هنگامي كه از ملت محكوم و حق تعيين سرنوشت وي صحبت مي شود، فرض بر آن است كه دو
ملت محكوم و حاكم وجود دارند، يك ملت حاكم كه خود، هويت و منافع ملي وي مسلط بر دولت
است و يك ملت محكوم كه تحت حاكميت سياسي ملت حاكم قرار دارد. به عبارت ديگر دولت
مذكور به لحاظ اتنيكي ممثل ملت حاكم است و نه ملت محكوم. براي روشن شدن مطلب بهتر
است به تيپولوژي تنوع اتنيكي اهالي و بافت اتنيك-ملي دولت ايران اشاره اي كرد.
تعيين اين تيپولوژي براي تعيين تيپ بحرانهاي اتنيك-ملي يك كشور كه در آينده ظهور
خواهند كرد و روشهائي كه براي از ميان برداشتن آنها ضروري است مفيد مي باشد. براي
اينكار معمولا مدلهائي بكار برده مي شوند. يكي از مناسبترين مدلهائي كه براي تبيين
بافت اتنيك-ملي دولت ايران پس از سال ١٩٢٥ بكار برده مي شود "مدل اقليت
حاكم" است. در اين مدل ملت حاكم بر دولت، به لحاظ عددي در كشور در اقليت است،
در كشور بحرانهاي متعدد اتنيك-ملي با ريسك تبديل شدن به يك بحران اساسي باخت-برد
وجود دارند و احتمال بروز خشونت نيز بسيار بالاست. اين وضعيتي است كه در ايران نيز
موجود است. ايران كشوري كثيرالمله است اما دولت ايران، تمثيل كننده ملل ساكن در
اين كشور نيست، صرفا تمثيل كننده ملت فارس كه به لحاظ عددي در اقليت قرار دارد
بوده و مدافع منافع ملي وي است. به عبارت ديگر دولت ايران، به لحاظ اتنيكي دولت
ملت فارس، و آزربايجان جنوبي مستعمره داخلي فرهنگي، سياسي و اقتصادي اين دولت فارس
است. اين وضعيت محصول كودتاي ١٩٢١ و متعاقب آن زيرپا گذارده شدن قانون اساسي
مشروطيت در سال ١٩٢٥ است كه به روشهاي غيرقانوني به حيات دولت مشروع ترك
آزربايجاني قاجاري خاتمه داد و خلق ترك را از حاكميت و اقتدار سياسي كشور به كنار
راند. از ديدگاه ملت ترك و آزربايجان جنوبي، دولت ايران از تاريخ ١٩٢٥ يعني روزي
كه سلطنت پهلوي تاسيس شد تا به امروز بحران تمثيل اتنيكي-ملي دارد و غير مشروع
است. دولت جمهوري اسلامي ايران نيز كه تحت كنترل بنيادگرايان فارس مي باشد مانند
سلف خود، به لحاظ اتنيكي-ملي ممثل ملت ترك نيست و از اينرو دولتي مشروع شمرده نمي
شود.
س-آيا
شما دولت جمهوري اسلامي را دولتي فارس قلمداد مي كنيد؟
هنگامي
كه از ماهيت و يا تيپولوژي اتنيك يك دولت سخن گفته مي شود، منظور مليت تك تك
بروكراتها و تكنوكراتهاي آن نيست، منظور تعريف هويت اتنيك-ملي اين دولت از طرف خود
وي و جهتگيريهاي سياسي، سياستهاي كلان و منافع ملي اي است كه اين دولت براي خود
مشخص كرده و بدنبال حفظ آنهاست مي باشد. در وضعيت كنوني در هيچكدام از اين جنبه ها
دولت ايران را يك دولت مثلا تركمن و يا بلوچ نمي توان شمرد، اما به راحتي مي توان
او را فارس توصيف كرد. كساني كه دولت ايران را دولت ملي-اتنيكي ملت فارس نمي
دانند - بويژه اگر به كثيرالملگي ايران معتقد باشند- نمي توانند از
تعيين سرنوشت سخن برانند، زيرا اين دو نگرش يكديگر را نقض مي كنند. دولت جمهوري اسلامي عاليترين تشكل سياسي
عنصر قومي فارس است. البته اين چيزي نيست كه تنها ما بر آن واقفيم، عقلا و
دورانديشان ملت فارس نيز بر همين عقيده اند. هنگامي كه داريوش همايون بيان مي كند
در صورت به زير سوال رفتن اصل دولتمداري ايران، در كنار بنيادگرايان جمهوري اسلامي
جاي خواهد گرفت اين بدان معني است كه او نيز به ماهيت اتنيكي-ملي فارسي دولت ايران
واقف و معترف است و در صورت زير سوال برده شدن اصل دولتمداري ايران، يعني حاكميت
فارسها بر اين دولت، ترجيح مي دهد در كنار رقيب فعلي يعني بنيادگرايان فارس جاي
بگيرد. او نيز به خوبي مي داند كه تحقق حق تعيين سرنوشت ملت ترك در حاليكه دولت
ايران، تحت حاكميت مليت حاكم فارس قرار دارد، با واقعيتهاي تاريخي همخوان نيست و
چيزي به جز سناريوئي اوتوپيك نمي باشد.
عده اي
از مليتگرايان فارس و دنباله روان ترك آنها از جمله پان ايرانيستهاي خجالتي و
آزربايجانگرايان استالينيست، با اشاره به وجود افراد و شخصيتهاي منفرد ترك در
ساختار دولت ايران چه در دوره پهلوي و چه در جمهوري اسلامي، ادعا مي كنند كه اين
دولت را نمي توان دولتي فارس ناميد. وجود بروكراتها حتي رهبر ترك در ساختار جمهوري اسلامي
ايران، دولت ايران را آنقدر مي تواند يك دولت ملي ترك بسازد كه وجود استالين گرجي
در راس دولت اتحاد جماهير شوروي توانسته بود آن دولت را دولت ملي گرجي كند.
وانگاه اين ادعا كه در ميان سران عاليرتبه جمهوري
اسلامي ايران تركان زيادي وجود دارند، با واقعيتهاي موجود منطبق نيست و بيشتر به
تبليغات و جنگ رواني دولت ايران و مليتگرايان فارس براي جلوگيري از واگرائي خلق
ترك از دولت جمهوري اسلامي ايران مي ماند. امروز در ميان سران عاليرتبه جمهوري
اسلامي ايران تعداد افرادي كه داراي مليت ترك باشند از انگشتان دست تجاوز نمي كند.
نهادهاي اساسي جمهوري اسلامي ايران از قبيل "بيت رهبري"؛ "شوراي
عالي امنيت ملي"؛ "شوراي عالي انقلاب فرهنگي"؛ فرماندهي "سپاه
پاسداران، بسيج، ارتش و نيروهاي مسلح ديگر؛ "صدا و سيما"؛ "رياست
جمهوري" و "هيئت وزرا"؛ "مجلس خبرگان"، "مجلس
شورا"، "مجمع تشخيص مصلحت نظام"، "حوزه هاي علميه" و
غيره همه تحت حاكميت بلامنازع دولتمردان با مليت فارس قرار دارند. بويژه مديران و
سران اين نهادها كه مغز و جوهر جمهوري اسلامي ايران را تشكيل مي دهند همه فارس
هستند. اساسا تصفيه گسترده و سيستماتيك تركان از رده هاي بالاي مديريت و مقامات
كليدي كشور –كه در دوره پهلوي نيز ديده نشده بود- سياست راهبردي نظام جمهوري
اسلامي ايران است.
س- ما امروز درون یک مرز سیاسی و جغرافیایی به نام ایران
زندگی میکنیم، از طرفی در هشتاد سال اخیر کلمه ایران بعضا به عنوان نام مستعار
فارسها و دولت حامی منافع فارسها یا ملت فارس استفاده شده است. این مسئله باعث شده
که کلمه "ایران" در بین برخی گرایشهای آزربايجان تبدیل به نوعی تابو شده
که تبعات و نتایج سیاسی خاصی را هم به دنبال دارد، راه خروج چیست ؟
براي
پيدا كردن پاسخ براي اين سوال شايد مفيد باشد كه بين معاني مختلف مفهوم
"ايران" به عنوان نام دولت، هويت ملي-ملت، كشور و واحد سياسي فرق گذارد.
در معني
اول ايران نام يك دولت است. هنگامي كه از ملت حاكم فارس سخن ميگوييم اين بدان معني
است كه دولت ايران، دولتي تحت حاكميت ملت فارس و تمثيل كننده او و سمبل استعمار
داخلي و هر آنچه كه مساله ملي را بوجود آورده مي باشد. اين هويت اتنيكي دولت ايران
است. در اينجا نه نام، بلكه محتوي است كه باعث دافعه و اعتراض مي شود. اگر نام اين
دولت، ايران نبود و چيز ديگري بود، باز هم دير يا زود و در نتيجه مدرنيته و روند
ملت شدن، جنبشهاي آزاديبخش ملي در اين كشور ظهور مي كردند و معترض دولت تحت حاكميت
فارسها و هر نامي كه داشت مي شدند. از اين منظر تنها راه خروج، تغيير ماهيت دولت
ايران از دولتي تمثيل كننده ملت حاكم فارس به دولتي غيراتنيك و يا تقسيم آن به
دولتهائي با هويت اتنيكي-ملي-زباني جداگانه است.
كاربرد
ديگر ايران به معني يك ملت ويا هويت ملي است. در پروسه ايجاد يك ملت-يك دولت در
ايران بر محور ملت حاكم فارس و مذهب فارسي وي شيعه امامي، ملت جديد در حال ايجاد،
ملت ايران ناميده شده است. از اين منظر نام ايران چيزي به جز هويت ملي فارسها نيست.
امروز نيز فارسها با بار كردن هويت ملي خود به ايران، آنرا به عنوان هويت ملي همه
ايرانيان بكار مي بردند. در حاليكه آنچه امروز قوميتگرايان فارس و دولت ايران بر
"هويت ايراني" بار كرده اند، نه مفاهيم تاريخي واقعا موجود در گذشته، و
يا معاني زبانشناسانه و مدرن شهروندي آن، بلكه مفهوم ساختگي و جديد
"ملي" و در راستاي پروژه ملت سازي-فارسسازي است. مراد اين دسته از هويت
ايراني، "هويت ملي ايراني" است. بر خلاف آنچه قوميتگرايان فارس و دولت
ايران ادعا مي كنند، نه هويت ايراني در تاريخ در يكي از مضامين اسطوره اي-افسانوي،
ديني-مذهبي، نژادي-تباري و نه هويت ايراني در زبانشناسي مدرن به معني خانواده اي
زباني و نه در ادبيات سياسي معاصر به معني هويتي شهروندي-تابعيتي، هرگز داراي بار
و مضمون ملي-اتنيك نبوده است. در ايران هرگز هيچ قوم، گروه ملي، ملت، اقليت ملي،
زبان، مذهب، نژاد، دين، گرايش جنسي، .... و يا هيچ هويت ديگري بنام
"ايراني" به جز به معني تابعيت و شهروندي وجود نداشته و ندارد. كاربرد
نام ايران به عنوان يك هويت ملي، نفي و انكار هويت ملي ديگر ملل ساكن در ايران و
بويژه ملت ترك مي باشد. اين كاربرد قابل قبول نيست. يگانه راه خروج از اين مشكل،
ترك كردن كاربرد اين نام به عنوان نام يك ملت و يا هويت ملي و كاربرد ايراني صرفا
به عنوان هويت شهروندي و جغرافيائي، مانند عراقي و افغانستاني و تركيه اي و
آزربايجاني است. هويت اتنيكي-ملي فارسي نيز مي بايد با نام خود يعني هويت ملي
فارسي و نه هويت ملي ايراني ناميده شود.
كاربرد
سوم ايران به معني يك كشور است. در گذشته نام ايران در نزد فارسها و تركها داراي
معاني متفاوتي بوده است. به عنوان نمونه در آغاز قرن بيستم تركها ايران را به
عنوان كشوري ترك با حاكميت و اكثريت مردم ترك تصور مي كردند. اما تلقي نخبگان فارس
از ايران سرزمين قومي آريائي است. اين تلقي نژادي اخير، تحريك كننده است و حساسيت
منفي فوق العاده اي مي آفريند.
معني
چهارم ايران نام يك واحد سياسي موجود و واقعي است. اما اين نيز واقعيتي است كه
امروز برخي از شخصيتها و جريانات سياسي منسوب به ملل ساكن در ايران به هر دليل
–حساسيت منفي و يا منافع ملي خودشان- مايلند كه ملت خود و سرزمين ملي خود را خارج
از مرزهاي اين واحد سياسي ببينند. مانند برخي ملل كه نمي خواستند در تركيب اتحاد
شوروي و يا يوگسلاوي باقي بمانند. اين عقيده اي سياسي است و مانند هر عقيده سياسي
ديگري قابل احترام است.
Sozumuz, a window opening to the
life/culture of the turkish nation of iran/south azerbaijan:
http://sozumuz.blogspot.com/
http://sozumuz-turk-dovletler.blogspot.com/
http://sozumuz.blogspot.com/
http://sozumuz-turk-dovletler.blogspot.com/
No comments:
Post a Comment