کلماتی هستند که برای درک آنها نه تنها مراجعه به فرهنگ لغت کافی نیست بلکه مراجعه به دانشنامهها و دایره المعارفها نیز چندان گرهگشا نخواهد بود. کلماتی هستند که برای درک آنها نه تاریخ یک نسل ، بلکه تاریخ چندین نسل را باید مطالعه کرد.
مشکل بزرگ اما اینجاست که بسیاری از نسلها، تاریخ مکتوبی ندارند و هر روز بخشی از تاریخ آنها در گوشه قبرستانی در سینه زن یا مردی برای ابد دفن میشود.
کتابها، پایاننامهها، دانشنامهها و دهها چیز دیگری که قرار است به مثابه منبع شناخت و معرفت، ما را در درک پدیدهها یاری کنند، خود گل آلود کننده فضای معرفتی هستند تا چندین ماهی افزونتر نصیب گل آلود کنندگان بشود.
کلماتی هستند که شاید نخستین بار روزی مادری از سر دلسوزی آن را بر زبان راند، اما حاکمان آن کلمه را دزدیدندوکلمه بیچاره در ردیف ابزار بیشمار تحکم و تحدید قرار گرفت.
کلمه یاساق (ممنوع) یکی از این کلمات است. در شعر معاصر آذربایجان این واژه با نام بولود قراچورلو «سهند» و شعر معروف او پیوند خورده است. سهند اما این واژه را از ناظم حکمت باید آموخته باشد که سرود:
من در دنیای ممنوع زندگی می کنم.
بوئیدن گونه دلبندم
ممنوع
ناهار با فرزندان سر یک سفره
ممنوع
همکلامی با مادر و برادر
بی نگهبان و دیواره سیمی
ممنوع
بستن نامه ای که نوشته ای
یا نامه سربسته تحویل گرفتن
ممنوع
خاموش کردن چراغ، آنگاه که پلکهایت به هم می آیند
ممنوع
بازی تخته نرد
ممنوع...
رد پای این شعر در آثار احمد شاملو به وضوح دیده میشود به ویژه در شعر «روزگار غریبی است نازنین».
اما کلمه ممنوع و مفهوم آننه در ادبیات ترکیه و نه در ادبیات فارسی ایران بسامد چندانی نداشت برعکس در ادبیات ترکی ایران این کلمه و مفهوم آن، بیشترین بسامدها را داشته است و دارد. طبیعی است که جریانهای اجتماعی و سیاسی در این پدیده تاثیرگذار هستند.
هادی قاراچای شاعر آذربایجانی در نروژ یا سلیمان اوغلو در آلمان (یعنی در دو کشور دموکراتیک اروپایی) هنوز هم این کلمه را به عنوان یکی از کلمات کلیدی اشعار و مقالات خود نگه داشتهاند، اما شمس لنگرودی در تهران از موسی میخواهد عصایش را به چارلی چاپلین بدهد تا کمی شمس و مخاطبان شعر او را بخنداند. و حسین منزوی شاعر آذربایجانی: ...کاش! ... کسی به معجزهای مار را عصا میکرد.
***
حال ربط این کلمه یاساق یا ممنوع با آذربایجان چیست؟
نخست بخشی از گزارشی را که سایتهای خبری بر روی خروجی خود قرار دادهاند مرور میکنیم:
«خبرنگاري در اين نشست از كمالوند پرسيد، شما كه مدام از حمايت سالم تماشاگران تراكتورسازي از تيمتان صحبت ميكنيد، آيا ميدانيد كه نيروي انتظامي پيش از اين مسابقه چهار هزار قطعه ممنوعه از تماشاگران تيمتان ضبط كرده است كه كمالوند گفت: شما تعداد اين قطعات را شمردهايد؟ خبرنگار گفت، نيروي انتظامي آن را اعلام كرده است كه كمالوند دوباره پرسيد: چطور اين آمار نزد شما قرار گرفته است؟...»
(سایت تابناک: کد خبر: ۱۵۷۶۴۴تاریخ انتشار: ۲۱فروردين ۱۳۹۰)
همانگونه که میبینید صحبت از «ممنوع» است. آنهم نه یک ممنوع بلکه چهار هزار ممنوع.
از لحن تفاخرآمیز و بازجومآبانه آن خبرنگار که بگذریم از خود میپرسیم: این چهار هزار قطعه ممنوعه چه میتوانند باشند؟ با اطمینان میشود گفت که بخش بزرگی از این قطعات پلاکاردها و شعارهایی به زبان ترکی و همچنین نمادهای ترکی از قبیل شکل ستاره، ماه و ... است.
مضمون شعارها هم معمولا «تورک دیلینده مدرسه: کلاس درس به زبان ترکی» و «اورمو گؤلو وار اولسون: زنده باد دریاچه ارومیه» و چیزهایی از این قبیل است.
باید بپذیریم که چهار هزار تماشاگر تیم تیراختورسازی در تهران اشیایی را که قانون صریحی بر ممنوعیت آنها وجود داشته باشد با خود حمل نخواهند کرد. چون حمل این اشیاء محکومیت قضایی را در پی خواهد داشت. این اشیاء ممنوعه چیزهایی هستند که دستگاههای مسئول هیچ گاه ممنوع بودن آن را به عهده نمیگیرند و هیج محمل شرعی و عرفی برای ممنوع کردن آنها وجود ندارد.
اشیاء ممنوعی که ممنوعیت آنها نانوشته است: زبان ترکی و نمادهای مربوط به آن. بلکه بالاتر از آن دفاع از طبیعت و محیط زیست آذربایجان نیز به لیست ممنوعها اضافه شده است.
این در حالی است که میلیاردها دلار بودجه صرف گسترش زبان فارسی در بین غیرفارسی زبانان ایران و سایر نقاط جهان میشود، و نمادهای آریایی در همه جا آزادانه تبلیغ میشود. حتی گفته میشود در داخل یا محوطه مسجد کبود تبریز (گؤی مچید) که به فیروزه جهان اسلام شهرت دارد نمادهای آریایی از جمله مجسمه شاهان پیش از اسلام به فروش میرسد.
چهار هزار قطعه ممنوعه، چهار هزار انسانی که در مقابل چشمان نیروهای انتظامی به کار ممنوع دست مییازند و زبانی که کلمه ممنوع را به عنوان یکی از کلمات کلیدی ادبیات خود و البته به ناچار انتخاب کرده است.
اینجاست که برای فهمیدن کامل کلمه یاساق (ممنوع) مراجعه فرهنگ لغت و دانشنامههایی که در تهران نوشته میشوند گرهی از کار انسان نخواهد گشود.
No comments:
Post a Comment