مئهران باهارلي
تاليف ٢٠٠٨- بروز شده ٢٠١٢
http://kurd-yayilmasi.blogspot.com/2012/03/blog-post_10.html
سؤزوموز
تاكنون مطالب بسياري در باره مرزهاي شمالي آزربايجان در قفقاز و روسيه جنوبي نگاشته شده است. اما در باره مرزهاي جنوب شرقي آزربايجان در جوار مناطق فارس نشين مركز و شرق ايران، جنوب آن در جوار مناطق لرنشين و لك نشين، جنوب غربي آزربايجان در جوار مناطق كرد نشين ايران و عراق، و غرب آن در داخل تركيه، آناتولي شرقي و مركزي و در جوار درياي سياه مطالب تحقيقي نگاشته نشده است. اين نوشته به يكي از مرزهاي مذكور يعني مرزهاي جنوب غربي آزربايجان و يا مساله بخشهاي كردستاني در جغرافياي تاريخي آزربايجان دوره اسلامي مي پردازد.
اكنون مدتهاست كه ناسيوناليستهاي افراطي كرد در نقشه هاي كردستان بزرگ، با تحريفات مسلم تاريخي و جغرافيائي بخشهاي بسيار وسيعي از آزربايجان تاريخي، ائتنيك و سياسي را نيز داخل مي كنند. اين بخشهاي آزربايجاني به نادرستي داخل گرديده در نقشه هاي كردستان بزرگ، از دو قسمت شهرها و مناطق ترك نشين استانهاي آزربايجان غربي، همدان، كردستان و كرمانشاهان، مركب از دهها شهر و مركز جمعيتي هر كدام گاها داراي صدها هزار اهالي ترك، به عبارت ديگر شهرها و مناطق داخل در آزربايجان ائتنيك؛ و ديگري شهرها و مناطق فعلا كردنشين استانهاي مذكور و به عبارت ديگر مناطق خارج از آزربايجان ائتنيك ولي داخل در آزربايجان تاريخي تشكيل مي شود.
بنظر مي رسد استفاده و در واقع سوء استفاده كردان از داده هاي منابع تاريخي جهت ساختن پيشينه كردستاني براي مناطق آزربايجاني، روشي چندان مولد و زايا نباشد. زيرا اگرچه در برخي از منابع تاريخي، شماري از مناطق مورد ادعائي نقشه هاي كردستان بزرگ، كردنشين نشان داده شده و گاها حتي كردستان نيز ناميده مي شوند، اما در منابع تاريخي مذكور همه آن مناطق كردنشين - حتي اگر كردستان ناميده شده باشند نيز- جزئي از جغرافياي آزربايجان قلمداد مي گردند.
غور در منابع تاريخي دوره اسلامي نشان مي دهد در مقاطع مختلف دوره مورد بحث نه تنها همه مناطق ترك نشين استانهاي امروزي آزربايجان غربي، همدان، كردستان و كرمانشاهان امروزي (و يا آزربايجان ائتنيك) بخشي از جغرافياي تاريخي آزربايجان بوده است، بلكه مناطق فعلا كردنشين اين چهار استان نيز (در مورد استان كرمانشاهان نيمه شمالي آن)، تاريخا بخشي از جغرافياي آزربايجان شمرده مي شده است. علاوه بر آن، در متون تاريخي دوره اسلامي، بخش عظيمي از مناطق كردنشين عراق، سوريه و تركيه نيز در جغرافياي تاريخي آزربايجان قلمداد مي شده اند. افزون بر آن، بسياري از مناطق امروز كردنشين، علاوه بر آن كه در آن زمان بخشي از آزربايجان تاريخي بوده اند، جزئي از آزربايجان ائتنيك نيز بشمار مي رفته اند، يعني آنكه در مقطع زماني مورد بحث ترك نشين بوده اند.
دو روش اشاره به قلمرو آزربايجان در متون دوره اسلامي
منابع اسلامي به تعلق نواحي كردنشين و كردستاني امروز در محدوده تاريخي سرزمين آزربايجان به دو روش زير اشاره مي كنند:
الف- ذكر مستقيما نام شهرها و مراكز جمعيتي در حال حاضر كردنشين به عنوان شهرها و مراكز جمعيتي داخل در آزربايجان: چنانچه در اين منابع مراكز جمعيتي فعلا كردنشين واقع در استان آزربايجان غربي مانند اوشنو (اشنويه، در جنوب استان آزربايجان غربي، نزديك مرز عراق)، ساوجبلاق (مهاباد، در جنوب استان آزربايجان غربي)؛ و مراكز جمعيتي فعلا كردنشين واقع در استانهاي كردستان و كرمانشاهان مانند برزه (سقز، در شمال غرب استان كردستان)، جوذمه (در شهرستان سقز، شمال استان كردستان)، سيسر (سنه، سنندج؛ در جنوب استان كردستان)، ماينهرج (در شهرستان دينور، شرق استان كرمانشاهان) را نيز جزئي از آزربايجان دانسته اند. تاكيد مكرر منابع اسلامي بر آزربايجاني بودن ماينهرج در استان كرمانشاه، سقز در غرب استان كردستان و اوشنو در مرز عراق در ترسيم مرزهاي منتهي اليه جنوب غربي آزربايجان، بويژه داراي اهميت است.
ب- ذكر نام شهرها و مناطق كردنشين به عنوان حدود جنوبي و يا جنوب غربي آزربايجان و به طور تلويحي آزربايجاني شمردن نواحي شمالي و يا شرقي اين حدود: منابع دوره اسلامي به هنگام ترسيم حدود جنوبي و جنوب غربي سرزمين آزربايجان، اين حدود را با بكار بردن تعبيراتي مانند تا حدود دينور (در شرق استان كرمانشاهان) و حلوان (در غرب استان كرمانشاهان نزديك مرز عراق)، شهرزور (در شمال شرقي سليمانيه در خاک عراق، نزديک مرز ايران و عراق، مقابل شهرستان مريوان در جنوب غربي استان كردستان)، قرب دجله (در عراق و تركيه، اين رود شمال عراق را به دو نيمه تقريبا عمودي مساوي تقسيم مي كند)، اندكي از جزيره (شمال بين النهرين، غرب دجله) و .... مشخص مي كنند.
با توجه به دو دسته از اطلاعات داده شده توسط منابع اسلامي ( شهرهاي آزربايجان و حدود جنوبي آزربايجان) مي توان به اين نتيجه كلي رسيد كه منابع دوره اسلامي، نوعا مناطق كردنشين استان آزربايجان غربي (اشنويه)، همه استان كردستان (سقز، جوذمه، سنندج)، شمال استان كرمانشاهان (شمال دينور- حلوان)، تقريبا كل ناحيه كردنشين عراق از شهرزور تا موصل يعني همه نواحي شرق دجله در جزيره (بين النهرين شمالي) به همراه اندكي از نواحي غرب دجله در همان منطقه (كل ديار ربيعه)؛ و بخش اعظم ناحيه كردنشين تركيه (بخشهائي از ديار بكر) و سوريه (ديار مضر) را نيز در قلمرو سرزمين آذربايجان به حساب آورده اند. به عبارت ديگر در منابع دوره اسلامي تقربيا همه منطقه كردنشين خاورميانه، چه در ايران و چه در عراق و تركيه و سوريه– حتي اگر بخشهائي از آن در آن دوره نيز كردستان ناميده شده باشد- در داخل جغرافياي آزربايجان قلمداد گرديده است.
برخي از داده هاي منابع دوره اسلامي
در زير برخي از داده هاي منابع دوره اسلامي در اين مورد نقل شده است. به هنگام نقل اين داده ها، تنها بر شهرهاي فعلا كردنشين و يا كردستاني مانند سقز، سنندج، دينور، حلوان، ماينهرج، شهرزور، موصل، .... متمركز شده ام و شهرهاي متعدد ترك نشين و آزربايجاني ذكر شده در منابع اسلامي كه كوچكترين شك و بحثي در باره ترك و آزربايجاني بودن آنها وجود ندارد (خوي، سلماس، اورميه، سابرخواست=مياندوآب=قوشاچاي، صائين قلعه، تخت سليمان=سوغورلو، بركري، نريز، سلق، جابروان و ....) مدنظر نبوده اند:
فتوح البلدان، احمد بن يحيي بلاذري (متوفاي ٢٧٩ هجري قمري، ٨٩٢ ميلادي)
بلاذري در كتاب فتوح البلدان جوذمه [١] در كوره برزه (سقز) و به طريق اولي برزه (سقز) را جزئي از آزربايجان دانسته است. همچنين به گفته وي ناحيه سيسر [٢] و يا سنندج حد آزربايجان و دينور بوده است.
عباس زرياب خويي در مقاله آذربايجان مي گويد: به گفته بلاذري سيسر چراگاه چارپايان كردان و ديگران بود. در زمان مهدي عباسي اين ناحيه كه حد آذربايجان و دينور و همدان بود پناهگاه راهزنان شد. مهدي فرمان داد تا در آن موضع شهري بنا كنند كه پناهگاه و حصن در برابر دزدان باشد. عاملان مهدي شهر سيسر را ساختند و به دور آن بارويي كشيدند و مردم را در آن جاي دادند و رستاق ماينهرج را از دينور؛ و رستاق جوذمه را از آزربايجان، از كوره بَرْزه؛ و رسطف (رستاق) خانيجر را به آن پيوستند و از جمع اين رستاقها كورهاي پديد آمد و ماليات آن به سيسر تعلق گرفت. منبع: فتوح البلدان، بلاذري، ترجمه: محمد توكّل، چاپ اوّل، نقره، (ص ٣١٨)
كتاب البلدان، ابوبكر احمدبن محمدبن اسحاق الهمداني معروف به ابن فقيه (كتابت ٢٩١ قمري، ٩٠٣ ميلادي)
ابن فقيه همداني جغرافيدان آزربايجاني سده سوم قمري و صاحب كتاب البلدان و كتاب ذكر الشعراء المحدثين و البلغاء منهم و المُفْحَمين است. وي ماينهرج [٣] در استان كرمانشاه و برزه (سقز) [٤] در شمال غرب استان كردستان را جزء شهرهاي آزربايجان شمرده است. مينورسكي ولايت مايبهرج را مايپهرج خوانده و آنرا در مرز جنوبي آزربايجان و احتمالا با سنقر يك جا دانسته است.
ابن فقيه شهرهاي آزربايجان را چنين ذكر مي كند: جنزه (گنجك، گنزك)، جابروان، اروميه (شهر زردشت)، شيز (در آن آتشكده آذرگشنسپ واقع شده كه در نزد مجوس گرانقدر است) [به تركي سوغورلوق]، سلق، سندبايا، بذ، ماينهرج و ارم. و سپس اضافه مي كند: و از شهرهاي آن [آزربايجان] است بركري، سلماس، موقان، خوي، ورثان، بيلقان، مراغه، نريز، تبريز و حد ديگر آن از سوي مشرق، به شهرهاي ديلمستان و طرم و گيلان پيوسته است. .... و از شهرهاي ايشان است برزه [به تركي ساققيز]، شاپور خواست [قوشاچاي= مياندوآب]، خونه، ميانه، مرند، خوي، كولسره، برزند و ... از برزند تا ورثان كه پايان قلمرو آذربايجان است، دوازده فرسنگ است. منبع: ابوبكر محمدبنالحاق همداني، ابن فقيه، ترجمه مختصرالبدان (بخش مربوط به ايران)، ترجمه ح. مسعود، تهران، بنياد فرهنگ ايران ١٣٤٩.
المسالك و الممالك، ابوالقاسم عبيداله بن عبداله (ابن خردادبه) (٣٠٠-٢١١ قمري، ٨٢٦-٩١٢ ميلادي)
ابوالقاسم عبيدالله بن عبدالله، مشهور به ابنخردادبه ويا ابنخرداذبه به دوران واثق خليفه عباسي در ايالت جبال به مقام صاحب بريد و خير (خبرگزاري آن روزگار) رسيده بود. وي از شهرها و رستاقهاي مملكت آذربايجان در دوره اسلامي فهرستي به دست داده است. در فهرست وي، نام شهرهائي از قفقاز در جمهوري آزربايجان فعلي (ورثان، باجروان، موقان، گنجه، .... ) و برخي شهرهاي استانهاي كردستان و كرمانشاهان امروزي مانند سيسر=سنندج (در استان كردستان)، برزه=سقز (در استان كردستان)، ماينهرج (در استان كرمانشاهان)، .... به عنوان شهرهاي آزربايجان داده شده اند.
ابنخردادبه شهرهاي آزربايجان را چنين بر مي شمارد: ورثان، باجروان، مراغه، ميانج (ميانه)، اردبيل، سيسر [سنندج]، برزه [سقز]، سابرخاست (شاپور خاست) [=مياندوآب= قوشاچاي]، تبريز، مرند، خوي، كولسره، موقان (مغان)، لشكله، برزند، جنزه (گنجك، گنجه) كه شهر ابرويز (پرويز) است، جابروان، نريز، اروميه (شهر زردشت)، سلماس، شيز كه در آن آتشكده آذرجشنس (آذر گشنسپ) قرار دارد و نزد زردشتيان داراي ارج والايي است و اگر پادشاهي به قدرت رسيد پاي پياده از مدائن قصد زيارت آن آتشكده كند. ... رستاقها: روستاي سَلَق (سلق) و روستاي سِنْدَبابا (سندبايا) و بَذّ (بذ) و روستاي اُرْم (ارم، اُرم) و بلوانكر (بلوانكرج، بلوانكرح)، روستاي سراه (سراب) و دسكياور و روستاي ماينهرج از روستاهاي ناحيه آزربايجان است. منبع: المسالك و الممالك، ابن خردادبه، ترجمه: حسين قره جانلو، چاپ اوّل، نشر نو، ١٣٧٠ (١١٩-١٢٠)
المسالك و الممالك، ابواسحق ابراهيم اصطخري (٣٤٠ قمري، ٩٥١ميلادي)
ابو اسحق ابراهيم اصطخري از جهانگردان و جغرافينگاران معروف قرنهاي سوم و چهارم هجري قمري، در كتاب المسالك و الممالك خود فصلي تحت عنوان ذكر ارمينيه و اران و آذربايجان دارد. وي در اين فصل شهرهاي نخجوان و ورثان از جمهوري آزربايجان واقع در قفقاز جنوبي و شهر در حال حاضر كردنشين اشنويه (در جنوب استان آزربايجان غربي در مرز عراق) را از شهرهاي ولايت آذربايجان دانسته است. وي شهرهاي آزربايجان را چنين برميشمارد: اردويل (اردبيل)، مراغه، اُرميه (اروميه)، ميانه و خونه (خانه، خونج)، بروانان، اوجان (اوجن)، ديرخقان (داخرگان، دهخوارگان، دهخوارقان، آذرشهر فعلي)، سلماس، خوي، بركري، نشوي (نخجوان)، مرند، تبريز، برزند، ورثان، موقان، جابروان و اشنه (اشنو، اشنويه فعلي).
به نوشته وي حدود آزربايجان در جنوب تا ناحيه دينور [٥] (در شرق استان كرمانشاهان) و حلوان [٦] (در غرب استان كرمانشاهان نزديك مرز عراق)، شهرزور [٧] (در استان سليمانيه عراق)، تا دجله (در عراق و تركيه) و ارمنيه بوده است: حدود آذربايجان از تارم (طارم) تا حدود زنگان تا دينور تا حلوان تا شهر زور تا دجله و به حدود ارمنيه بازگردد. منبع: ابواسحق ابراهيم، اصطخري، المسالك و الممالك، به اهتمام ايرج افشار، تهران علمي و فرهنگي، ١٣٦٨
با اين وصف اصطخري همه استان كردستان و نيمه شمالي استان كرمانشاهان (شمال دينور-حلوان) به علاوه تقريبا همه كردستان عراق و بخش اعظم ناحيه كردنشين تركيه را جزئي از آزربايجان شمرده است.
صوره الارض، ابن حوقل بغدادي (تاليف ٣٦٧ قمري، ٩٧٧ ميلادي)
عرب ابن حوقل بغدادي جهانگرد و جغرافيدان كه مدتي در ولايات آزربايجان و ارمنيه و اران به سياحت پرداخته در كتاب صوره الارض خود، اين ولايات را به لحاظ اداري يك اقليم شمرده و آنها را در يك فصل مورد بررسي قرار داده است. وي شهرهاي ورثان، موقان، بيلقان از جمهوري آزربايجان در قفقاز جنوبي را در ميان شهرهاي مهم ولايت آزربايجان شمرده است. او همچنين شهر فعلا كردنشين اشنو (اشنويه) را شهري آزربايجاني دانسته و در ميان شهرهاي آزربايجان ذكر كرده است. بنا به وي شهرهاي آزربايجان عبارتند از: اردبيل، مراغه، اروميه، اشنه (اشنويه)، كورسره (كولسره)، ميانج (ميانه)، خونج (خونه)، داخرقان (دهخوارقان)، خوي، سلماس، مرند، تبريز، برزند، ورثان، موقان (مغان)، بيلقان، جابروان، اهر، سراه (سراب)، ورزقان، بركري و غيره.
وي از اوشنو با صفت اشنو آذريه (اشنوي آزربايجان) ياد كرده مي گويد: داخَرّقان و تبريز تا اشنه آذريه و دور و بر آن به بنيرديني شناخته ميشود كه از متصرفات و املاك ايشان بوده است و در سايه قدرت سلطان از گزند اعتراضات (تعدّيات) دور بود تا آنكه زمانه تباه گرديد و سلطان هلاك شد و همسايگان تعدي كردند و به دست زورگويان افتاد. آلرديني از عرب بودند كه روزگار، ايشان را بر باد داد و آثارشان را از ميان برد و از اخبار ايشان كمي بر جاي گذاشت (ص ٣٣٧).
صفت آذريه كه ابن حوقل و همچنين اصطخري به اُشنه دادهاند به جهت واقع شدن اين شهر در سرزمين آزربايجان بوده است. آنها با آوردن صفت آذريه قصد تاكيد بر اين واقعيت را داشته اند كه شهر اشنه جزء آزربايجان است، نه نواحي همسايه اش يعني آديابن (شامل اربيل و موصل). منبع: محمد، ابن حوقل، سفرنامه ابن حوقل (ايران در صوره الارض)، ترجمه و توضيح جعفر شعار، تهران، اميركبير، ١٣٦٦
حدود العالم من المشرق الي المغرب، مؤلف ناشناخته (تاًليف ٣٧٢ قمري،٩٨٢ ميلادي):
مؤلف ناشناخته كتاب حدودالعالم من المشرق الي المغرب از كتابهاي كلاسيك جغرافيايي به زبان فارسي، حدود ناحيت ويا مملكت آزربايجان را در شمال محدود و مجاور به روس، خزران و سرير (در قفقاز شمالي و روسيه جنوبي)، در غرب روم (در تركيه مركزي)، در جنوب غربي جزيره [٨] (بين النهرين شمالي، شامل بر مناطق كردي شمال عراق، شرق سوريه و جنوب تركيه) و عراق عجم و عرب دانسته است.
وي مي گويد: مشرق اين ناحيت [آزربايجان] حدود گيلان است. و جنوب وي حدود عراق است و جزيره. و مغرب وي حدود روم است و سرير. و شمال وي حدود روس است و خزران. و اين جايهاست بسيار، با نعمتترين ناحيتهاست اندر اسلام و ناحيتيست آبادان و با نعمت بسيار و آبهاي روان و ميوههاي نيکو و جايگاه بازرگانان و غازيان... منبع: حدود العالم من المشرق الي المغرب، تهران، ١٣٤٠، به كوشش منوچهر ستوده، با مقدمه بارتولد، چاپ دانشگاه تهران، ص ١٥٧-١٥٩
تاريخ قم، ترجمه حسن بن محمد بن حسن قمي (تاليف ٣٧٨ قمري، ٩٨٨ ميلادي)
مؤلف تاريخ قم، شهر سقز (برزه) در استان كردستان را جزئي از آزربايجان دانسته است. وي از قول شخصي به نام همداني در كتاب خود از آتشي به نام ماجشنسف سخن ميگويد كه آتش كيخسرو بود به موضع برزه آزربايجان، و انوشروان آن را به شيز [تخت سليمان، به تركي سوغورلوق] كه اولين موضعي است از مواضع آن ناحيت نقل كرد.
منبع: مؤلف تاريخ قم، كتاب را به زبان عربي براي صاحب بن عبّاد تأليف كرده است، اما اكنون دسترسي به كتاب به جز از طريق ترجمه پنج باب اول از بيست باب كتاب كه در سالهاي ٨٠٥ و ٨٠٦ قمري توسط حسن بن علي بن حسن بن عبدالملك قمي به فارسي ترجمه شده ممكن نيست. (صفحات ٨٨ و ٨٩)
احسن التقاسيم في معرفت الاقاليم، شمس الدين محمد بن احمد بن ابو بكر البناء الشامي المقدسي (٩٤٥-١٠٠٠ ميلادي)
البشاري (شمس الدين محمد بن احمد بن ابو بكر البناء الشامي المقدسي) جغرافي نگار و سياح عرب متولد اورشليم در كتاب خود احسن التقاسيم، جابروان در جنوب درياچه اورميه به همراه موقان و ورثان در آزربايجان شمالي را، جزئي از آزربايجان شمرده است: و أما آذربيجان فإنها كوره اختطها اذرباذ بن بيوراسف بن الأسود بن سام بن نوح عليه السلام قصبتها و هي مصر الإقليم أردبيل بها جبل مساحته مائه و أربعون فرسخاً كله قرى و مزارع. يقال أن به سبعين لساناً كثره خيرات أردبيل منه. أكثر بيوتهم تحت الأرض و من مدنها: رسبه، تبريز، جابروان (جابوران، جابروقان در جنوب درياچه اورميه)، خونج، الميانج (ميانه فعلي)، السراه (سراب فعلي)، بروى (بسوي؟)، ورثان، موقان، ميمذ (ناحيه اي در حوالي اهر)، برزند (در شمال اردبيل). وي ملازكرد (مالازگيرت) شهري در حد منطقه امروز كردنشين در شرق تركيه را نيز بخشي از آران كه ولايتي از مملكت آزربايجان مي باشد شمرده است: فأما الران فإنها تكون نحو الثلث من الإقليم في مثل جزيره بين البحيره و نهر الرس و نهر الملك يشمقها طولاً، قصبتها برذعه و من مدنها: تفليس، القلعه، خنان، شمكور، جنزه، يرديج، الشماخيه، شروان، باكوه، الشابران، باب الأبواب، الأبخان، قبله، شكي، ملازكرد، تبلا (تيلا؟).
الآثار الباقيه عن القرون الخاليه، محمدبناحمد ابوريحان بيروني (٤٤٠-٣٦٢ قمري،٩٧٢- ١٠٤٨ ميلادي)
عده اي از مورخين اسلامي محل تولد زردشت را در آزربايجان دانسته اند (اين ادعا امروزه به طور قطعي رد شده است). در اين منابع نام سه شهر آزربايجاني براي اين امر به پيش رانده مي شود: موصل [٩]، ري در حد شرقي آزربايجان و اورميه در غرب آن.
ابوريحان بيروني از مورخيني است كه در باره آزربايجاني بودن زرتشت در كتاب آثار الباقيه عن القرون الخاليه خود سخن گفته است. ابوريحان بيروني دانشمند برجسته ازبكستاني، در شهر كاث از شهرهاي ولايت خوارزم جمهوري ازبكستان فعلي به دنيا آمد و به شهر غزنه پايتخت امپراتوري تورك غزنوي در افغانستان كنوني فوت نمود. پدرش، ابوجعفر احمدبن علي انديجاني، اخترشناس دربار دولت توركي خوارزمشاه در رصدخانه گرگانج بود. بيروني در كتاب خود الآثار الباقيه عن القرون الخاليه به هنگام صحبت از زرتشت به امتداد حدود آزربايجان تا موصل (ناحيه معروف به نينوا توسط آشوريان و آديابِن توسط روميان) اشاره كرده و مي گويد: سپس زرادشت پسر سفيد تومان آزربايجاني آمد ...... روميان مدعي بودند كه وي از اهالي موصل است. و گويا بر اين سخن افزوده اند كه مرزهاي آزربايجان تا حدود موصل است. (ثم اتي زرادشت بن سفيد تومان الآذربايجاني..... و زعم الروم انه كان من الموصل و لعلهم اضافو في هذا القول حدود آذربيجان الي حدود موصل.....)
آنچه از اين گفته استناد مي شود اين است كه روميان زرتشت را از اهالي موصل دانسته و در اين قول حدود آزربايجان را تا به حدود موصل مي دانسته اند. اين اشاره از جهت جغرافياي تاريخي آزربايجان داراي اهميت است زيرا موصل شهري در غرب و خارج اقليم موسوم به كردستان در شمال عراق است. آزربايجاني دانستن اين شهر كه در ساحل دجله قرار دارد به معني آزربايجاني دانستن همه سرزمين شرق دجله تا مرز ايران يعني تقريبا كل كردستان عراق به علاوي بخشهائي از جزيره-عراق عرب مي باشد.
زبده التواريخ، لقمان ابن سيد حسين الآشوري الحسيني الارموي (متوفي ١٦٠١)
لقمان حسيني اورموي مورخ و شاعر دربار سلطان مراد سوم عثماني، از اهالي شهر اورميه آزربايجان است. وي كه به همراه خانواده خود به عثماني مهاجرت نموده بود در كتاب خود زبده التواريخ در مطلبي راجع به سالل ١١٩٠ ميلادي، رودخانه زاب (احتمالا زاب كوچك) [١٠] را در آزربايجان دانسته است. به گفته او در سال ٥٨٦ هجري-١١٩٠ ميلادي اواخر دوره حكومت سلجوقي حداقل ٥٠ هزار مرد جنگي و يا احتمالا خانوار ايلي تركمان [افشار؟] در منطقه امروزي استان زنجان و ديگر استانهاي آزربايجان بودند. وي در صفحه ١٩٨ كتاب خود مي نويسد: "سلطان طغرل (توغرول سوم) از اصفهان به آزربايجان رفت و به عزالدين حسن ابن قفچق [قيپچاق] پيوست و بدين سان جمعي انبوه شدند كه پنجاه هزار تركمان با ايشان بود و آنان آهنگ اٌشنه و خوي و سلماس كردند". وي در صفحه ١٩٩ به هنگام معين كردن محل دژ حسن ابن قيپچاق در آزربايجان، آنرا نزديك زاب مي شمارد: "دژ عزالدين حسن ابن قفچوق در نزديكي زاب بود".
معجم البلدان، ياقوت حموي رومي (متوفي ٦٢٣ قمري، ١٢٢٦ ميلادي)
ياقوت حموي رومي از نويسندگان و تاريخ نگاران جغرافينويس بنام قرن هفتم هجري در كتاب معجم البلدان و در كتاب ديگر خود برگزيده مشترك شهر فعلا كردنشين اوشنو (اشنويه) و جوذمه در شهرستان سقز استان فعلي كردستان را واقع در آزربايجان دانسته است.
ياقوت در ذيل اشنه ميگويد: من خود آن شهر را ديدهام كه در طرف اذربيجان واقع است از سوي اربل، ميان آن و اروميه دوروزه راه و ميان آن و اربل پنجروزه راه است. او اربل را از اعمال موصل - كه طبق برخي منابع قديمي داخل در سرزمين آزربايجان قلمداد شده – شمرده است. (٢٨٤-١). وي در باره جوذمه نيز مي گويد كه رستاقي از رستاقهاي آزربايجان در جبل است: جوذمه بالميم، رستاق من رساتيق أذربيجان في الجبل. بنابر اين وي بخشي از جبل در ايران مركزي را نيز جزئي از آزربايجان شمرده است (ايالت جبال در آن زمان معادل عراق عجم بود).
منبع: ابوعبدالله ياقوت بن عبدالله، ياقوت حموي، معجم البدان، ج ١، (بيروت، دارصادر، ١٩٥٥ ميلادي).
منبع: نام اصلي كتاب برگزيده مشترك به عربي المشترك وضعاً و المفترق ضفعاً است كه توسط محمد پروين گنابادي تحت عنوان برگزيده مشترك ياقوت حموي ترجمه و چاپ شده است.
تقويم البلدان، عماد الدين اسمعيل بن محمد بن عمر، المعروف به ابوالفداء (تاليف ٧٣٢ قمري- ١٣٣١ ميلادي)
ابوالفداء مرزهاي مملكت آزربايجان در شمال را [تحت نام حدود ولايت آران] دربند قفقاز و تفليس [پايتخت گرجستان]؛ در جنوب را [تحت نام حدود ولايت آزربايجان] دينور (در شرق استان كرمانشاهان) و حلوان (در غرب استان كرمانشاهان در مرز عراق) و شهرزور (در استان سليمانيه عراق)؛ در غرب را اندكي از جزيره و جوار دجله (بين النهرين شمالي، شامل همه مناطق كردنشين شمال عراق و بخش عظيمي از ناحيه كردنشين جنوب شرقي تركيه)؛ و در شمال غرب را ارمنيه دانسته است.
ابولفداء پيرامون حدود ولايت آزربايجان و ولايت اران چنين مينويسد: حد شرقي آن [آزربايجان] بلاد ديلم است و حد جنوبي آن عراق عجم يعني حلوان و اندكي از جزيره. و نيز حد اران از باب (دربند قفقاز) است تا تفليس، تا نزديك رود ارس، تا مكاني معروف به حجيران. و آزربايجان از حد حجيران است تا حد زنجان، تا حد دينور، تا حلوان و شهر زور و ميپيچد تا منتهي به قرب دجله گردد و بر حدود ارمينيه پيوندد. منبع: ابوالفداء تقويم البدان، ترجمه عبدالمحمد آيتي، تهران، بنياد فرهنگ ايران، ١٣٤٩ ص ٣٨٦.
با اين وصف وي بخش اعظم مناطق در حال حاضر كردنشين ايران، عراق، سوريه و بخش عظيمي از ناحيه كردنشين جنوب شرقي تركيه را جزئي از مملكت آزربايجان شمرده است.
نزهت القلوب، حمدالله مستوفي قزويني (تاليف ٧٤٠ قمري، ١٣٣٩ ميلادي)
حمداله مستوفي قزويني مورخ آزربايجاني مشهور قرن هشتم هجري قمري در كتاب خويش بنام نزهه القلوب، حدود مملكت آزربايجان را در شمال پيوسته با گرجستان و ارمن و در جنوب با عراق عجم و كردستان دانسته و شهر فعلا كردنشين اوشنو را جزء آزربايجان، بخشي از تومان خوي و در خارج كردستان شمرده است.
وي مي گويد: بلاد آزربايجان ۹ تومان است، بيست و هفت شهر دارد، در بيشتر مناطق اين مملکت هوا سرد و در بعضي مناطق ملايم است، حدودش با ايالت عراق عجم، موغان، گرجستان، ارمن و کردستان پيوسته. طولش از باکو تا خلخال ۹۵ فرسخ، عرضش از بجروان تا سيپان ۵۵ فرسخ مي باشد. به گفته وي تومان خوي در آزربايجان شامل چهار شهر خوي، سلماس، اروميه و اشنويه بوده است.
بنا به حمدالله مستوفي شهرهاي آزربايجان عبارتند از: تبريز، اوجان، طسوج، اردبيل، خلخال، دارمرزين، شاهرود، مشكين، انار، ارجاق، اهر، تكلفه، خياو، درآورد، قلعه كهران، كليبر، گيلان فصلون، مردان قم، نوذر، خوي، سلماس، اروميه، اشنويه، سراو (سراب)، ميانج (ميانه)، گرمرود، مراغه، دهخوارقان، بسوي، نيلان [ليلان]، مرند، دزمار، زنگيان، زنور، كركر [گرگر]، نخجوان، اردوباد، اجنان، آزاد، ماكويه. منبع: حمدالله مستوفي، نزهت القلوب، به تصحيح گاي لسترنج، تهران دنياي كتاب، ١٣٦٣ صص ٨٥، ١٠٢)
تقسيمات اداري و كشوري مملكت آزربايجان در عهد صفوي
در كتاب ماهيت تحولات در آسياي مركزي و قفقاز از انتشارات وزارت امور خارجه جمهوري اسلامي ايران، به هنگام اشاره به تقسيمات اداري و كشوري مملكت آزربايجان، شهر در حال حاضر كردنشين بايزيد در تركيه جزء آزربايجان شمرده شده و چنين نوشته شده است:
در دوران صفويه اين امپراتوري بزرگ به بيست ايالت تقسيم شده بود. ايالت آزربايجان به مرکزيت تبريز – در عين حال پايتخت ايران –يكي از مهمترين اين ايالتها بود و خود به چهار واحد اداري كشوري به نام بيگلربيگي تقسيم ميشد.
بيگلربيگي تبريز: در برگيرنده استانهاي كنوني آزربايجان، گيلان، زنگه زور و قزوين.
بيگلربيگي قره باغ: دربرگيرنده گنجه، بردع، برگشاد، لوري و جوانشير
بيگلربيگي چخورسعد: در برگيرنده ايروان، نخجوان، ماكو و بايزيد
بيگلربيگي شيروان: در برگيرنده باكو، شماخي، شكي، شيروان، قوبا و ساليان
اين بيگلربيگيها كه در متون، كتابها و مدارك دولت صفوي به اسم آزربايجان مورد خطاب قرار ميگرفتند، تابع والي آزربايجان كه از سوي شاهان صفوي منصوب ميشد و در تبريز بر تخت مينشست بوده و با مديريت واليان متعدد که سپهسالار آزربايجان نيز ناميده مي شدند اداره ميگرديدند.
کتاب سفينه المحمود، محمود ميرزاي قاجار (تاليف ١٢٤٠ قمري، ١٨٢٤ ميلادي)
محمود ميرزاي قاجار در کتاب خويش سفينه المحمود حدود مملكت آزربايجان را با دقت تمام ترسيم كرده است. وي حدود شمالي آزربايجان شمالي (آزربايجان قفقاز) را به دربند در داغستان روسيه و گرجستان در قفقاز؛ و حدود غربي آزربايجان غربي (آزربايجان تركيه) را در غرب به ارزروم (ارضروم) در شمال شرق تركيه مي رساند. او شهرهاي اوردوباد، ايروان، قره باغ، شكي، شروان، دربند، قبه، باكو، بيلقان در قفقاز و همچنين شهر تالش در ساحل درياي خزر، شهر همدان و شهر فعلا كردنشين ساوجبلاق (مهاباد) در شمال غرب ايران را از شهرهاي معروف مملكت آزربايجان دانسته است.
وي مي گويد: مملکت آذربايجان و تشخص ولايات آن: در ابتدايش از رودخانه قيزيل اوزن است و انتهايش به گرجستان متصل، از طرفي به ارزنه الروم و دربند. معروف به چند شهر است، اعظم [آنها] دارالسلطنه تبريز. قصبات و شهرهاي معروفش به اين تفصيل است: اردبيل، اهر، مشکين، سراب، خلخال، تبريز، مرند، اردوباد، ساوجبلاق، سلماس، خوي، نخجوان، ايروان، گنجه، قره باغ، شکي، شروان، دربند، قبه، بادکوبه، تالش، بيلقان، ارومي، صائين قلعه، همدان. اهل آن ديار به صداقت معروفند و اغلب ترک زبانند.
نشريه آچيق سؤز، ژانويه ١٩١٨
حدود جنوب غربي آزربايجان و شمول آن بر استانهاي كردستان و كرمانشاهان بعدي تا ربع اول قرن بيستم و پيش از روي كار آورده شدن حكومت پهلوي در ميان آزربايجانيان امري مبرهن و معلوم بوده هنوز از حافظه ها پاكسازي نشده بود. چنانچه نشريه آچيق سؤز چاپ باكو در سرمقاله مورخ ١٧ ژانويه ١٩١٨ خود كه در آن به موضوع آزربايجان ايران پرداخته، حدود جنوب آزربايجان را در استان كرمانشاهان ذكر كرده است. در اين مقاله مرزهاي تاريخي آزربايجان از كوههاي قفقاز در شمال تا كرمانشاه در جنوب، تفليس در غرب و درياي خزر در شرق توصيف مي گردد. به عقيده آچيق سؤز تقصير دو پاره شدن مملكت آزربايجان و ملت ترك آزربايجاني به گردن توسعه طلبان روس و طبقه حاكمه ايران بود كه با سياستهاي نادرستي كه اتخاذ كردند اين وضع را پيش آوردند. علاوه بر اين به عقيده نويسنده آچيق سؤز اين حق طبيعي مسلمانهاي جنوب قفقاز بود كه قلمرو خود را آزربايجان بنامند و آرزو كرده بود كه يك روز برادرهايشان در جنوب بتوانند به آنها ملحق شوند. (آچيق سؤز، ١٧ ژانويه ١٩١٨)
نام شهرها و وضع راههاي آذربايجان در قرون نخستين اسلامي، دكتر حسين آلياري
دكتر حسين آلياري با استناد به نگاشتههاي جهانگردان و جغرافي نگاران اسلامي نام شهرهاي آزربايجان را به شرح ذيل آورده است: تبريز، اردبيل، مراغه، خنج، ورثان، سير [سنه]، ميانج [ميانه]، برزه [جنوب درياچه اروميه]، اروميه، جابروان [جنوب درياچه اروميه]، خوي، مرند، گلسره [كولسره] در ٥٣ كيلومتري مراغه در شرق گل تپه، باجروان، برزند [در شمال اردبيل]، سلماس، شيز [گنجك = ؟ تحت سليمان، به تركي سوغورلو]، سلق [رستاق السلق]، نريز [در مشرق اروميه]، سندبابا، سابرخاست [مياندوآب = قوشاچاي]، سراو [سراب جغرافينويسان اسلامي سراه ضبط كردهاند]، ماينهرج [ميان دينور و سير]، بذ، ميمذ، نير، زنجان. منبع: دكتر حسين آلياري، نام شهرها و وضع راههاي آذربايجان در قرون نخستين اسلامي. نشريه دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه تبريز، ص ٨٣
در اين ليست شهرهاي سير (سنه)، برزه (سقز)، ماينهرج امروزه در استانهاي كردستان و كرمانشاهان واقع اند. بدين ترتيب به اعتقاد دكتر حسن آلياري طبق نگاشته هاي دوره اسلامي شهرهاي سنندج، سقز و ماينهرج و سرزمينهاي واقع در شمال آنها در استانهاي كردستان و كرمانشاهان همه جزئي از آزربايجان بوده اند.
توضيحاتي در باره نام چند شهر و مكان جغرافيائي آزربايجاني و مناطق حدي آزربايجان در دوره اسلامي:
[١]- جوذمه: واقع در شهرستان سقز در استان كردستان. بلاذري رستاق جوذمه را از كوره بَرْزه (سقز) آزربايجان؛ و ياقوت حموي رومي آنرا رستاقي از رستاقهاي آزربايجان در جبل معرفي كرده است. محل دقيق امروزي آن در شهرستان سقز معلوم نيست. رستاق به قول ياقوت هر موضعي است كه در آن مزرعهها و قريهها باشد و به شهرهايي مانند بصره و بغداد گفته نميشود و اخص از كوره و استان است.
[٢]- سيسر (سنه، سنندج، سيسر صدخانيه): سيسر و يا سيسر صد خانيه در جنوب غربي آزربايجان واقع بوده و از طرف ماركوارت و پاولي و.... با سِنَه (سنندج) واقع در استان كردستان امروز تطبيق ميشود. سيسر در اكثر منابع دوره اسلامي به عنوان شهري از شهرهاي آزربايجان ذكر شده است.
[٣]- ماينهرج: ماينهرج ميان دينور و سيسر (سنندج) و در شهرستان دينور در استان كرمانشاهان امروزي واقع است. عده اي اين نام را به شكل ماذبهرگ و به معني ديدبان ماد به اين اعتبار كه اينجا آغاز ناحيه وسيع ماد بوده دانسته اند. ماينهرج در اكثر منابع دوره اسلامي به عنوان شهري از شهرهاي آزربايجان ذكر شده است. مينورسكي ولايت مايبهرج را مايپهرج خوانده و آنرا در مرز جنوبي آزربايجان و احتمالا با سنقر يك جا دانسته است.
[٤]- برزه (سقز): برزه بر سر راه مراغه به سيسر (سنندج) بوده است. مينورسكي محل برزه را در سقز كنوني حدس زده است. سقز (ساققيز) نام تركي اين شهر بوده به معاني سقز، صمغ، كشمش، مخمر و ... است. برزه در اكثر منابع دوره اسلامي به عنوان شهري از شهرهاي آزربايجان ذكر شده است.
اصل نوشته بلاذري در باره سيسر چنين است: سيسر بكسر أوله و بعد الياء سين أخري و آخره راء بلد متاخم لهمذان قالوا سمي سيسر لأنه في انخفاض من الأرض بين رؤوس آكام ثلاثين فمعناه ثلاثون رأسا و هي بين همذان و أذربيجان حصنها و مدينتها استحدثت في أيام الأمين بن الرشيد و فيها عيون كثيره لا تحصي و كانت تدعي صدخانيه لكثره عيونها و منابعها و لم تزل سيسر و ما والاها مراعي لمواشي الأكراد و غيرهم حتي أنفذ المهدي إليها مولي له يعرف بسلمان بن قيراط و أبوه صاحب الصحراء التي تسمي صحراء قيراط ببغداد و معه شريك له يعرف بسلام الطيفوري و كانت سيسر مأوس الذعارد فاجتمع في أيدي سلمان و الطيفوري ماشيه كثيره فكتبا إلي المهدي يعرفانه ذلك فأمرهما ببناء حصن يأويان إليه مع المواشي التي معهما فبنيا مدينه سيسر و حصناها و سكناها و ضم إليها رستاق ماينهرج من الدينور و رستاق الجوذمه من أذربيجان من كوره برزه و رستاق خانيجر فكورت بها الرساتيق و ولي عليها عاملا برأسه إلي أن كان أيام الرشيد كثر الذعار بنواحيها فلما كان أيام فتنه الأمين و المأمون تغلب عليها مره بن أبي مره العجلي و منع الخوارج فلما استقر أمر المأمون أخذت من يد مره و جعلت في ضياع الخلافه و هذا آخر ما وقع لي من خبرها
[٥]- دينور (دينهور، ديناور، ماه الكوفه): نام يکي از دهستانهاي چهارگانه بخش صحنه شهرستان کرمانشاه در استان كرمانشاهان است. همچنين در دهستان حسن آباد بخش کليبر شهرستان اهر آزربايجان دهي با همين نام موجود است. در دوره اسلامي از دينور به شكل شهري از توابع جبل که نزديک قرميسين (خرميسين) قرار دارد ياد شده است. لسترنج مي نويسد خرابه هاي شهر دينور در حدود بيست و پنج ميلي مغرب کنگاور در حاشيه شمال شرقي دشتي حاصلخيز قرار گرفته و توسط رودخانه دينور كه از کوههاي باختري کندوله شمالي سرتخت و بخش سنقر و کوههاي دهستان خدابنده لو سرچشمه گرفته مشروب ميشود. تاسيس شهر دينور را که نام آن در مآخذ سرياني به شكل دينهور آمده به دوره سلوكيان يا قبل از آنها نسبت ميدهند. در اينجا نيز مانند کنگاور مهاجرنشينهاي يوناني ساكن بودهاند. دينور در زمان خلافت معاويه به ماه الكوفه معروف شد زيرا عايدات آنجا به مستمريهاي اهل كوفه اختصاص يافته بود، همانند نهاوند که معروف به ماه البصره بود. امير تيمور خاقان ترك ساخلويي از لشکريان خود را در آنجا مستقر کرد. دينور در منابع دوره اسلامي به شكل حد جنوبي آزربايجان ذكر شده است.
[٦]- حلوان (خارا، خلمنو): حلوان يا به قول يونانيان خارا بر ساحل چپ رودخانه حلوان در طاقگرا در شهرستان سر پل ذهاب در استان كرمانشاهان قرار دارد. حلوان كه در زمان آشوريها خلمنو نام داشته بنا به گفته ابن حوقل در قرن چهارم هجري به بزرگي دينور بوده است. مقدسي مي گويد در خارج شهر يهوديان معبدي داشتند كه مورد احترام آنها بود. حلوان در منابع دوره اسلامي به شكل حد جنوبي آزربايجان ذكر شده است.
[٧]- شهرزور (زور، سورا): خره اي وسيع بين اربيل و همدان بود. امروزه در خاک عراق شهرکي بنام زور (سورا) در شمال شرقي سليمانيه نزديک مرز ايران و عراق، در طرف مقابل شهرستان مريوان استان كردستان وجود دارد. اتابک زنگي از اتابکان قرن ششم هجري (١٤ ميلادي) شهرزور را تصرف کرد و مظفرالدين گوکبري (گؤك بؤري= گرگ آبي) اتابک اربيل در زمان ياقوت حموي در اين شهر مستقر گرديد. شهرزور در بسياري از منابع دوره اسلامي به شكل حد جنوبي آزربايجان ذكر شده است.
[٨]- جزيره: جلگه پهناور بين النهرين در عراق كه دو رود بزرگ دجله و فرات در آن جريان دارد از دو بخش تشكيل يافته است. قسمت شمالي و يا جزيره و قسمت جنوبي و يا عراق. اكثر جغرافي نويسان مسلمان مرز بين دو بخش بين النهرين يعني عراق و جزيره را خطي قرار داده اند كه تقريبا از شهر تكريت در شمال بغداد به سمت غرب امتداد مي يافت. اين خط مرزي رود فرات را از جنوب شهر (عانه) در محلي كه اين رود به طرف جنوب خميدگي بزرگي پيدا مي كند قطع مي نمايد.
الف- قسمت شمالي- جزيره: اعراب قسمت شمالي بين النهرين را كه داراي مراتعي سر سبز بوده به دليل قرار گرفتن در ميان آب دو رود دجله و فرات به هنگام طغيان (جزيره) مي ناميدند. جزيره خود به سه بخش تقسيم مي شد كه هر بخش را (ديار) مي گفتند و عبارت بودند از: ديار بكر، ديار ربيعه و ديار مضر كه از نام سه قبيله عربي كه قبل از ظهور اسلام در آنجا ساكن بوده اند گرفته شده است. شهر (آمد) كه در ساحل رود دجله و در جنوب تركيه قرار داشت مركز دياربكر و محل سكونت بكريان؛ (موصل) كه در ساحل رود دجله و در شمال عراق قرار داشت بزرگ ترين شهر ديار ربيعه و محل سكونت قبيله ربيعه؛ و (رقه) محل سكونت مضريان بود كه در ساحل رود فرات و در شمال سوريه قرار داشت. بخش اعظم جزيره و بويژه ديار ربيعه در متون دوره اسلامي جزء آزربايجان شمرده شده است.
ب- قسمت جنوبي-عراق: قسمت جنوبي بين النهرين توسط اعراب (عراق) ناميده ميشد. كلمه (عراق) (ساحل دريا به طور درازا)، (بستر رودخانه از ابتداي جريان تا ريزش به دريا) و (پايين تا بالاي رودخانه) معني شده و به معني صخره و ساحل هم آمده است. قسمت جنوبي به دليل رسوبي بودن خاك آن بسيار حاصل خيز بوده و نخلستان هاي پر ثمر آن از نهرهايي كه از دجله و فرات منشعب شده اند سيراب مي گردد.
[٩]- موصل (نينوا): موصل شهري عمدتا عرب در غرب و خارج اقليم موسوم به كردستان در شمال عراق است. در برخي از منابع يوناني، نواحي موصل و اربيل با نام آديابن ذكر شده اند. شهر موصل در شماري از منابع دوره اسلامي حد آزربايجان و حتي در داخل آن شمرده مي شود. آزربايجاني دانستن موصل كه در ساحل دجله قرار دارد به معني آزربايجاني بودن همه سرزمين شرق دجله تا مرز ايران يعني تقريبا كل كردستان عراق امروزي به علاوه بخشهائي از عراق عرب - جزيره مي باشد.
[١٠]- زاب: رودخانه زاب داراي دو شاخه زاب الاكبر (بزرگ) و زاب الاسفل (كوچك) است. زاب بزرگ از كوههاي جنوب درياچه وان در جنوب شرقي تركيه سرچشمه گرفته و در جنوب شهر موصل در شمال عراق به رودخانه دجله مي پيوندد. طول آن ٤٠٠ كيلومتر است. زاب كوچك از كوههاي جنوب غربي استان آزربايجان غربي سرچشمه گرفته و پس از عبور از شهر ترك نشين آلتين كؤپرو در شمال عراق در نزديكيهاي شهر شيخ در همين ناحيه به رودخانه دجله مي پيوندد. طول رودخانه زاب كوچك بين ٣٨٠-٤٠٠ كيلومتر تخمين زده شده است.
گئرچهيه هو!!!
Sozumuz, a window opening to the life/culture of the turkish nation of iran/south azerbaijan:
http://sozumuz.blogspot.com/
http://sozumuz-turk-dovletler.blogspot.com/
http://sozumuz.blogspot.com/
http://sozumuz-turk-dovletler.blogspot.com/
No comments:
Post a Comment