Wednesday, March 28, 2012

روشني بيگ: آزادي و استقلال تركهاي ايران، حقي طبيعي و انساني است. ١٩٢١

 
روشني به‌ي: ايران توركله‌رينين حورريه‌ت و ايستيقلالي، طبيعي و اينساني بير حاقدير- ١٩٢١
RÛŞENİ BƏY: İRAN TÜRKLƏRİNİN HÜRRİYƏT VƏ İSTİQLALI TƏBİİ VƏ İNSÂNİ BİR HAQDIR- 1921

حاضيرلايان: مئهران باهارلي
Hazırlayan: Mehran Baharlı


----------------------------------------------------------------------------------------------------------------

RÛŞENİ BƏY: İRAN TÜRKLƏRİNİN HÜRRİYƏT VƏ İSTİQLALI TƏBİİ VƏ İNSÂNİ BİR HAQDIR- 1921

Türkiyǝ, dünyanın muvazinǝt kǝffǝlǝrindǝ ağır basabilmǝk üçün, hǝr şeydǝn ǝvvǝl İran Türklǝrini ǝsarǝtdǝn qurtarmalı vǝ şǝrq hududumuzda quvvǝtli bir Türk Cumhuriyǝtinǝ istinad etmǝlidir. Bunun üçün, İran Türklǝrinin hürriyyǝt vǝ istiqlalı tǝbii vǝ insâni bir haq olmaqla bǝrabǝr, bizim üçün dǝ zǝruri vǝ hǝyâti bir mǝsǝlǝdir.”

روشني به‌ي: ايران توركله‌رينين حورريه‌ت و ايستيقلالي، طبيعي و اينساني بير حاقدير- ١٩٢١

"توركييه، دونيانين مووازينه‌ت كففه‌له‌رينده آغير باسابيلمه‌ك اوچون، هر شئيده‌ن اه‌ووه‌ل ايران توركله‌ريني اساره‌تده‌ن قورتارمالي و شرق حودودموزدا قووه‌تلي بير تورك جومهورييه‌تينه ايستيناد ائتمه‌ليدير. بونون اوچون، ايران توركله‌رينين حوررييه‌ت و ايستيقلالي طبيعي و اينساني بير حاق اولماقلا برابه‌ر، بيزم اوچون ده ضروري و حه‌ياتي بير مساله‌دير".


روشني بيگ: آزادي و استقلال تركهاي ايران، حقي طبيعي و انساني است. ١٩٢١

"تركيه براي آنكه در كفه هاي ترازوي دنيا، داراي وزنه اي سنگين باشد، قبل از همه مي بايد تركهاي ايران را از اسارت نجات داده و در مرزهاي شرقيمان، به يك جمهوري ترك قدرتمند استناد كند. به اين منظور، آزادي و استقلال تركهاي ايران ، علاوه بر آنكه حقي طبيعي و انساني مي باشد، براي ما نيز مساله اي ضروري و حياتي است".

----------------------------------------------------------------------------------------------------------------

روشني بيك، يكي از محققين و ژورناليستهاي برجسته عثماني و از دوستان حقيقي ملت ترك ساكن در ايران و وطن آزربايجان جنوبي در آغاز قرن بيستم است. تحليلها و آناليزهاي وي در باره خاورميانه، ايران و تركهاي ساكن در ايران-آزربايجان جنوبي كه قريب به يك صد سال پيش نوشته شده اند بسيار كارشناسانه، دقيق، منطقي و محكم اند و درستي بسياري از آنها را تاريخ در سالها و دهه هاي آتي و يك به يك به اثبات رسانيده است. به عنوان مثال وي زمانيكه هنوز رضاخان وزير جنگ بود، مقالات متعددي در افشاء ماهيت او منتشر كرده و در آنها رضاخان را به عنوان مهره بي اختيار امپرياليسم انگليس و دولت نوپاي ايران را دولتي كه به كندن گور تركها اقدام خواهد كرد معرفي مي نمود.

در زير مقاله اي از روشني بيگ به همراه ترجمه فارسي آن آمده است. در اين مقاله نيز روشني بيگ – مانند ديگر مقالات خود- به برخي از مسائل براي اولين بار پرداخته است. وي در اين نوشته در صدد يافتن پاسخي براي اين سوال است كه چرا تركهاي ايران كه در تركيه ساكن مي شوند، فارس مي شوند و به هويت فارسي تشبه مي جويند. يافتن پاسخ اين سوال بسيار ضروري و مفيد است زيرا به واقع نيز بسياري از پيشگامان پان ايرانيسم در ايران مانند تقي زاده، اراني، ايرانشهر، غني زاده و ديگران، تركهائي از آزربايجان جنوبي بودند كه مدتي در قلمرو عثماني و پايتخت آن استانبول مسكن گزيده بودند. وي در اين نوشته مانند اكثر نوشته هاي ديگر، به نقد از برخورد روشنفكران و سياسيون تركيه اي به مساله تركهاي ساكن در ايران-آزربايجان جنوبي پرداخته و اهمالكاري تركيه را يكي از سببهاي اصلي وضعيت اسارت آميز تركهاي ساكن در ايران-آزربايجان جنوبي قلمداد مي كند.

پايان نت مئهران باهارلي

----------------------------------------------------------------------------------------------------------------

زخمي كه مي بايد شكافته شود

چرا تركهاي ايران در تركيه فارس مي شوند؟

روشني بيگ

٢٥-آوگوست ١٣٤٠-١٩٢١

به طور كلي تركيت تمايلي ندارد كه خاصيت شبيه سازي از خود نشان دهد. اگر ملتي خواهان رشد، همچو اشتباهي كند، از راه خود منحرف خواهد شد.

با اين مقاله، قصد دارم يكي از زخمهاي بزرگمان را بشكافم. زخمهائي كه طي قرون متمادي تعميق شده و مزمن گرديده اند، مطلقا مي بايد شكافته شوند. زيرا اينگونه زخمها به روش ديگري قابل معالجه نيستند. ما هميشه از انسانهائي كه تبعه كشورهاي خارجه اند، با احترامي غيرمنطقي و فوق ترك و تركيت استقبال مي كنيم. اين بيماري چند قرنه ماست. در تمام موارد كار يك شخص خارجي را به صرف خارجي بودن، تسريع كرده و كار شخص ترك را به سربالائي و دست انداز مي رانيم. به همين سياق براي پسنديده شدن از سوي خارجيها، با آنها نه به زبان خودمان، بلكه به زبان آنها خطاب مي كنيم. و به اين ترتيب شرايطي فراهم مي آوريم كه خارجيان خود را در وطن ما، در خاك خود احساس كنند. بسياري از اوقات آنها را لوس كرده و خود را در معرض تحقير آنها قرار مي گيريم. به اين سبب نه تنها از مطالبات زشت شركتهاي خارجي صرف نظر مي كنيم، بلكه حتي خارجي ساختن شركتهاي ترك را نيز مناسب مي دانيم. به همين دليل يك روي بليطهاي آبونمان مسافرتيمان هنوز به زبان فرانسه است.

تو گوئي اين اشتباهات كه به ملت و حاكميت ما ضربه هاي اساسي وارد كرده اند كافي نيستند، اينرا نيز تحمل مي كنيم كه تركها در وطمنان مانند خارجيان زندگي كنند. در شماره ٢٣ آگوست ١٣٤٠ روزمانه وطن، داستان جسارت گستاخانه يك ايراني كه سعي داشته در استانبول محكمه اي ايراني به راه بياندازد، تحت نام "نمونه يك بي آبروئي" نقل شده است: بنا به اخبار موثق روزنامه، اين ايراني با يك حكم كنسولگري ايران، خواستار تحويل گرفتن مبلغي در حدود ٣٠-٢٥ هزار ليره از بانك عوثمانلي استانبول شده است. بانك در پاسخ بيان كرده است كه بدون وجود حكم يك دادگاه ترك، مجاز به پرداختن پول نيست. متعاقب آن، ايراني مذكور به خشم آمده و با داد و فرياد گفته است كه به مراجعه به محكمه ترك تنزل نخواهد كرد و بانك عثماني را مجبور به شناختن و قبول حكم محكمه ايران خواهد نمود.

از آنجائيكه ايرانياني كه در تركيه ساكن اند كلا از تركهاي ايرانند، از ترك بودن اين ايراني نيز كوچكترين شبهه اي ندارم. حادثه به ظاهر، مانند بي ادبي و از دست دادن كنترل يك شخص به نظر مي رسد. اما در حقيقت اين حركت، مجازات سنگين خطاي چند صد ساله ماست. لطفا دقت شود: يك ترك ايراني كه از ايران لخت بيرون آمده و در وطن ما به ثروت و مكنت رسيده، صرفا به اين دليل كه ما هميشه به خارجيان موقعيتي برتر از خودمان قائل شده ايم، تركيت خود را فراموش كرده، لوس شده و بعد هم با دلگرمي به تابعيت ايراني اش، در وطن ما حاكميت ما را تحقير نموده است.

مسئله را كمي روشنتر كنيم: من ايران و ايرانيها را خيلي خوب مي شناسم. هر كجاي ايران كه مي خواهيد برويد. در آنجا قبل از همه چيز، يك توده عظيم گدا كه علامت فارقه اضمحلال قطعي يك جامعه است را خواهيد ديد. به ويژه در منطقه ترك يعني در آزربايجان، خمسه، قزوين و همدان كه ثروتمندترين محيط آن كشور است. روستاها و شهرهاي اين ولايات، سرتاسر روزهاي اليم و دردناكي را در حال تجربه كردن اند. در شهرها كودكان گرسنه و سفيل در كوچه ها آواره مانده اند. در شبهاي بي رحم زمستان، كودكان يتيم لخت براي گرم شدن سگها را در آغوش گرفته و شب را مي گذرانند. اين تصاوير دهشت انگيز را به چشم خود در تبريز و قزوين ديده ام.

حاكميت ظالم فارسي، فقط مشغول لخت كردن كساني است كه به تله اش افتاده اند. در آنجا تركها هنگامي كه به حضور يك مقام حاكم مي روند و يا به درب يك اداره حكومتي مراجعه مي كنند، مطلقا خود را گم مي كنند. زيرا شلاق، فلكه، زنجير و طناب از ابزارهاي معمولي مديريت هر مقام حاكم است. تنها سلاح يك ترك براي دفاع از خود، رشوه و چاپلوسي است. من اين فجايع را با هزاران نمونه اثبات خواهم نمود.

تركهائي كه در وطن خود اين فجايع را متحمل مي شوند، هنگامي كه براي كسب درآمد به وطنمان مي آيند، در مقابل خود سفارتخانه و كنسولگريهاي ايران را كه مانند يك ماشين در حال فعاليتند مي يابند. سفير و كنسولها با فعاليتهاي پشتيباني خود با آنها تماس برقرار مي كنند. كوچكترين تقاضاي آنها مانند امري بسيار مهم از سوي آنها در نزد حكومتيان تعقيب و حمايت مي شود. از آنجائيكه كارمندان و ملتمان عادت كرده اند خارجيان را فوق تركها ببينند، گذرنامه و پشتيباني دولت ايران، مانند اكسير اعظم دواي هر دردي مي شود. كارهائي كه در سير طبيعي خود مي بايد در طول چند روز تمام شوند، در سايه اين وضعيت در چند ساعت حل و خاتمه مي يابند.

هنگامي كه تركهاي ايران اين تاثير سحرانگيز را مشاهده مي كنند، هميشه براي تشبه به فارسها و متفاوت ديده شدن از ما، كلاه سياه خود را عوض نمي كنند، به ما تقرب نكرده همواره ما را به چشم خارجي و دشمن نگاه مي كنند.

تركهاي ايران كه در وطن خود به سخن گفتن به يك كلمه فارسي نيز تنزل نمي كنند، اما در تركيه صرفا به منظور جدا ماندن از ما، زبان فارسي را مي آموزند.

آشكار بگوئيم: به دليل آنكه ما قرنها به اين حس جدائي تركهاي ايران از خودمان لاقيد و بي تفاوت مانديم، آنها نيز با پناه بردن به كنسولگريهاي فارس، به فارسيت افتخار كردند و عادت نمودند كه ما را خارجي و حقير ببينند. اين، جنايت ماست. اگر ما در وطن خود بيش از همه ترك و تركيت را دوست مي داشتيم، آنهائي را كه ترك و تركيت را دوست نمي دارند تنكيل مي كرديم، اگر تركهاي دنيا را شناخته و آنها را به صرف ترك بودنشان مساوي با خود و فوق ديگر خارجيان قبول مي نموديم، بي هيچ شكي، تركهاي ايران كه منافع خود را بسيار خوب مي دانند، بسيار پيش از اين از دشمنان ظالم خود جدا شده و با ما در مي آميختند.

امروز اين تركها كه در نتيجه اهمالكاريهاي ما، سايه فارس را بر برادري تركي در وطنمان ترجيح مي دهند، هنگامي كه به وطن خود باز مي گردند، حياتي جهنمي را تجربه مي كنند. در آنجا فارسها يعني عجمهاي حقيقي، تركهاي ايران را به صرف ترك بودن، حقير مي شمارند. در ايران هنگامي كه يك فارس به يك ترك خشم مي گيرد، به او "ترك خر" خطاب مي كند. بخش "ترك" در اين اصطلاح، در زبان فارسها به منزله فحش و ناسزا بكار مي رود.

اما اين را نيز مي بايد به خوبي بدانيم كه چند نفر ترك كه در نتيجه كوتاهي ما به فارس شدن تنزل مي كنند، هرگز نمي توانند نماينده چهار ميليون ترك ايران باشند. بر عكس، توده عظيم ترك در ايران همواره بر عليه كابوس فارس عصيان كرده و دفعات متعددي قربانيهاي فراوان داده است. ما به موقع خوددر مقاله هاي خود از سرگذشت مقدس اين قربانيان عزيز ياد خواهيم نمود.

همچنين اين را فراموش نكنيم كه حتي تركهائي كه ادعاي فارسيت مي كنند، اگر دريابند كه در وطنمان، اخوت تركي از گذرنامه فارسي فياضتر و مفيدتر است، فورا ترك فارسيت كرده و به مبارزه براي آزاد كردن وطنشان از كابوس فارسي آغاز خواهند نمود.

"تركيه براي آنكه در كفه هاي ترازوي دنيا، داراي وزنه اي سنگين شود، قبل از همه مي بايد تركهاي ايران را از اسارت نجات داده و در مرزهاي شرقيمان، به يك جمهوري ترك قدرتمند استناد كند. به اين منظور، آزادي و استقلال تركهاي ايران، علاوه بر آنكه حقي طبيعي و انساني مي باشد، براي ما نيز مساله اي ضروري و حياتي است".

٢٥، آگوست، ١٣٤٠ (١٩٢١)
روشني


Deşilmeğe muhtaç bir dert

Türkiyede İran Türkleri neden acemleşiyor?

25 Ağustos 1340 (1921)

Umumiyetle Türklük temsil meyilleri göstermiyor. Büyümek isteyen bir millet böyle yanılsa bir yolda kalamaz.

Bu makale ile büyük bir yaramızı deşmek isterim: Asırlarca derinleşerek müzminleşen yaralar mutlaka deşilmelidir. Çünkü başka türlü tedavi edilemez. Biz dâima yabancı bir tabiiyetle karşımıza çıkan insanları Türkün vǝ Türklüğün fevkinde mantıksız bir hürmetle karşılıyoruz. Bu, bizim bir kaş asırlık hastalığımızdır. Her hususta yabancının işini yabancı olduğu için tesri eder vǝ Türkün işini sürüncemede bırakırız. Keza yabancılara hoş görünmek için, onlara lisanımızla değil, onların lisanı ile hitap ederiz vǝ bu suretle vatanımızda yabancıları kendi topraklarında imiş gibi yaşatırız. Bunun için onları şımartır ve çok defa onların hakaretlerine maruz kalırız. Ecnebi şirketlerin çirkin istiklallerinden sarf-i nazar, Türk şirketlerini bile yabancılaştırmanı munâsip görürüz. Nite kim seyr-i sefayin abonman biletlerinin bir yüzü hâla Fıransızcadır.

Milletimize vǝ hâkimiyyetimize ağır darbeler vuran bu hatalar kâfi değilmiş gibi, bir de vatanımızda Türklerin yabancı yaşamasına tahammül ediyoruz. 23 ağustos 1340 târihli Vatan gazetesinde Bir arsızlık numunesi serlevhası altında Istanbulda Acem mahkemesi yaşatmağa çalışan bir İranlının güstâhâne bir cur`ati hikâye edilmiştir: Gazetenin mevsuk malumatına gore bu İranlı Acem konsoloshânesinin bir îlâmıyla Osmanlı bankasından 25, 30 bin lira derecesinde bir para teslimini istemiş, banka bir Türk mahkemesinin îlâmı olmadıkça parayı veremeyeceğini ihtar etmiştir. Bunun üzerine İranlı köpürmüş, Türk mahkemesine muracıata tenezzül etmeyeceğini ve bankaya Acem mahkemesinin îlâmını tanıtacağını söylemiş ve arsızca gürültüler etmiştir.

Türkiyede bulunan İranlılar kâmilen İran Türklerinden olduğu için, bu İranlının da Türk olduğuna şüphem yoktur. Mesele sureta bir şahsın terbiyesizce taşkınlığından ibaret görünür. Hakikatte bu hareket bir kaç asırlık hatamızın ağır bir cezasıdır. Dikkat buyurulsun: İrandan çıplak çıkıp vatanımızda zengin olan bir İranlı Türk, mücerret öteden beri yabancılara kendimizin fevkinde mevki verdiğimizden dolayı, Türklüğünü unutmuş, şımarmış ve sonar İran tabiiyyetine güvenerek vatanımızda hakimiyyetimizi tahkir etmiştir.

Bir az meseleyi izah edelim: Ben İran`ı ve İranlıları iyi tanırım. İranın istediğiniz yerini gidiniz, orada her şeyden evvel kat`i bir ınkırazın alamet-i farikası olan büyük bir dilenci kitlesi görürsünüz. Bilhassa İranın en zengin muhiti olan Türk mıtıkasında yani Azerbaycan, Hamse, Kazvin ve Hemedan vilayetlerinde köyler ve şehirler baştan başa elim günler yaşamaktadır. Şehirlerde aç ve sefil çoçuklar sokaklarda avare kalmıştır. Merhametsiz kış gecelerinde çıplak yetimler ısınmak için köpeklere sarılarak geceyi geçirirler. Bu müthiş levhaları gözümle Tebrizde ve Kazvinde gördüm. Zâlım Farsi hakimiyyeti yalnız tuzağına düşünleri soymakla meşguldur. Orada Türkler bir hâkimin huzuriyetine çıkarken veya hukumet kapısına uğrarken mutlaka kendinden geçer. Kamçı, falaka, zincir ve ip her hâkimin en tabii idare aletleridir. Türkün yegane silah-i mudafıası rüşvet ve dalkavukluktur. Be fecayii binlerce missal ile ispat edeceğim.

Vatanlarında bu hayatı yaşayan Türkler para kazanmak için vatanımıza gelince, karşılarında faal bir makine hâlinde İran sefarethânesiyle İran konsoloshânelerini bulurlar. Sefir ve konsoloslar himâi faaliyetle bunlar ile temasta bulunur. En küçük muracıatları en mühim bir iş gibi derhal hükümetimiz nezdinde takip ve himâye olunur. Memurlarımız ve milletimiz yabancıları Türklerin fevkinde görmeğe alıştığından İran pasaportlu ve İran himayesi bir iksir-i âzam gibi her derde deva olur. Seyr-i tabiisinde bir kaç günde bitmesi icâp eden işler bu sâyede bir kaç saatte hall olunur.

İran Türkleri bu sehhar tesiri görünce, dâima Acemlere benzemek ve bizden ayrı görünmek için başlarındaki siyah külahı değiştirmezler. Bize yanaşmazlar ve bizi dâima yabancı ve düşman görürler.

Vatanlarında bir kelime Farsi konuşmağa tenezzül etmeğen İran Türkleri Türkiyede bizden ayrı kalmak için Farsi lisanını öğrenirler.

Açık söyleyelim: Asırlardan beri biz, İran Türklerinin bu ayrılıklarına lâkayd kaldığımız için onlar da Acem konsoloshânelerine sığınarak Acemlikle iftihar ettiler ve bizi yabancı ve hâkir görmeğe alıştılar. Bu, bizim cinayetimizdir. Eğer biz vatanımızda herkesten ziyâde Türk ve Türklüğü sevseydik, Türkü ve Türklüğü sevmeğenleri tenkil etseydik, dünyanın Türklerini tanıyıp onları da mücerret Türk oldukları için kendimizle beraber diğer yabancıların fevkinde tutsaydık, hiç şüphesiz menfeatlerini çok iyi bilen İran Türkleri çoktan en zâlim düşmanlarından ayrılır ve bizimle kaynaşır idi.

Bugün ihmâlimiz yüzünden vatanımızda Acem gölgesini Türk kardeşliğine tercih eden bu Türkler, vatanlarına gittikleri vakit, cehennemi bir hayat yaşarlar. Orada Farslar yani hâkiki Acemler İran Türklerini Türk oldukları için, hâkir görürler. İranda bir Acem bir Türke kızdığı vakit ona Türke Har yani eşek Türk diye hitap eder. Bu tâbirin mahfi olan Türke sözü, Acemler ağzında bir küfür makamında kullanılır.

İyi bilmeliyiz ki vatanımızda ihmâlimiz yüzünden Acemleşmeğe tenezzül eden bir kaç Türk, hiç bir vakit İrandaki dört milyon Türkü temsil edemez. Bilâkis İrandaki muazzam Türk kitlesi her vakit Acem kâbusuna karşı isyan etmiş ve çok defa büyük kurbanlar vermiştir. Sırası gelince makalelerimizde bu aziz kurbanların mukaddes menakıbını da yâd edeceğiz.

Şurasını da unutmayalım ki Acemlik iddiasında olan Türkler bile, vatanımızda Türk kardeşliğin Acem pasaportundan daha feyyaz ve daha nâfi olduğunu gördükleri vakit, derhal Acemliği terk edecekler ve vatanlarını Acem kâbusundan kurtarmak için mucâhideye girişeceklerdir.

.....

Türkiye, dünyanın muvazinet keffelerinde ağır basabilmek için, her şeyden evvel İran Türklerini esaretten kurtarmalı vǝ şark hududumuzda kuvvetli bir Türk Cumhuriyetine istinat etmelidir. Bunun için, İran Türklerinin hürriyet ve istiklâli tabii ve insâni bir hak olmakla beraber, bizim için de zaruri ve hayati bir meseledir.

25 Ağustos 1340 Ruşeni (1921)



٢٥ آغستوس ١٣٤٠ روشني (١٩٢١)
-----------------------------------------------------------------------------------------------------
ده‌شيلمكه محتاج بر درد

توركياده ايران توركلري نه‌دن عجملشييور؟
٢٥ آغستوس ١٣٤٠ روشني

عموميتله توركلك تمثيل ميللري كوسترمه‌يور. بويومك ايسته‌ين بر ملت بويله ياكلسه بر يولده قالاماز

بو مقاله ايله بويوك بر يارامزي ده‌شمك ايسترم: عصرلرجه درينله‌شه‌رك مزمنله‌شه‌ن يارالر مطلقا ده‌شيلمه‌ليدر. چونكه بشقه درلو تداوي ايديله‌مز: بز، دائما يابانجي بر تابعيتله قارشيميزه چيقان انسانلري توركك و توركلكك فوقنده منطقسز بر حرمتله قارشيلارز. بو، بزم بر قاچ عصرلق خسته‌لغمزدر. هر خصوصده يابانجينك ايشني، يابانجي اولديغي ايچون تسريع ايدر و توركك ايشني سورونجمه‌ده براقيرز. كذا، يابانجيلره خوش كورنمك ايچون اونلره لسانمزله دكل، اونلرن لسانلريله خطاب ايدرز و بو صورتله وطنمزده يابانجيلري كندي طوپراقلرنده ايمش كبي ياشاتيرز. بونك ايچون اونلري شيمارتير و چوق دفعه انلرك حقارتلرينه معروض قاليرز. اجنبي شركتلرينك چيركين استقلاللرندن صرف نظر تورك شركتلريني بيله يابانجيلاشديرمني مناسب كوروروز. نته كيم سير سفائن آبونمان بيلترينك بر يوزي حالا فرانسزجه‌در.

مليتمزه و حاكميتمزه آغير ضربه‌لر ووران بو خطالر كافي دكلمش كبي، بر ده وطنمزده توركلرك يابانجي ياشاماسنه تحمل ايدييورز. ٢٣ آغستوس ٣٤٠ تاريخلي وطن غزته‌سنده "بر عارسزلق نمونه‌سي" سرلوحه‌سي آلتنده استانبولده عجم محكمه‌سي ياشاتمغه چاليشان بر ايرانلينك كستاخانه بر جراتي حكايه ايدلمشدر: غزته‌نك موثوق معلوماتنه كوره بو ايرانلي، عجم قونسلوسخانه‌سنك بر اعلاميله عثمانلي بانقه‌سندن ٢٥، ٣٠ بيك ليرا درجه‌سنده بر پاره تسلمني ايسته‌مش، بانقه بر تورك محكمه‌سنك اعلامي اولمادقجه پاره‌يي ويره‌مه‌يه‌جكني اخطار ايتمشدر. بونك اوزرينه ايرانلي كوپورمش، تورك محكمه‌سنه مراجعته تنزل ايتمه‌يه‌جكني و بانقه‌يه عجم محكمه‌سنك اعلامني طانيته‌جغني سويلمش و عارسزجه كورولتولر ايتمشدر.

توركياده بولونان ايرانليلر كاملا ايران توركلريندن اولديغي ايچون بو ايرانلينك ده تورك اولديغنه شبهه‌م يوقدر. مسئله صورتا بر شخصك تربيه‌سزجه بير طِاشغينلغندن عبارت كورونور. حقيقتده بو حركت، بر قاچ عصرلق خطامزك آغير بر جزاسيدر. دقت بويورولسون: ايراندن چيپلاق چيقوب وطنمزده زنكين اولان بر ايرانلي تورك، مجرد اوته‌دن بري يابانجيلره كنديمزك فوقنده بر موقع ويرديكمزدن دولايي توركلكني اونوتمش، شيمارمش و صوكره ايران تابعيتنه كووه‌نه‌رك وطنمزده حاكميتمزي تحقير اتمشدير.

بر آز مسئله‌يي ايضاح ايده لم: بن ايراني و ايرانليلري ايي طانيرم. ايرانك ايسته‌ديككز يرينه كيديكز، اوراده هر شئدن اول قطعي بر انقراضك علامت فارقه‌سي اولان بويوك بر ديلنجي كتله‌سي كورورسكز. بالخاصه ايرانك اك زنكين محيطي اولان تورك منطقه‌سنده [يعني آذربايجان، خمسه، قزوين و همدان ولايتلرينده] كويلر و شهرلر باشدن باشه اليم كونلر ياشامقده‌در. شهرلرده آج و سفيل جوجقلر صقاقلرده آواره قالمشدر. مرحمتسز قيش كيجه‌لرينده چيپلاق يتيملر ايصينمق ايچون كوپكلره ساريله‌رق كيجه‌يي كچيريرلر. بو مدهش لوحه‌لري كوزمله تبريزده و قزوينده كوردم. ظالم فارسي حاكميتي يالكز دوزاغنه دوشه‌نلري صويمقله مشغولدر. اوراده توركلر بر حاكمك حضوريتنه چيقاركن و يا حكومت قاپيسينه اوغراركن مطلقا كندندن كچر. قامچي، فالاقا، زنجير و ايپ هر حاكمك اك طبيعي اداره آلتلريدر. توركك يكانه سلاح مدافعه‌سي رشوت و دالقاووقلقدر. بو فجايعي بيكلرجه مثال ايله اثبات ايده‌جكم.

وطنلرنده بو حياتي ياشايان توركلر پاره قازانمق ايچون وطنمزه كلنجه قارشيلرنده فعال بر ماكنه حالتده ايران سفارتخانه‌سيله ايران قونسلوسخانه‌لريني بولورلر. سفير و قونسلوسلر حمائي فعاليتله بونلار ايله تماسده بولونور. اك كوچوك مراجعتلري اك مهم بر ايش كبي در حال حكومتمز نزدنده تعقيب و حمايه اولونور. مامورلريمز و ملتمز، يابانجيلري توركلرك فوقنده كورمكه آليشديغندن ايران پساپورتلي و ايران حمايه‌سي بر اكسير اعظم كبي هر درده دوا اولور. سير طبيعيسنده بر قاچ كونده بيتمه‌سي ايجاب ايدن ايشلر بو سايه‌ده بر قاچ ساعتده حل اولونور. ايران توركلري بو سحار تاثيري كورونجه دائما عجملره بكزه‌مك و بزدن آيري كورونك ايچون باشلرنده‌كي سياه كلاهي دكيشديرمزلر. بزه ياناشمازلر و بزي دائما يابانجي و دشمن كورورلر.

وطنلرنده بر كلمه فارسي قونوشمغه تنزل ايتمه‌ين ايران توركلري توركياده بزدن آيري قالمق ايچون فارسي لسانني اوكره‌نيرلر.

آچيق سويله‌يه‌لم: عصرلردن بري بز، ايران توركلرينك بو آيريلقلرينه قارشي لاقيد قالديغمز ايچون اونلر ده عجم قونسلوسخانه لرينه صيغينه‌رق عجملكله افتخار ايتديلر و بزي يابانجي و حقير كورمكه آليشديلر. بو، بزم جنايتمزدر. اكر بز، وطنمزده هر كسدن زياده تورك و توركلكي سه‌وسه‌يدك، توركي و توركلكي سه‌ومه‌ينلري تنكيل ايتسه‌يدك، دنيانك توركلريني طانيوب اونلري ده مجرد تورك اولدوقلري ايچون، كنديمزله برابر ديكر يابانجيلرك فوقنده طوتسه‌يدق هيچ شبهه‌سز منفعتلريني چوق ايي بيلن ايران توركلري چوقدن اك ظالم دشمنلرندن آيريلير و بزمله قايناشير ايدي.

بوكون اهمالمز يوزندن وطنمزده عجم كولكه‌سني تورك قرداشلغنه ترجيح ايدن بو توركلر، وطنلرينه كيتديكلري وقت، جهنمي بير حيات ياشارلر. اوراده فارسلر يعني حقيقي عجملر ايران توركلريني تورك اولدوقلري ايچون حقير كورورلر. ايرانده بر عجم بر توركه قيزديغي وقت اوكا توركه خر يعني اشك تورك ديه خطاب ايدر. بو تعبيرك مخفي اولان توركه سوزي عجملر آغزنده بر كفر مقامنده قوللانيلير. ايي بيلملي يز كه وطنمزده اهمالمز يوزندن عجملشمكه تنزل ايدن بر قاچ تورك هيچ بر وقت ايرانده‌كي دورت ميليون توركي تمثيل ايده‌مز. بالعكس ايرانده‌كي معظم تورك كتله‌سي هر وقت عجم كابوسنه قارشي عصيان ايتمش و چوق دفعه بويوك قوربانلر ويرمشدر. صره‌سي كلدكجه مقاله‌لريمزده بو عزيز قوربانلرك مقدس مناقبني ده ياد ايده‌جكز.

شوراسني ده اونوتمايالم كه عجملك ادعاسنده اولان توركلر بيله وطنمزده تورك قارداشلغنك عجم پاساپورطندن دها فياض و دها نافع اولديغني كوردكلري وقت در حال عجملكي ترك ايده‌جكلر و وطنلريني عجم كابوسندن قورتارمق ايچين مجاهده‌يه كيريشه‌جكلردر.

.....

توركيا، دنيانك موازنت كفه‌لرنده آغير باصه بيلمك ايچون هر شيدن اول ايران توركلريني اسارتدن قورتارمالي و شرق حدودمزده قوتلي بر تورك جمهوريتنه استناد ايتملي‌در. بونك ايچون ايران توركلرينك حريت و استقلالي طبيعي و انساني بر حق اولمقله برابر بزم ايچون ده ضروري و حياتي بر مسئله‌در.

٢٥ آغستوس ١٣٤٠ روشني (١٩٢١)

Sozumuz, a window opening to the life/culture of the turkish nation of iran/south azerbaijan:
http://sozumuz.blogspot.com/
http://sozumuz-turk-dovletler.blogspot.com/

No comments:

Post a Comment