Tuesday, January 18, 2011

تمدن و فرهنگ ترک و تاثیر آن بر فرهنگ ملل همسایه

خاقان ترک در قسمتی از کتیبه های اورخون چنین می گوید: "من برای ملت ترک شبها نخوابیده و روزها ننشستم. بعد از آن خداوند لطف خود را شامل ما کرد و من با طالع و بخت بلندم ملت ترک را زنده ساخته و این ملت عریان و فقیر را پوشانده و غنی ساختم."
ییلماز اوزتونا، مورخ بنام ترکیه، بر این باور است که نژاد در ظهور و تشکیل یک ملت به اندازه فاکتورهای زبان، دین، فرهنگ مشترک و دولت، موثر نمی باشد. وقتی به تاریخ قدیمی ملت ترک بنگریم متوجه خواهیم شد که علاوه بر ارتباطات نژادی، زبان مشترک، فرهنگ و تمدن مشترک نیز از اهمیت بسزایی برخوردار است.
در برنامه این هفته سعی خواهیم نمود تا بعضی از خصوصیات تمدن و فرهنگ ترک را توضیح داده و تاثیر آن بر فرهنگ ملل همسایه و اثرات آن در ادوار مختلف را تجزیه و تحلیل نماییم.
افسوس که بسیاری از ادوار تاریخ ترک موضوع و قربانی پیشداوری ها، تفسیرها و ارزیابی های شرق شناسان شده است. از سوی دیگر ناکفایتی تحقیقات پیرامون تاریخ قدیمی ترک ها و کمبود اطلاعات ذیربط موجب ارزیابی های غلط و ناقص در این مورد گردیده است.
در اینجا نباید فراموش کرد که محققان و دانشمندان بسیاری نیز که نظم اجتماعی جوامع ترک و حیات فرهنگی ترک ها را درست مورد کندوکاو قرار داده اند نیز وجود دارند.
علاوه بر محققان غربی و روسی، دانشمندانی از قبیل عبدالقادر اینان، ابراهیم Kafesoğlu، بهاءالدین Ögel و فارق سومر جزئیات مهم تاریخ ترک را مشخص ساخته اند. همانگونه که گفتیم، بسیاری از ارزیابی ها و نظریات بعضی از محققان پیرامون حیات و نظم اجتماعی ترک ها شامل پیشداوری ها و تفسیرهای غلط می باشد. اقوام همسایه همواره ترک ها را با صفات جنگجو و خشن تعریف کرده و بدین ترتیب آنها را با چهره ای خونریز در تاریخ نشان داده اند. آیا جوامع قدیم ترک علاوه بر جنگجویی و نبرد خصوصیات دیگری نیز داشتند؟ آیا تعریف این ملت که با دول مختلفش بخشی از تاریخ کره زمین را هدایت نموده، تنها با جنگجوئیش شایسته است؟ ترک ها علیرغم تعقیب یک زندگی کوچ نشینی که در بعضی از مناطق حتی تا قرن بیستم نیز ادامه داشت موفق شدند تا ویژگی های خاصی برای این طرز زندگی ایجاد نمایند. از اینرو دوران قدیم ترک های آسیا را باید از کوچ نشینی بدوی تفکیک کرده و به آن فرهنگ کوچ نشینی در دشت ها اطلاق نمود. تحقیقات انجام شده بوضوح نشان می دهند که جامعه قدیمی ترک ها بی نهایت منظم بوده و ترک ها به زندگی خود در شرایط اجتماعی مشخص ادامه می دادند.
Liget محقق مجارستانی در اثری به نام "آسیای مرکزی گم شده" می نویسد، امپراطوری هون، دولتی نبود که از گروهی بی پروا و مستبد از این طرف و آن طرف جهان تشکیل یافته و ان چنان بر روی پای خود ایستاده باشد. برعکس نظم و انضباطی وجود داشت که تا کوچکترین واحد جامعه یعنی خانواده نیز مستقر شده بود.
طبیعتا تمامی جوامع انسانی روی زمین، از طرز زندگی و رفتاری مختص به خود برخوردارند. هر کدام از این جوامع در زمینه های زبان، دین، اخلاق، حقوق و اقتصاد صاحب خصوصیات و ویژگی های مختلفی می باشند که به آن فرهنگ ملت ذیربط گفته می شود. بدین ترتیب جوامع مطلقا صاحب فرهنگ خاصی بوده و به عبارتی دیگر هر فرهنگی، ملتی خاص را تعریف می کند.
اقوام ترک نیز که از دامنه های کوه های آلتای در تمامی آسیا و بعد از آن به مناطق شرقی اروپا پراکنده شدند. در طول زمان فرهنگی خاص بوجود آوردند. مشخصا جغرافیای زیستی آنها نقش بسیار مهمی در ایجاد و تکوین فرهنگ خاصشان ایفا نموده است. توسعه فرهنگ با منابعی که طبیعت به جوامع ارائه کرده است رابطه مستقیم داشته و این موضوع در مورد اقوام قدیمی ترک ها نیز کاملا معتبر است. اقوام ترک هزاران سال در دشت های آسیا-اروپا زندگی کردند. آسیا- اروپا که غربیها به آن استپ می گویند، از کوه های آلتای و سد چین به سمت شرق تا دشت مجار امتداد می یابد. به همین علت به فرهنگ ترک که در این منطقه شکل گرفته است، فرهنگ دشت نشینی گفته می شود.
اساس فرهنگ دشت نشینی برعکس نظریات پیشداورانه بعضی از محققین، بر پایه حمله به مناطق متمدن، جنگجویی و غارت استوار نبوده و پایه اصلی آن را دامداری تشکیل می داده است.
پایه و اساس فرهنگ دشت نشینی یعنی فرهنگ قدیمی ترک ها با اسب و حرکت عجین شده است. خانه، ظروف و اشیا، پوشاک و لباس و اسلحه ها با عطف به این نقطه حرکت شکل یافته است. ترک ها که اسب را اهلی نموده، از فلزکاری اطلاع داشته و علی الخصوص ساخت سلاح از فلز را به خوبی می دانستند، صاحب خصوصیاتی اجتماعی بر اساس مقتضیات زمان بودند. شاید هم خصوصیت نمونه جوامع قدیمی ترک ساختار ویژه اجتماعی و سیاسی آن بود.
در جوامع قدیمی ترک خانواده پایه و اساس جامعه را تشکیل می داد. شکل خانواده بزرگ که در بین رومیها، یونانیان و اسلاوها دیده می شد در ترکها به چشم نمی خورد. هسته خانواده ترک از پدر، مادر و فرزندان تشکیل می گردید.
زوجی که زندگی را با هم آغاز می نمودند، سهم خود از چراگاه و حیوانات اهلی را دریافت کرده و خانه خود را برپا می کردند. ازدواج تک همسری رایج بوده و زنان زندگی آزاد و محترمانه ای داشتند. در کتبیه ای که بیلگه خاقان بر کنار رودخانه اروهان برپا کرده است، چنین نوشته شده است:
"خداوندگار آسمان زمین مقدس و آب را آفرید. برای اینکه ملت ترک از بین نرود، پدرمİlteriş خاقان و مادرم İlbilge خاتون را در اوج آسمان به تعالی رساند."
از این سخنان چنین دریافت می شود که زن ترک علیرغم تقدس مردان از طرف خداوند همیشه در کنار او بود.
مرحله دوم ساختار اجتماعی ترک ها را Urug یا خویشاوندان تشکیل می داد. با به هم پیوستن Urug ها، طایفه یاBod بوجود آمده و بیگ در راس آن قرار داشت. هر طایفه تشکل سیاسی ای بود که اراضی مختص به خود به نیروهای جنگجو داشت. بیگ ها با همان مدیران طایفه از طرف خانواده و نمایندگان Urug انتخاب می شدند. از میان این تشکلات سیاسی می توان به طوایف İğdir، Hazar، Bayındır ، هون، Harluk ، Kurd ، Çavuş و Kayı اشاره نمود.
طوایف ترک با توجه با نزدیکیهای موجود مابین خود از نظر زبانی و نژادی پیمان هایی همانند Dokuz Oğuzlar ، on Uygur ، Üçkarluk ها را تشکیل داده بودند. ایل، رفیع ترین تشکل سیاسی و اجتماعی ترک ها بود. ایل به معنای دولتی سازمان یافته و امپراطوری نیز تعریف شده است. یعنی ایل ترک تشکل سیاسی بود که وظیفه حراست از سرزمین و حقوق ترک ها را بر عهده داشت. از اینرو خاقانها یعنی نمایندگان دولت، دیکتاتورهای صاحب نیروی نامحدود نبوده و در راه اداره مردم برای رفاه و سعادت تلاش می نمودند. سخنانی که در آغاز برنامه از بیلگه خاقان که بر روی کتیبه اورخون ثبت شده به سمعتان رساندیم، دلیل موثقی بر این موضوع است.
مگر وظیفه دولتهای مدرن امروزی به غیر از تامین رفاه و سعادت برای خلقشان نمی باشد؟
تاریخ ترک علاوه بر احتوای گذشته ای جهانگشا، تاریخ دول موسس تشکیلاتی خاص است. شاید بتوان این استعداد سازماندهی را علت اصلی تاریخ هزاران ساله اش دانست که این ملت را از اعماق تاریخ تا به امروز منتقل نموده است. بدین ترتیب ملت ریشه دار ترک که ساختارهای دولتی نیرومندی را بوجود آورده اند موفق شدند تا فرهنگ اقوام همسایه را تحت تاثیر قرار دهند. این نفوذ و تاثیر را می توان به راحتی در تشکیلات نظامی، وضعیت پوشاک و تغذیه و زمینه های مختلف هنری مشاهده نمود.
هنر ترک در زمان هون ها در منطقه ای از شمال دریای سیاه گرفته تا اقیانوس کبیر به شکلی حاکم مستولی گشت. در این دوران هنر اقوام ترک به شکل یک اسلوب و سبک متحد درآمد که این موضوع یکی از فرآورده های امپراطوری هون بود. این سبک که نبرد حیوانات وحشی، مسابقات اسبدوانی و فیگورهای حیوانات مختلف را شامل می شد، به سبک حیوان آسیای میانه موسوم است. در مورد تاثیر و نفوذ فرهنگ ترک بر فرهنگ اقوام همسایه باید هون ها را مثال زد. Liget مورخ و محقق مجار در کتاب معروف خود به نام "آسیای مرکزی گم شده"، مبارزه ترک های هون و چینی ها را شرح داده و چنین می نویسد: مابین هون ها یکی از اقوام قدیمی ترک و چینی ها درگیری های بسیاری اتفاق افتاد که صدها سال به طول کشید، که بعضا به صورت کشمکش هایی برای امتحان قدرت نیروی مقابل بوده و بعضا نیز بسیار جدی بوده است.
در این درگیری ها که سالهای سال ادامه یافت بعضی مناطق مرزی چین همواره در خطر بود و بعضا نیز چینی ها مجبور بودند تا از قسمتهای مختلف کشورشان صرف نظر کنند. چینی ها در خلال این درگیری های چند صد ساله لباس و تجهیزات خود را تغییر داده و با به کنار گذاشتن ارابه های جنگی سنگین خود همانند رقبا از اسبان چابک بهره بردند.
آنها همینطور چارقهای نمدی و پشمی خود را از پا درآورده و همانند ترک ها چکمه های چرمی به پا نمودند. چینی ها با مشاهده اقوام کوچ نشین ترک لباس خود را تغییر داده، شلوار تنگ به پا کرده و کمر خود را با شالی گیره دار بستند. آنها حتی بر سر خود کلاهی زیبا و تزئین شده با دم سمور گذاشتند.
تاریخ علاوه بر اینکه مایه غرور و افتخار می باشد، منبعی است که با عبرت از تجربیات آن راه خود را تشخیص می دهیم. از اینرو برای پیشرفت به سوی آینده تصاحب و بازنگری به میراث گذشته لازم می باشد. در انتهای حماسه اوغوز خاقان، خاقان ترک که در بستر مرگ بود، به پسرانش این چنین می گوید: "ای پسرانم، من عمر درازی کردم، جنگ های بسیاری دیدم، تیرهای بسیاری رها کردم، اسبان زیادی سوار شدم، دشمنانم را به گریه درآوردم، دوستانم را شاد کردم، دین خود را به خداوند ادا کردم، این سرزمین را به شما امانت می کنم."

No comments:

Post a Comment