Wednesday, March 28, 2012

اوغوز بایرامی یا عید نوروز؟

فرا رسیدن بهار، به شکوفه نشستن درختان، سرسبزی ، طراوت و صدای چهچه پرندگان شاید در همه مناطق جهان حسی یکسان برای همه ارمغان بیاورد.فصل رویش ، کار، نشاط و خرمی.آغازی برای غلبه بر رخوت زمستان.احساسی نه فقط برای انساتها بلکه برای همه موجودات زنده این کره خاکی.بهار نشانه ای است برای دمیدن روح زندگی بر کالبد یخ بسته زمستان.فصل تکاپو، تلاش، پوشیدن رختهای سبز و شاید بهانه ای برای شادی ، سرور وجشن.عید زندگی دوباره.
شاید به همبن دلایل خیلی ساده ، کشف این موضوع که کدام قوم ابتدا فرا رسیدن بهار را جشن گرفته موضوعی بس دشوار گردیده است.زیرا حس شادی،خوشبختی ،زندگی و نفس کشیدن طبیعتا مختص قومی خاص نبوده است و احتمالا زمانی که در شرق عده ای بهار را جشن می گرفته اند ،عده ای دیگر نیز در غرب بهار را با آیینهای مخصوص خود آغاز کرده اند.اما به هر حال آنچه به نظر منطقی تر می رسد این است که آغاز بهار باید برای کسانی اهمیت داشته باشد که واقعا نیاز به آن را احساس نمایند.اقوامی که طلوع آفتاب نشانه زندگی دوباره برای آنهاست.طبیعتا بهار در سرزمینهای استوایی یا مناطق معتدلی که همیشه (یا حداقل قسمت عمده ای از سال)سبز می باشند اهمیت زیادی ندارد، یا مناطق کویری که آغاز بهار نوید رسیدن جهنم تابستان و شلاقهای وحشیانه اشعه سوزان آفتاب را دارد.رسیدن بهار برای اقوامی که رویش را به معناتی واقعی کلمه درک نموده اند،برای کسانی که قسمت عمده ای از سال را در حسرت دیدن دوباره بهار بوده اند،جشنی است فراتر از همه جشنها.بهار برای مردمان کوهستان نشین و سرزمینهای سردسیر معنای دیگری دارد.جایی که 6 ماه از سال به علت ریزش شدید برف، زندگی مختل می شود.آذوقه به مقدار کافی تکافوی انسانها را نمی کند و سرمای بیدادگر چهره خویش را تا مویرگهای آدمی مینمایاند.شکار به ندرت خود را نشان می دهد.تنفس سخت می شود  وهمه در حسرت تابیدن شعاعی از آفتاب هستند.بهار برای کوهستان نشینها جشنی واقعی است.
با نگاهی سطحی به راحتی می توان فهمید که چرا ترکها خود را مبدع جشن آغاز بهار می دانند." مانناها و قوتتیها" ساکنین آذربایجان و اجداد ترکها ؛ شامانیست و پایبند به طبیعت هستند.زندگی، آیین و رسومشان برگرفته از طبیعت پیرامونشان است.طبیعتی سرسبز،اما کوهستانی.جایی که شش ماه سال همه جا سفید است و درختان هم مثل حیوانات به خواب فرو رفته اند.کودکان در دل خانه پناه گرفته اند و به فکر گرم کردن خود هستند.شاید برای همین هم آتش در میان اقوام ترک مقدس است.آتش ؛ چیزی که زندگی را نجات میدهد،چیزی که رسیدن به حیات را نوید می بخشد.و آذربایجان سرزمین آتش(اودلار یوردو)،جایی که آتش آنقدر محترم است که برای جلوگیری از خاموش شدنش نگهبان گمارده اند.نگهبانی برای حفظ منبع ادامه حیات.آتشی که حتی قبل از تبلور دین زرتشت در آذربایجان مقدس بوده و همین رسوم برگرفته از طبیعت ترکهای شامانیست پایه گذار دین زرتشت در سالهای بعد بوده است.
 گاهی نگاه دقیق به طبیعت -همانطور که در آیات قران هم بسیار به آن اشاره شده است- برای اثبات بسیاری از چیزها و کشف حقایق کافیست.سرو و چنار همیشه سبز،چه نیازی به جشن آغاز بهار دارند.درخت سیب،گلابی،گیلاس و... که شش ماه در زیر بوران کمرشکن کوهستان زرد گشته اند و تک تک آوندهایشان از شدت سرما در آستانه متلاشی شدن قرار دارد،معنای واقعی نفوذ ذره ذره گرما را در عمق وجودشان درک می کنند.یا کودکی که 6 ماه سال را با گرسنگی و سرما دست و پنجه نرم کرده و علاوه بر آن از بازیهای کودکانه اش محروم شده است و اینک از مادر نوید رسیدن بهار را می شنود. تلالوء دوباره آفتاب، درختان سرسبز ، صحرا، بازی با کودکان همسایه ، میوه های شیرین و رنگارنگ و ... همه و همه جشنی واقعی را برای کودک رقم خواهد زد.حس کودک عید طبیعت است.
بنابر نظر مرحوم پروفسور محمد تقی زهتابی رسوم عید(بایرام) اولین بار حدود 2500-3000 سال قبل از میلاد در آذربایجان وهمدان امروزی توسط قوتتی-لوللوبیها و سایر اقوامی که از آسیای میانه وارد این مناطق شده اند پایه گذاری شده است.به عقیده ترکها و اجداد آنها، هستی از سه عنصر آتش،باد وخاک پدید آمده است. در بین مردم آذربایجان چهارشنبه های آخر سال به ترتیب با اسامی چهار عنصر طبیعی مشخص شده است که عبارتند از: "سو چرشنبه سی" (چهارشنبه آب) ، "اود چرشنبه سی" (چهارشنبه آتش) ، "یئل چرشنبه سی" (چهارشنبه باد) و "توپراق چرشنبه سی" (چهارشنبه خاک) که به اسامی دیگری نیز مانند: "سور چرشنبه سی" (چهارشنبه سوری)، " "لوطی چرشنبه سی" (چهارشنبه لوطی) معروف می باشد.
به باور و اعتقاد نیاکان ما، "یئل، اود و سو" به مهمانی توپراق می روند و در معبد توپراق جمع می شوند و روزهای سخت، زمستانی را که توام با قحطی و فلاکت و سختی بوده است بر  او عرضه می دارند و الهه توپراق را به بیداری دعوت می کنند و این چهار الهه دست در دست همدیگر با خواندن این شعر:
سو گلدی ها، اود گلدی ها، یئل گلدی                                   تزه عؤمور – تزه تاخیل ایل گلدی
روشنایی ها را به مردم به ارمغان می آورند و مردم نیز با دیدن این وضعیت به جشن و پایکوبی در طبیعت می پردازند.
.نقوش سنگ نوشته " قوبوستان " در حوالی باکو- با قدمت حدود 4000سال-  و سنگ نوشته ای دیگر در همدان نشان از خوشحالی، رقص،پایکوبی،پریدن از روی آتش و خوشی انسانها در زمانهای خاص دارد.قوتتی-لوللوبی های ساکن آذربایجان وهمدان بدون اطلاع از قوانین طبیعت و بر پایه اعتقادات خویش- شامانیزم و توتئمیزم- همزمان با خلق اولین نطفه های دین زرتشت ، نخستین آیین های عید را نیز در میان مردم ایجاد می نمایند.به مرور و در قرنهای بعد ، هر سال با جوان شدن طبیعت رسوم و عادتهای عید نوروز از طرف ساکنین آذربایجان و اهالی ماد مرکزی کاملتر شده و بعدها به سایر نقاط ایران سرایت می نماید.
در منابع دیگر آمده است که در اساطیر آذربایجان پسر اوغوزخان ، در یک سال از زمستان سختی رهایی پیدا میکند و برکتهای بسیاری به وی روی می آورد.پسر اوغوز به شکرانه این برکت هر سال هفت برکت به عنوان نماد برکتها در سفره گذاشته و به همراه مردم آنروز را جشن می گیرند.از این تاریخ روز اول آغاز سال به نام " اوغوز بایرامی" نامیده شد.
همچنین در افسانه های ترک،گوگ تورک ها پس از درگیری با دشمنانشان از کوههای صعب العبور گذشته و به دشت سرسبز " ارگنه گون" رسیدند.سپس برای رهایی از چنگ دشمنان،گوگ تورکها کوهها را آتش زده،از آنجا بیرون آمده و در نقاط مختلف دنیا پراکنده می شوند.پس از این واقعه گوگ تورکها هر سال ، این موقع چکشی را به آهن گداخته می کوبیدند و از آنروز به عنوان عید " ارگنه گون" یاد می کردند که در داستانهای قفقاز، این روز معادل " اوغوز بایرامی " می باشد.
چند دلیل بزرگ برای خلق عید نوروز از طرف آذربایجانیها وجود دارد که از آنجمله می توان به موارد ذیل اشاره نمود:
1-     وجود آیین های مخصوص بایرام(عید) در میان آذربایجانیها علاوه بر سایر آیین های مرسوم.آیین هایی چون مراسم " حئیفانا ،  کوسا – کوسا  ، نادارا ، جیدیر ، شال یا قورشاق ساللاما ، یئددی له وین ،تکم چی،بایرام پایی " و ... که صزفا مخصوص آذربایجانیها بوده و در سایر اقوام نمود ندارد و نشانه تصورات ، عادات و رسوم اقوام باستانی ترک و اعتقادات طبیعی آنها می باشد.
2-     اشاره منابع تاریخی قدیمی به خلق نوروز در آذربایجان.از آنجمله " ابوریحان بیرونی " در حدود سال 390 ه.ق در کتاب " آثارالباقیه عن القرون الخالیه " می نویسد: " دسته ای از ایرانی ها می گویند که جمشید در شهرها بسیار گشت و گذار می نمود.هنگام ورود به آذربایجان بر تختی از طلا نشست و مردم تخت را بر روی دوش خویش حمل می کردند.خورشید بر آن تخت افتاد. مردم آن را دیده و آن روز را عید گرفتند ". در کتاب " برهان قاطع " نوشته " محمد حسین بن خلف تبریزی " – که از اولین لغت نامه های معروف فارسی است – نیز این افسانه قید شده است. اگرچه ما اعتقاد داریم که پیدایش عید آغاز بهار حداقل 2000 سال قبل از سلطنت جمشید بوده است؛ اما نوشته های بالا نشان میدهد که حتی در افسانه ها هم ، عید نوروز در آذربایجان و توسط مردم آذربایجان ایجاد و بعدها به سایر نقاط صادر شده است.همچنین به کار گرفته شدن لفظ " نوروز " توسط جمشید و این که پادشاه کیانی پهلوی زبان چگونه به فارسی دری مسلط بوده است؛خود جای بسی سوال و حیرت است.
در هر حال " بایرام" آغاز می گردد با سفره برکت " 7 سین ". 7 سینی که تا به امروز جز خرافه چیزی در مورد آن نشنیدیم.اینکه فلسفه 7سین چیست و اگر قرار بر 7سین است پس نقش ماهی قرمز، آیینه، نمک، قرآن،تخم مرغ رنگی یا سایر اقلامی که ابتدائا با " سین" آغاز نمی گردند، چیست؟
در مورد 7 سین و علت نامگذاری آن هم نظرات بسیاری مطرح گردیده است. از جمله اینکه :
(( اين سفره در دوران باستان ""هفت شين"" و شامل (شهد، شکر، شيريني، شراب، شببو، شالين، شبدر) بوده است اما در پي ممنوعيت شراب در ايران در قرن 3 هجري ، و علاقه مردم به حفظ آیین های باستانی خویش، سرکه –که از با شراب از یک خانواده است-جای شراب را گرفته ودر نتیجه " هفت سین " جای "هفت شین " را می نشیند. در اصل هفت شين ثابت بود اما هفت سين تقريبآ هر چيزي که از نظر مردم خوش يمين باشد و با سين شروع شود می‌تواند باشد)).
چیزی که برای خود نگارنده در مورد این نظریه بسیار عجیب و مضحک می نمود، کلمه شراب است.با توجه به اینکه زبان آریاییها پهلوی بوده ، طبیعتا کلمه شراب نمی تواند گزینه مناسبی برای نوشیدنی های سکر آور در آن عصر باشد.زیرا شراب کلمه ای کاملا عربی و از ریشه " شرب " است و قبل از ورود اسلام به ایران احتمال استعمال آن در زبان پهلوی بسیار ضعیف بوده است و مسلما به جای شراب واژه دیگری استعمال می گردیده است.چه با نگاهی سطحی به ادبیات پهلوی به کلماتی مانند GESTİN بر می خوریم که به معنای " شراب" می باشد.همچنین پس از ورود اسلام به ایران و در فارسی دری کلماتی مانند" می ، باده ، سیکی ، نبیذ ، صهبا و مُل " به جای شراب مصطلح بوده است.پس به راحتی می توان به نادرست بودن نظریه " سفره هفت شین " پی برد زیرا اصلا در دوران کیانیان،هخامنشیان و ساسانیان کلمه ای با عنوان " شراب " مصطلح نبوده است و این نظریه صرفا حاصل خیالبافی ای بیش نیست.خیالبافی هایی که این روزها با جعل تاریخ و بدون منابع موثق صرفا به صورت حدس مطرح و پس از مدتی نظریه علمی می گردد؛ که " پختن پیتزا! بر روی نیزه توسط سربازان داریوش درهنگام جنگ " یا " به همراه داشتن همبرگر! توسط سربازان کمبوجیه در جنگ علیه مصر " از آنجمله است !!! .
اما در اصل " 7سین " بحث برکتهاست.مردم برکتها را بر سفره خویش قرار داده و از خداوند طلب روزی بیشتر برای سال جدید می نمایند.ترکها به وجود هفت عامل برکت اعتقاد داشته اند و همیشه هنگام جشنها آنها را بر سفره خویش قرار میداده اند. محقق گرانمایه آقای ناصر منظوری در مورد " 7سین" چنین می گویند:
((به هنگام تحويل سال از تمامی برکتهای زندگی نمونه ای را در سفره تحويل سال میگذارند تا اين برکتها از سال کهنه به سال نو منتقل شود و به اين ترتيب جريان زندگی ادامه يابد.اين برکتها عبارتند از:
1. گؤی برکتی و آيدينليق (برکت آسمان و روشنايی) : که نمادش در سفره 7سین ،" قرآن و آیینه " است.
2. سو برکتی (برکت آب) : که با "آب " و "ماهی قرمز" نمود پیدا میکند.علت قرمز بودن رنگ ماهی را هم می توان در شگون رنگ قرمز در میان ترکها -مثل رایج (قیرمیز موبارکدیر)- و اعتقادات شامانیزمی این قوم در رد نحوست زمستان ؛ جستجو نمود.
3. يئر برکتی (برکت زمين) : که نمادش در سفره 7سین " گندم و عدس برشته، یا در جاهایی سمنو و برنج " است.
4. حئيوان برکتی (برکت حيوانی) : میتوان به تخم مرغ رنگ شده با پوست پیاز-باز هم رنگ قرمز و میمنت آن- اشاره کرد.
5. آغاج برکتی (برکت درخت) : با نماد" سیب و سنجد " که باز هم هر دو به رنگ قرمز و نشانه رد نحوست زمستان است.
6. آلـوئر برکتی (برکت داد و ستد): که نمادش " سکه " است.
7. گؤيه رمک برکتی (برکت رويش - از سال کهنه به سال نو): که نماد آن "سبزی رويانده شده" به عنوان سمبل انتقال زايش و رويش از سال کهنه به سال نو )).
در واقع ترکها اعتقاد به " برکتلردن یئددی سین سفرایا قویماق : از برکتها 7 تا را در سفره گذاشتن " داشته اند. با توجه به اینکه یئددی -به معنای هفت- در نوشتار عددی به صورت " 7" و سین – پسوند "را " یی در زبان ترکی ؛ هنگام قرار گرفتن در کنار هم به صورت " 7سین " نوشته می شود احتمال اشتباه خوانشی به صورت " هفت سین " بوده است.که اشتباه مذکور چه عمدا و چه سهوا سبب خلق چیستانهای بیشمار و بعضا افسانه های بی معنی و سقیل در مورد این سفره متبرک شده است.که ادامه این افسانه ها و عدم ارائه اطلاعات صحیح پیرامون رسوم سنتی ،ممکن است باعث خرافه جلوه دادن آیین ها و به مرور موجب  کنار گذاشته شدنشان در این عصر تجدد گردد.      (( یا مقلب القلوب و الابصار ...  حول حالنا الی احسن الحال))
منابع و ماخذ:
1- آثارالباقیه عن القرون الخالیه – ابوریحان بیرونی
2-آذربایجان در سیر تاریخ ایران – رحیم رییس نیا
3-ایران تورکلرینین اسکی تاریخی – بیرینجی جیلد – محمد تقی ذهتابی
4-برهان قاطع - محمد حسین بن خلف تبریزی
5- دیوان اللغات الترک- محمود کاشغری
6-منایع اینترنتی


No comments:

Post a Comment