Monday, March 12, 2012

نگاهي به تاريخچه رسميت زبان تركي در ايران


 مئهران باهارلي


(خلاصه مقاله "تاريخچه فشرده رسميت زبان تركي در ايران")

چاپ شده در نشريه حيدربابا-نشريه اجتماعي، فرهنگي و هنري آزربايجانيهاي مقيم كانادا

گؤروتله‌ر- عكسها:


بيرينجي صفي شاه صفه‌وي`نين (١٦٤٢- ١٦٢٨) آووستورييا ايمپاراتورو و ماجاريستان قيرالي ايكينجي فئرديناند`ا يازديغي توركجه يازينج (نامه صفي شاه اول صفوي (١٦٤٢- ١٦٢٨) به امپراتور اتريش و پادشاه مجارستان فرديناند دوم به زبان تركي)



حوسئين شاه صفه‌وي`نين (١٧٢٢-١٦٩٤) ساكسونييا دوقاسي و پولشا قيرالي نال قيران فئرئدريك اوگوست`ا گؤنده‌رديييي توركجه يازينج (نامه حسين شاه صفوي (١٧٢٢-١٦٩٤) به دوك ساكسون و پادشاه لهستان فردريك اوگوست نعل شكن به زبان تركي)

سؤزوموز

زبان رسمي و يا دولتي، زباني است كه از سوي يك دولت بدان موقعيت قانوني ويژه اي مانند كاربرد در امور اداري، مجلس قانونگذاري، سيستم قضائي يك كشور و .... اعطاء شده باشد. اين تعريف هرچند مربوط به عصر حاضر است اما با دقت و صحت كافي مي تواند در باره زبانهاي دولتي در تاريخ نيز بكار برده شود. اين موقعيت ويژه به دو روش ممكن است حاصل شود: روش نخست، اعطاء رسميت به يك زبان از سوي دولت و از طريق حقوقي به عنوان مثال با ذكر اين موقعيت در قانون اساسي است. مانند موقعيت رسمي بودن زبان فارسي در ايران كه از طريق قانون اساسي جمهوري اسلامي بدان اعطاء شده است. روش ديگر، رسميت بالفعل ويا دوفاكتو است. زبان رسمي دوفاكتو، زباني است كه هرچند داراي موقعيت رسمي بودن به لحاظ حقوقي و قانوني نيست اما عملا در مناسبات رسمي و دولتي به طور گسترده اي بكار مي رود، مانند همه زبانهائي كه دولتهاي تركي حاكم بر ايران در طول يك هزار سال گذشته بكار مي برده اند.

به گواهي هزاران سند و مدرك تاريخي، زبان تركي اقلا در يك هزار سال اخير - در برخي دوره ها به همراه فارسي و اغلب بدون آن- يكي از زبانهاي رسمي و دولتي دولتهاي توركي حاكم بر اراضي ايران امروزي بوده و در صدور فرمانها، مكاتبات نهادهاي گوناگون دولتي، انتشارات و اسناد و مدارك رسمي دولتي، ديپلماسي بين المللي و ارتباطات ديپلماتيك خارجي، مناسبات رسمي بين سران دولتها، چاپ اسكناسها و ضرب سكه و ... بكار رفته است. برخي از اين دولتها عبارتند از دولت بستام (ويستهام)، بني ساج، سالاريان (كنگريان)، سيمجوريان، سبكري، قاراتگيني، غزنويان (سبك تكيني)، خوارزمشاهيان (انوش تكيني)، سلجوقيان كبير، سلجوقيان خراسان، سلجوقيان كرمان (آل قاورد)، سلجوقيان اصفهان، سلجوقيان لرستان (برسقيان)، سلجوقيان همدان-آزربايجان، سلجوقيان عراق-آزربايجان، شوملا (شمله) افشار-عربستان (خوزستان)، قتلق خانيان كرمان (قاراخيتاي)، آق سنقريان (احمد يليان)، اتابكان آزربايجان (ايلدنيزيان)، آل پيشگين، اتابكان فارس (سالغوريان)، اتابكان يزد، ايلخانيان (هلاكوئيان)، جلايريان (ايلكانيان)، چوپانيان (آل سلدوز)، ارغون شاهيان، اينجوييان (آل مظفر)، تيموريان (كوركانيان)، تيموريان خراسان (دوغاتيموريان)، تيموريان اصفهان، شيروانشاهان (ميرانشاهان)، قاراقويونلوها (بارانلوها)، آغ قويونلوها (بايندريه)، صفويه (قزلباشيه)، افشاريان، خانات آزربايجان (افشار-اورميه، كنگرلو-ماكو، بيگلر بيگي-تبريز، بدير اوغلو-اردبيل، دنبلي-خوي، شقاقي-سراب، گرگر، نمين، خياو، قاراداغ، مراغه، ...)، قاجاريان و حكومت ملي آزربايجان.

زبان تركي، زبان رسمي دربار، سلاطين و هئيت حاكمه: مهمترين مصداق رسمي و دولتي بودن يك زبان، كاربرد آن از سوي هئيت حاكمه و در گذشته سلاطين و دربار است. در متون تاريخي بيشماري به كاربرد زبان تركي به عنوان زبان سلاطين و دربار و هئيت حاكمه در دوره اسلامي ايران و در برخي از موارد پيش از آن اشاره شده است. اين كاربرد به تنهائي براي اثبات رسمي بودن زبان تركي در عهد اين دولتها كافي است. در اين دوره ها زبان كاري سلاطين و پادشاهان ترك، تركي بوده است و بسياري از آنها مانند سلطان سنجر اصلا فارسي نمي دانسته اند و يا مانند ناصرالدين شاه به سختي به آن تكلم مي كرده اند.

نخستين نمونه حضور زبان توركي به عنوان زبان رسمي و دولتي درباريان و شاهان در دربارهاي دولتهاي حاكم بر اراضي ايران مربوط به عهد دولت ساساني و دوره هرمز چهارم ملقب به تركزاد، نوه خاقان دولت گؤك تورك ايستمي خان مي باشد و اوج آن مربوط به دوره صفوي است. در دوره صفوي تركي، زبان دولتي و رسمي اين دولت بود. شاهان، سران دولت و افسران عاليرتبه نظامي قيزيلباششان در دربار و ارتش، چه در تبريز، چه در قزوين و چه در اصفهان به تركي سخن مي گفتند. دولت بالكل تحت حاكميت تركان قرار داشت و سران دولت همه ترك بودند. آخرين نمونه ها مربوط به دوره قاجار است. در دوره قاجار نيز زبان تركي، زبان دربار و سلاطين و وليعهد و بنابر اين زباني رسمي و دولتي بود. تركي كه زبان آريستوكراسي و اعيان و اشراف تلقي مي شد، مورد علاقه و توجه توده مردم غير ترك نيز بود.

زبان تركي، زبان رسمي ارتش و نيروهاي مسلح: پس از دربار، نهاد ديگري كه همواره بر حضور و كاربرد زبان تركي به عنوان زبان انحصاري آن در تاريخ دولتهاي تركي حاكم بر ايران اشاره مي شود، ارتش و نيروهاي مسلح است. زبان تركي از دير باز زبان ارتشهاي ايران بوده است. مانند دربار، در اين نيروهاي مسلح و ارتش نيز كاربرد زبان تركي منحصر به دوره بعد از اسلام و دوره حاكميت تركان بر ايران نبوده به پيش از آن و دولتهاي غير تركي نيز بر مي گردد.

از نخستين نمونه هاي كاربرد زبان تركي در ارتش، نمونه پادشاه ساسانی بهرام گور فرزند یزدگرد یکم كه در سال ۴۲۰ میلادی بر تخت پادشاهی نشست مي باشد. در تاريخ زين الاخبار يا تاريخ گرديزي كه بيش از يك هزار سال قبل و در سال ٤٤٤ هجري قمري تأليف شده، چنين گفته مي شود: "بهرام گور به هر زبان سخن گفتي، به وقت چوگان زدن، پهلوي گفتي و اندر حربگاه، تركي و اندر مجلس، با عامه دري گفتي، ...". آخرين نمونه ها مربوط به دوره احمد شاه قاجار است. چنانچه سرلشگر عبدالله خان امير طهماسبي فرمانده گارد قزاق محافظان احمدشاه و والي نظامي ايالت آزربايجان، نطقها و گزارشات نظامي خود به پادشاه را به تركي به عرض مي رسانيد.

زبان تركي در مكاتبات ديپلماتيك خارجي: زبان تركي در دوره هاي گوناگون به عنوان زبان رسمي و دولتي در مكاتبات ديپلماتيك خارجي نيز به كار رفته است. مشهورترين اينگونه مكاتبات، مكتوبات تركي سلاطين صفوي به پادشاهان كشورهاي اروپائي است كه در موزه هاي گوناگون جهان نگهداري مي شوند. از اين دسته است نامه شاه تهماسب اول (١٥٧٦- ١٥٢٣) به امپراتور عثماني سلطان سليم (١٥٧٣- ١٥٦٦)، نامه صفي شاه اول صفوي (١٦٤٢- ١٦٢٨) به امپراتور اتريش و پادشاه مجارستان فرديناند دوم و نامه حسين شاه صفوي (١٧٢٢-١٦٩٤) به دوك ساكسون و پادشاه لهستان فردريك اوگوست نعل شكن، هر سه به زبان تركي آزربايجاني. در اين دوره براي نگارش ديواني تركي اداره و كارمندان ويژه اي اختصاص داده شده بود. زبان دولتي تركي، فارغ از موقعيت جغرافيايي پايتخت امپراتوري تركي –آذربايجاني صفوي، هم در آذربايجان (تبريز و قزوين) و هم در فارسستان (اصفهان) بكار ميرفته است. كاربرد رسمي زبان تركي محدود به عرصه خاصي نبوده و دايره گسترده اي از احكام و فرامين و مكاتيب و مراسلات ديپلماتيك تا امان نامه را شامل ميشده است. طيف مخاطبان نه تنها شامل مقامات ايراني و مردم ايران (كه زبان ملي اكثرشان تركي بود) و يا سلطان عثماني و ديگر سلاطين تورك همزبان و همتبار و همدين بوده، بلكه پادشاهان روسيه و مجارستان و اتريش و لهستان و ... را نيز در بر ميگرفته است.

زبان تركي در روابط سياسي خارجي: در تاريخ دولتهاي تركي ايران، زبان تركي به عنوان زبان رسمي در روابط سياسي خارجي اين دولتها نيز بكار رفته است. كاربرد زبان تركي به عنوان زبان رسمي سران دولتها و بويژه شاهان در روابط خارجي و ديدار با شاهان و سران دولتهاي ديگر، نه تنها در همه دولتهاي تركي حاكم بر ايران ديده مي شود، حتي در دوره دولت پهلوي نيز شايع بوده است. چنانچه رضاخان در ديدار رسمي با آتاترك طي سفر خود به تركيه، به زبان تركي سليس صحبت كرده است. همچنين در طول تاريخ، بسياري از سفراي دولتهاي تركي ايران نيز صرفا زبان تركي را كه زباني رسمي و دولتي بود مي دانسته اند و در روابط خارجي بكار مي بردند. به عنوان مثال موسي بيگ سفير شاه عباس صفوي در هند جز زبان تركي نميدانست. محمد رضا بيگ سفير ايران در پاريس (١٧١٥) نيز زبان فارسي را بلد نبود.

زبان تركي در ثبت عهدنامه هاي بين دولتها: كاربرد زبان تركي به عنوان زبان روابط خارجي، محدود به ارتباطات شفاهي نبوده بلكه عرصه ديپلماسي مكتوب و ثبت عهدنامه ها را نيز شامل مي شده است. به عنوان مثال متن پيمان قصر شيرين منعقده با دولت عثماني در سال ١٥٣٩ تنها به زبان تركي و معاهده فينكنشتاين بين فتحعليشاه قاجار و ناپلئون بناپارت در سال ١٨٠٣به زبان تركي نيز نوشته شده است.

زبان تركي، زبان رسمي در صدور فرامين داخلي: يكي از مهمترين مصاديق كاربرد زبان تركي به عنوان زبان رسمي و دولتي در امور اداري، استفاده از آن در صدور فرامين داخلي است. نمونه هاي متعدد اينگونه فرامين تركي در موزه ها و كتابخانه هاي جهان پراكنده است. به عنوان مثال فرمان شاه اسماعيل (١٥٢٤-١٥٠٢) و امان نامه شاه عباس دوم صفوي (١٦٦٦-١٦٤٢) به منوچهرخان بيگلربيگي شيروان، هر دو به زبان تركي آزربايجاني.

سكه ها و اسكناسها، گواه دولتي بودن زبان تركي در ايران: از مهمترين عرصه هاي دولتي بودن زبان تركي در تاريخ ايران، كاربرد آن در اسناد رسمي دولتي و در راس آنها سكه ها و اسكناسها است. نوشته هاي توركي بسيار پيشتر از آنكه نخستين كلمات فارسي بر پولها ظاهر شوند، بر پولهاي دولتهاي توركي و آزربايجاني حاكم بر اراضي ايران امروزي بكار رفته اند. كاربرد زبان فارسي بر سكه ها در اراضي ايران امروزي، پديده اي نسبتا جديد بوده و مربوط به قرن شانزده در عصر صفويان و حمله اشرف افغان به فارسستان آنهم در فرم شعر است. پيشتر از آن و بر خلاف زبان تركي، زبان فارسي هرگز بر سكه ها بكار نرفته بود. قريب به تمام دولتهاي توركي حاكم بر آزربايجان و ايران امروزي، زبان، كلمات، عبارات و نوشته هاي توركي را در پولها (سكه ها، اسكناسها)، مهرها، طغراها، توقيعات، فرمانها، نامه ها و ديگر اسناد رسمي دولت خويش بكار برده اند. خطوط بكار برده شده در ثبت اين نوشتجات توركي، عربي، اويغوري، چيني حتي رونيك گؤك تورك بوده است. به عنوان نمونه دور تا دور نخستين اسكناسها ويا چاوهاي تورك عباراتي به خط توركي ختائي و يا اويغوري درج شده است. بر سكه هاي سلسله هاي موغولي تورك، عباراتي توركي مانند "قوتلوق بولسون" (مبارك باد) چاپ شده است. بر سكه هاي چنگيزخان عبارت تركي "قاآن العاديل، چنگيز خان′ينگ يارليغي" (حكم شاهنشاه عادل، چنگيز شاه) ديده ميشود. نمونه ديگر اسكناس چرمي نادرشاه افشار است كه بر آن جمله كوتاه تركي "دئمه گؤتور" نوشته شده بود. جمهوري (حكومت ملي) آزربايجان تاسيس شده در سالهاي جنگ جهاني دوم، نخستين دولت توركي و آزربايجاني در ايران و آزربايجان جنوبي است كه اسكناسهاي ملي و ديگر اسناد دولتي خود را منحصرا به زبان تركي چاپ و نشر كرده است.

زبان تركي، زبان رسمي قورولتايها (مجالس مشورتي): كاربرد زبان تركي در قورولتايها، نهادهايي كه معادل مجلسهاي موسسين و شايد قانونگزاري معاصر اند، يكي ديگر از عرصه هاي كاربرد اين زبان به عنوان زباني رسمي و دولتي در ايران است. اسناد و مدارك تاريخي موجود نشان مي دهند كه در همه قورولتايهاي دولتهاي تركي حاكم بر ايران، زبان بكار برده شده زبان تركي بوده است. برجسته ترين نمونه، قورولتاي موغان در دوره نادر شاه افشار است. زبان رسمي اين قورولتاي تركي بوده و خود نادرشاه نيز با همه مدعووين و مهمانان داخلي و خارجي، صرفا به تركي صحبت كرده است.

زبان تركي، زبان يادمانهاي تاريخي: يكي ديگر از مصاديق رسمي و دولتي بودن زبان تركي در تاريخ ايران، كاربرد آن در يادمانهاي تاريخي برپا شده توسط دولتهاي تركي حاكم بر ايران و سلاطين و مقامات اين دول تركي است. دو نمونه مهم از اينگونه يادمانهاي دولتي با متون تركي، سردر حرم امام علي در نجف عراق و سنگنوشته معروف به كتيبه نادري و يا كتيبه كلات در ايران است. اين دو يادمان به امر نادرشاه افشار و با اشعار تركي برپا گرديده اند.

زبان تركي، زبان رسمي نهاد دولتي ملك الشعرائي: در گذشته ملك الشعرائي مقامي رسمي و دولتي بود و از سوي پادشاه اعطا مي شد. زباني كه ملك الشعراها در سرودن اشعار خود از آن استفاده مي كردند، زبان رسمي و دولتي دولت مذكور بوده و سروده هاي آنها نيز داراي ارج و منزلت اسناد رسمي بوده است. زبان تركي–در برخي مقاطع حتي به تنهائي- زباني رسمي نهاد ملك الشعرائي در دولتهاي تركي بوده است. به عنوان نمونه در دوره شاه اسماعيل صفوي، حبيبی شاعر تركي سراي معروف متولد برگشاد، ملک الشعرای دربار امپراتوري صفوي بود و شعری به فارسی از او در دست نيست. اين بدان معني است كه در عهد وي، تركي يگانه زبان رسمي و دولتي دولت صفوي بوده است. در برخي موارد نيز همزمان دو منصب ملك الشعرائي يكي براي تركي و ديگري براي زبان ديگري مانند فارسي وجود داشته است. به عنوان مثال تاثير تبريزي، ملك الشعراي دوره شاه سليمان و شاه سلطان حسين، داراي منصب ملك الشعرائي تركي بوده است (از سروده هاي رسمي وي: قصيده تركي در مدح شاه سليمان الصفوي، قصيده تركي به مناسبت جلوس به تخت شاه سلطان حسين الموسوي، ترجيع بند تركي، مثنوي تركي عيد سروده شده به امر پادشاه، غزل تركي به مناسبت تشريف فرمائي شاهزاده سلطان اكبر ايبن اورنگ زيب).

زبان تركي در مراسم مذهبي دولتي: زبان تركي از سوي دولتهاي حاكم بر ايران به عنوان زبان رسمي آئينها، مراسم و تبليغات ديني دولتي نيز بكار رفته است. كاربرد زبان تركي به عنوان زبان دولتي ديني حتي پس از سقوط دولت قاجار و در اوان دوره پهلوي نيز ادامه داشته است. چنانچه در منابع تاريخي شركت رضاخان (سرادر سپه) در مراسم عزاداري عاشورا در مسجد تركان (مسجد شيخ عبدالحسين) و خواندن نوحه تركي توسط وي ثبت شده است.

زبان تركي به عنوان زبان تحصيل و تعليم و تعلم در نظام آموزشي ايران: بنا به اسناد و مدارك تاريخي بي شمار، زبان تركي همواره در سيستم آموزشي كشور هم در عرصه متون آموزشي و هم زبان آموزش بكار رفته است. در اين اسناد و مدارك كاربرد زبان تركي به عنوان زبان تعليم و تعلم در نظام تحصيلي، نه تنها در شهرهاي آزربايجان مانند تبريز، اورميه، سلماس و اردبيل، بلكه در ديگر نواحي ترك نشين ايران مانند شمال شرق ايران (خراسان) و جنوب ايران نيز ثبت شده است. از جمله در قرن نوزده و ربع اول قرن بيستم تا به روي كار آمدن رضاخان، كتابهاي تركي وطن ديلي، آناديلي، بصيرالاطفال، محور ارض، مناظره ابديه و يا سماوريه، اميرارسلان، ... در مكاتب تهران، آزربايجان و خراسان؛ مهر و خاور در جنوب ايران، ... به عنوان متون درسي مدارس بكار مي رفته اند.

گرچه‌يه هو

Sozumuz, a window opening to the life/culture of the turkish nation of iran/south azerbaijan:
http://sozumuz.blogspot.com/
http://sozumuz-turk-dovletler.blogspot.com/

No comments:

Post a Comment