوای سه گانه که مستقل از یکدیگرند ، فاقد چنان اختیاراتی بوده و به هیچ نحوی از انحاء حق ورود و دخالت در امور قوه ی قضائیه را نداشته اند اما با وجود صراحت قانون ، در مورد بازداشت افراد بازهم با زیر پا نهادن نصّ قانون ، دستور بازداشت اشخاص مورد نظرشان را صادر و روانه ی زندان می کردند . این بازداشت شدگان و زندانیان نیز از دوحال خارج نبوده اند:
۱- یا از اوامر و خواست های استاندار حقگو، که در حد وسع و توانایی شان نبود تمرّد می کردند .
۲- ویا اینکه منتقدینی بودند که استانداری وقت ، آنها را مخلّ سیاست ها و عملکرد خویش تصور می کرد نمونه ی بارز و شاهد زنده ی آن ، نگارنده می باشد که بنا به توصیه و تحریک برخی از روحانیون ، متنفّذین و فئودالهای منطقه ، بدون تنظیم و تکمیل پرونده ی مقدماتی ، تفهیم اتهام و بدون محاکمه و اثبات جرمی در محکمه ی صالحه ای با ایراد اتهامات واهی و بی اساس و فاقد مبانی حقوقی و قانونی تا پای دار پیش بردند . لازم به ذکر است که نگارنده چندین بار از نزدیک با دکتر حقگو برخورد و ملاقات حضوری داشته است . لذا با مشاهده ی رفتار و برخورد چندگانه شان . در مورد مشار الیه به داوری پرداخته است. اگر درست به خاطرم مانده باشد، دکتر حقگو در اواخر ویا اوایل پاییز ۵۸ برای اولین بار طی یک سفر رسمی و با همراهی هیئتی به نقده آمده بودند . نگارنده در محوطه ی جهاد سازندگی که نزدیک به ۲۰۰۰ نفر از مردم نقده نیز در آنجا حضور یافته بودند ، از ایشان وسیاست های جاری مسئولان ذیربط در مورد رخدادهای نقده ، از قلم های آلوده و تبلیغات زهرآگین و مسمومی که علیه ترکان منطقه صورت گرفته بود به شدت انتقاد کردم ، مردم نیز با احساساتی تند و با غریو الله اکبر های خود ، نگارنده را همراهی می نمودند . دکتر حقگو و همراهانشان از وضعیت پیش آمده خیلی جاخوردند، گویا بوجود آمدن چنان فضایی را اصلاً پیش بینی نکرده و منتظر آن نیز نبودند. پر واضح بود که دکتر حقگو متأثر از فضای آکنده از شور و احساسات ناشی از آلام و مصائب بی شمار و طاقت فرسایی که مردم منطقه ، طی هفت ماه پیروزی انقلاب اسلامی ، با وارد شدن عظیم ترین خسارات و تلفات مادی و معنوی تحمل کرده بودند ، نتوانستند سخنرانی خود را با اشراف بر موضوع ، به خوبی بیان و جمع بندی کنند .یکبار دیگر نیز بنابر خواسته ی خود دکتر حقگو ، ایشان را در استانداری ملاقات نمودم . دکتر حقگو در آن ملاقات گفتند که در منطقه تنها هستند و به افرادی روشن ، آگاه و انقلابی مثل شما نیازدارم . بعد اظهار داشتند که شما یعنی نگارنده ، هرموقع که خواستید بدون تعیین وقت قبلی می توانید با استاندار ملاقات بکنید . دکتر حقگو در این ملاقات به وعده هایی که داده بودند عمل کردند. بار سوم با عده ای از معتمدین و معمرین روستاهای چیانه ، گوران آبادها ، میرآباد و آلاگوز علیا استاندار حقگو را بازهم در استانداری و در دفتر کارشان ملاقات کردیم . حاضرین مسائل امنیتی و مشکلات کشاورزی ، باغداری و دامداری روستاهای مذکور و منطقه ی غرب سولدوز را که در جوار روستاهای کرد نشین قرار داشت با دکتر حقگو در میان گذاشتند . ایشان هم گفتند که مسائل و مشکلات آنها را حتماً مورد پیگیری و رسیدگی قرار خواهند داد .چهارمین ملاقات را در بخش مربوطه بازگو خواهیم نمود.پنجمین ملاقات و در حقیقت آخرین برخورد نگارنده در حالی و زمانی اتفاق افتاد که مقدمات و زمینه ی بازداشت نگارنده در استانداری فراهم و برنامه ریزی شده بود . فردی بانام حقیقی و یا جعلی حسین ملکی از استانداری طی تماس تلفنی با نگارنده ، گفتند که افرادی از دادستانی تهران به ارومیه آمده اند و می خواهند در مورد مسائل منطقه ی نقده با شما صحبت کنند . لذا لازم است با مراجعه به استانداری در جلسه ی گفتگویی که به همین منظور تشکیل خواهد شد ، شرکت کنید . پس از حضور در استانداری با راهنمایی فردی وارد اتاق کوچکی شدم که ادریس بارزانی ( که قبلاً عکس ایشان را دیده بودم) پسر ارشد ژنرال فقید بارزانی در حال مکالمه تلفنی با کرج بودند، البته با لهجه ی کردی بارزانی ، دکتر حقگو نیز در آن اتاق بودند . من بعد از سلام داخل اتاق شدم ولی دکتر حقگو جواب سلام من را ندادند . انگار نه انگار که قبلاً مرا چندین بار از نزدیک دیده و صحبت کرده اند . ایشان در آن لحظات طوری وانمود کردند که نه ، در گذشته مرا در جایی دیده اند و نه ، می شناسند . حتماً دکتر حقگو انتظار داشته اند که نگارنده با اظهار ندامت از گناهی ناکرده ، توبه و انابه نموده و بگوید آقای استاندار من اشتباه کرده ام شما را به خدا مرا نجات دهید . هر کاری که شما بخواهید انجام می دهم . من هم وقتی جو را بدان گونه دیدم ، اصلاً با دکتر حقگو حرفی نزدم و چیزی نگفتم . من نیز تظاهر نمودم که نه ، ایشان را می شناسم ونه ، قبلاً در جایی دیده ام . به هر حال من هرچه فکر کردم متوجه نشدم چرا و به چه علتی مرا وارد آن اتاق نموده و بعد از آنجا خارج کردند . البته در اتاقی دیگر جوانی چاق و فربه ، پس از تعریف و توصیف زیاد از من ، ابا طیل و لا طائلاتی گفتند و جوابی قاطع ، محکم و منطقی دریافت نمودند و رفتند نگارنده هم به ترتیبی که در بخش اول شرح داده شده است ، در بند دکتر حقگو و دوستان استانی و نقده ای شان گرفتار شد، ولی طولی نکشید که به حول قوه ی الهی و همت و تلاش مضاعف یاران جانی و اندک اما استوار و مقاوم نقده ای ، از زندان مثلث شوم (ملاء : قدرتمندان سیاسی – مترفین: قدرتمندان اقتصادی– احبار و رهبان : قدرت های کاذب مذهبی و توضیح گران مظا لم ،حاکمان جور ) آزاد گردیدم . برگردیم سر اصل مطلب و معرفی همان گروهی که به زعم دکتر حقگو در ختم غائله ی نقده ، دخالت داشتند .دکتر جمشید حقگو استاندار اسبق آذربایجان غربی : آقای نصراله اسدالهی فرمانده گروه ۱۴ م بود و مورد حمایت و تأیید کامل مرحوم دکتر چمران بود. ( لازم به توضیح است که ، منظور از گروه مسلح ۱۴ م ، همان گروه مسلح ۱۴ معصوم (ص-س) بوده است . که نگارنده از تابستان سال ۵۹ و ایّام بازداشت با عنوان این گروه و نام فامیل فرماندهشان آشنا بوده است ).
نامبرده ( نصراله اسدالهی ) از بدو ورود من به استانداری ، به دور از گرایش های خطی ، همکاری بسیار صمیمانه ای با استانداری داشت و همکاران او نیز اغلب بچه های بسیار شایسته و با ایمان و اخلاص و انقلابی بودند که از جمله ی آنها آقای عرب نجفی است که هم اینک ( سال۸۴ ) معاون فرمانداری ارومیه می باشد . این گروه همگام با دکتر چران خدمات ارزنده ای در منطقه انجام دادند و با الهام از تعلیمات و اندیشه های آن شهید بزرگوار در امور خیریه و انسان دوستانه و فرهنگی نیز پیشقدم بودند ازجمله تشکیل گروه توحیدی انفاق برای حمایت از نیاز مندان و سالخوردگان بی پناه و تأسیس کارگاههای قالی بافی برای زنان بی سرپرست و تأمین آب و غذا و لباس مناطق محروم ارومیه در این رابطه خانم شهربانو امانی که در دوره ی قبل نماینده مجلس از شهر ارومیه انتخاب شده بود ، از فعالین زبده ی آن گروه بود . ( درختم غائله ی نقده نیز این گروه بود که با تعداد بسیار اندکی بسیاری از مسلحین را از شهر فراری دادند ). در جریان درگیری ها ی سروهم آقای اسدالهی بود که همکاری و هماهنگی رئیس ایل هرکی آقای کرم هناره ( مستقر در ناحیه سرو) راجلب می کند به نحوی که حزب خبر دار نشود ، گروهان ژاندارمری با تمام تجهیزات سنگین از مرز عبور کند و وارد خاک ترکیه شود و همان وقت از همانجا با استانداری هماهنگی می کند و خبر این همکاری ارزشمند حاج کرم هناره را به استانداری می دهد . بعد ها این گروه با نظر دکتر چمران در سپاه ارومیه ادغام گردیده و لوازم و تجهیزات آن ، همه در اختیار سپاه قرار گرفت .
من از مفصل این نکته مجملی گفتم تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل
***
ایضاحات و اصلاحات ، منابع و مراجع
در بخش اول
۱- از شخصی بنام سنّار مامدی از اکراد ایل شکاک که پس از پیروزی انقلاب به حزب دموکرات کردستان پیوسته بود ، اشتباهاً ذکری به میان آمده که با عرض پوزش بدینوسیله تصحیح می گردد . شخص مورد نظری که سال ۵۹ در کاخ جوانان سابق ارومیه بازداشت و زندانی بوده فرزنده یا ورزنده نام داشت که وی نیز از ایل شکاک بود ولی نام واقعی ایشان به درستی در خاطرم نمانده است .
۲- از همه ی آگاهان و صاحب نظرانی که به تاریخ پر فراز و نشیبِ تندیس استقامت و ایثار ، استوانه ی استوار خونین پیکارهای شرربار ، سولدوز بلادیده و محنت کشیده ، دلبستگی و پیوستگی دارند ، در صورت داشتن اطلاعاتی اعم از اسناد ، عکس ، فیلم ،نوار و سی-دی ، اگر مایل به همکاری و مساعدت باشند ، اطلاعات خود را به سایت دکتر پرویز محمدی به آدرس www.parvizmohammadi.ir انتقال دهند .
۳- از اندیشه ورزان و پژوهشگران کرد و ترک که در عرصه های سیاسی ، اجتماعی و تاریخی فعالند ، دعوت می شود که با ارائه ی نظرات ، پیشنهادات ، انتقادات و توضیحات خویش ما را دراین امر خطیر یاری نمایند.
۴- نگارنده با تمام وجود سعی بلیغ خواهد نمود که همه ی ابعاد جنگ نقده جانبازی ها و فداکاریهای مدافعان و مجاهدان حقیقی را که بر اساس واقعیت ها قرار داشته اند به رشته ی تحریر در آورد اما نه با حبّ و بغض ، تعصب و کینه ورزی و یا برای رضایت و خوشنودی اتراک و یا تیرگی و آزردگی خاطر اکراد ، مطلبی مغایر با حقیقت و واقعیت را هرگز بر قلم جاری نخواهد کرد . بلکه با حسن نیت قصد دارد به کشف و شرح و بسط وقایع و حقایق محض جنگ نقده اقدام نماید .
۵- در بخش بعدی پس از پرداختن به تأملاتی بر گفتگوی دکتر صادق زیبا کلام با نشریه ی چشم انداز ایران که بخش مهمی از آن به جنگ نقده و تبعات سیاسی و اجتماعی آن اختصاص یافته است ، به حوادث و اتفاقاتی که تا عصر روز جمعه ۳۱/۱/۵۸ بوقوع پیوسته ، همچنین به چگونگی آغاز جنگ نقده مبادرت خواهد نمود .بدیهی است که نگارنده تا این مرحله به عمق جریانات اصلی جنگ نقده و وقایع مرتبط با آن ، وارد نشده است .
منابع و مراجع
۶- سایت : تاریخ آذربایجان – تاریخ ایران با تأکید بر آذربایجان
7- نشریه ی چشم انداز ایران ، پاییز ۱۳۸۴ – ویژه نامه ی کردستان همیشه قابل کشف ۲ .
با سپاس فراوان از همه ی عزیزان
"غلام بناوند نقده"
No comments:
Post a Comment