Sunday, April 8, 2012

21فوریه روز جهانی زبان مادری؛


گفتگوی اختصاصی شرق با پروفسور کاتلین هوگ، استاد زبان‌شناسی دانشگاه‌ استرالیای جنوبی:
جایی برای نگرانی دولت‌ها درباره تنوع زبانی وجود ندارد

اصغر زارع کهنمویی
اشاره: تنها در سال 2000 میلادی بود که سرانجام، انسان به فکر حفظ بزرگترین میراث بشری خویشتن افتاد، میراثی که در قرون اخیر، به تاراج اصحاب نسل‌کشی و نژادپرستی رفته است. 21فوریه را روز جهانی زبان مادری نام نهاده‌اند، روزی برای پاسداشت نیک‌ترین آیات الهی. تنها 12سال از آن روز بزرگ تاریخی در سازمان ملل می‌گذرد. در این 12سال، صدها جلد کتاب و هزاران مقاله درباره حقوق زبانی و زبان مادری نوشته شده است و صدافسوس که حتی یک از این هزاران به زبان‌های مردم ایران ترجمه نشده است. روز جهانی زبان مادری بیش از هر جای دیگری، متوجه کشورهایی است که دارای تنوع زبانی گسترده‌ای هستند تنوعی که به گفته کاتلین هوگ، نشان دهنده ثروت و دارایی کشور است. این گفتگو، بهانه‌ای است برای زنهاری کوتاه بر این نکته که پاسداشت میراث ایرانی‌اسلامی، تنها در حفظ کتیبه‌ها و نسخه‌ها و سنگ‌قبرها نیست، در حفظ میراث زنده‌ای بنام زبان مادری همه مردمان ایران و همه زبان‌های رایج در آن از جمله فارسی، ترکی، کردی، عربی، بلوچی و غیره نیز هست.
کاتلین هوگ، زبان‌شناس و متخصص سیاست‌های زبانی در دوران پسااستعمار است. او علاوه بر انجام تحقیقات بسیار، پروژه‌های زیادی برای حفظ زبان مادری اقوام مختلف در هند و کشورهای مختلف آفریقایی با همکاری دانشگاه‌های کیپ تاون و جواهر لعل نهرو انجام داده است. کاتلین هوگ دراین گفتگوی اختصاصی، ضمن شرح اهمیت آموزش و تحصیل به زبان مادری، بدون مهارت در زبان مادری، زندگی عقلانی دچار مشکل می‌شود. وی با اشاره به سیاست یکسان‌سازی زبانی در کشورهای مختلف، این رفتارها را از منظر سازمان ملل، غیرقانونی عنوان می کند و درباره آموزش زبان مادری و مساله امنیت ملی نیز می گوید: «هیچ مدرکی وجود ندارد گواه بر اینکه آموزش به زبان مادری، امنیت را به خطر انداخته و تخلف و تخطی از قانون محسوب می شود. حتی بیشتر کشورهای آفریقایی اذعان می‌کنند که تنوع زبانی یک واقعیت است و وحدت ملی نیازمند به رسمیت شناختن همه زبان‌ها و افراد متکم بدان‌ها می‌باشد.» وی در پایان با اشاره به تجربه موفق اتیوپی درباره تنوع زبانی می‌گوید: «اگر حل مسئله زبان در کشور بسیار فقیری چون اتیوپی ممکن شده است، پس چرا نتوان آن را در کشورهای دیگر نیز ممکن ساخت؟»

***
فلسفه تنوع زبانی چیست؟ چرا اینقدر بر زبان مادری تاکید می شود؟
شناسایی و بررسی زبانهایی که افراد به آنها تکلم دارند، از اهمیت والایی برخوردار است بدین جهت که هر زبانی دارای ویژگی های منحصر به فردی است که در بر گیرنده تاریخ، رسوم، و دانش جامعه متکلم آن زبان می باشد.  وقتی که زبانی به دلایلی از بین می رود یا حوزه کاربرد آن کاهش می یابد، به تبع آن، تاریخ و رسوم و دانش جامعه متکلم نیز از بین می رود. یافته های دانشمندان حاکی از آن است که انسان تنها با استفاده از زبان خود می‌تواند، دانش پرارزش و گرانبهای خود را از نسلی به نسل دیگر منتقل کند. اما زمانی که مجبور به استفاده از زبانی قدرتمندتر از زبان مادری خود شود، توانایی انتقال اطلاعات به نسلهای دیگر را نخواهد داشت.
برای مثال، می دانیم که در کشورهای آفریقایی، اطلاعات مربوط به ارزش دارویی گیاهان خاص بخشی از دانش ارزشمند این ملت را دربر می گیرد و افراد طرز تهیه این داروها را تنها می توانند به زبان خود و با استفاده از واژگان تخصصی خود که سالهاست به کار برده اند، بیان کنند. برخی مواقع، ترجمه اسامی گیاهان و داروها به زبان دیگر به سادگی امکان پذیر نمی باشد.
اهمیت آموزش زبان مادری و تحصیل به آن زبان چیست؟
مطالعات انجام گرفته در بسیاری از کشورهای آفریقایی نشان می دهند که در جوامع نیازمند و ضعیف و در شرایطی که آموزش رسمی در میان بزرگسالان به ویژه زنان در سطح پایین قرار دارد، نیاز مبرم آموزش کودکان به زبان مادری در مدارس احساس می شود. از طرف دیگر، آموزش به یک زبان محلی یا ملی یا یک زبان بین المللی نیز مورد نیاز است. بنابراین امروزه بیشتر کودکان در سراسر جهان نیازمند یادگیری سه زبان مادری، محلی یا ملی و بین المللی در مدرسه هستند.
بدیهی است که برای آموزش هر چه بهترِ دانش و بخصوص علوم ریاضی به دانش آموزان، لازم است حداقل 6 الی 8 سال موارد درسی آنها به زبان مادری‌شان تدریس شود. در طی این مدت نیز می توان زبان‌‌های دیگر را که در سطوح بالاتر مورد استفاده قرار خواهد گرفت، به آنها آموزش داد. زبان مادری باید توسط یک متخصصِ زبان تدریس شود تا دانش‌آموزان بتوانند آن را بخوبی یاد گرفته و از طریق آن علوم دیگر را نیز بیاموزند.
نسبت زبان مادری و هویت در چیست؟ زبان مادری چگونه پیوندی با هویت آدمی دارد؟
زبانِ تکلم شخص در خانه و جامعه، نشان‌دهنده اساس و بنیان هویت وی می باشد. اما در این میان، افراد زیادی نیز هستند که دو زبانه یا چند زبانه بوده و در نتیجه دارای هویت چند بعدی هستند. بیشتر افرادی که در شرایط چند زبانگی به سر می برند، دائما بین زبانهای مختلفی که یاد گرفته اند و به تبع آن هویتهای متفاوتی که پیدا کرده اند، سردرگم هستند. این بخشی از دنیای واقعی است. فرد لزوما با زبان مادری خود تعریف نمی شود بلکه با زبان مادری به همراه زبانهای دیگری که قادر به تکلم آنهاست، شناخته می شود. اما زبان مادری در این میان، اهمیت و اولویت بسیاری دارد.
نقش زبان مادری در ارتباطات انسانی یک فرد چقدر مهم است؟
می دانیم افراد برای درک جهان و احساس امنیت در شرایط و موقعیتهای مختلف به زبان مادری خود اتکا می کنند. چه در جوامع کوچک محلی در آمریکای شمالی، یا سامی های (Saami) ساکن در مناطق شمالی اسکاندیناوی، یا سان های (San) ساکن در مناطق بیابانی آفریقای جنوبی یا بومیان استرالیا، افراد به زبان مادری خود به ویژه به هنگام بیماری یا طغیان احساسات به یک اندازه وابسته هستند. اغلب این مسئله برای افراد مسن تر از اهمیت خاصی برخوردار است. فرد به هنگام دلداری، تسکین دیگران و یا لطیفه گویی و شوخی، احساسات خود را به زبان مادری بهتر از زبان دوم بیان می کند زیرا در زبان دوم احساس راحتی کمتری می کند.
جایگاه زبان در تفکر و زیست فکری انسان کجاست؟
اکهارد وولف (Ekkehard Wolff)، دانشمند آلمانی ساکن در شهر لیپزیک چند سال پیش چنین گفت: "در آموزش، زبان همه چیز نیست اما بدون زبان همه چیز در اموزش بی اهمیت است." این بهترین پاسخ می تواند برای پرسش شما باشد. هر فرد برای نیل به اهداف آموزشی خاص نیازمند دستیابی به مهارت زیاد در زبان مادری می باشد و بدون آن، زندگی عقلانی وی دچار محدودیت های زیادی می شود. استفاده از زبان مادری تقریبا در آموزش همه کودکان جهان ضروری می باشد. کسانی که در آموزش زبانی غیر از زبان مادری خود موفق هستند جزو افرادی می باشند که از خانواده های مرفه بوده و والدینشان در خانه با آنها به یکی از زبانهای قدرتمند بین المللی مانند انگلیسی صحبت می کنند.
کسانی که نمی‌توانند از زبان مادری خود به عنوان ابزار ارتباطی در امر آموزش استفاده کنند، معمولا بعدها در زندگی با مشکلات زیادی روبرو می شوند. مثلا آن‌ها کسب موفقیت در آموزش را کاری بسی سخت می‌دانند. این بدان معناست که فرصتهای آنها برای ارتقا سطح سواد خود و ورود به دانشگاه به شدت محدود می شود و بعدها ممکن است به جای دستیابی به فرصتهای شغلی بهتر، به شغلهای کم درآمد روی بیاورند. حتی ممکن است یافتن شغلی مناسب با درآمد کافی برای آنها امری سخت به نظر رسد. این مسئله می تواند به نارضایتی آنها از جامعه و در برخی موارد، روی آوردن آنها به جنایت و بزهکاری منجر شود.
زبان مادری در حوزه روانشناختی چه جایگاهی دارد؟ انسانی که از زبان مادری خود محروم است، در زندگی عاطفی و مثلا در عشق ورزیدن با چه مشکلاتی مواجه است؟
از آنجایی که تاکنون هیچ گونه مطالعه ای در مورد این مسئله نداشته ام و کسی را نیز نمی شناسم که تحقیقاتی در این زمینه انجام داده باشد، نمی توانم پاسخی برای این سوال داشته باشم. اما  همانطور که در پاسخ سوال چهارم گفتم؛ فرد به هنگام دلداری، تسکین دیگران و یا لطیفه گویی و شوخی، احساسات خود را به زبان مادری بهتر از زبان دوم بیان می کند زیرا در زبان دوم احساس راحتی کمتری می کند.
سیاست یکسان‌سازی زبانی، به عنوان یک رفتار ضدحقوق بشری، چگونه زبان‌های مادری ملت‌ها را نابود می‌کند؟
آسیمیلاسیون و یکسان‌سازیِ زبانی در بیشتر کشورها اتفاق افتاده است؛ به عنوان مثال، اتحادیه جماهیر شوروی اصرار داشت تمام آموزشها به زبان روسی باشد؛ در چین همه آموزشها به زبانهای پوتونگووایی یا کانتونی صورت می گیرد؛ در مستعمرات پیشین فرانسه و پرتقال در آفریقا، آموزش به جای استفاده از زبانهای بومی به زبانهای فرانسوی و پرتقالی صورت می گرفت. بخش وسیعی از آموزش در کشور هند با زبانهایی ارائه می شود که زبان اصلی کودکان آنجا نیست. این روش‌]ا غلط و ضدحقوق بشری است. امروزه تحولات قابل ملاحظه ای در روند مهاجرت‌ها در سطح جهانی شکل گرفته است. بیشتر کسانی که به کشورهایی همچون انگلستان، ایالات متحده آمریکا ، کانادا ، استرالیا و غیره مهاجرت می کنند از کشورهایی هستند که زبان مادری آنها در روند آموزشی کشورشان مورد استفاده قرار نمی گیرد. تحقیق در هر یک از این زمینه ها نشان می دهد کودکانی که در مدرسه با زبانی غیر از زبان مادری خود مجبور به تحصیل هستند، معمولا عملکرد خوبی در یادگیری ندارند. این تنها ظاهر مسئله آسیمیلاسیون( یکسان‌سازی زبانی) است. اما آنچه که در اصل اتفاق می افتد این است که این افراد ضعیف قشر آسیب پذیر جامعه را تشکیل می دهند. آنها فقیرترین و ضعیفترین افراد جامعه هستند، کم‌درآمدترین شغلها را دارند، فرزندان‌شان ضعف‌]ای زیادی در یادگیری دارند و نهایتا نسل بعد از آنها وضعیت چندان خوبی نسبت به نسل حاضر نخواهد داشت.
نژادپرست‌ها و ناسیونالیست‌های افراطی در طول تاریخ تلاش زیادی برای از بین بردن زبان مادری اقوام دیگر داشته‌اند، به نظر شما چگونه باید از این سیاست‌ها جلوگیری کرد؟
در سالهای اخیر، بیانیه‌های چندی از طرف سازمان ملل صادر شده است که چنین رفتارهایی را غیرقانونی می‌داند. با این وجود، متاسفانه، این روند ادامه یافته و سازمان ملل اساسا نیرویی برای مقابله با این رفتارها ندارد. به اعتقاد من، محققان باید به دولت‌ها ثابت کنند که ارائه آموزش به زبان مادری افراد و حمایت از طرح توسعه زبان بومی به نفع خود دولت‌ها می‌باشد. تحقیقی در حال انجام است که نشان می‌دهد تنوع زبانی جداکننده افراد از یکدیگر نیست بلکه پشتوانه‌ای برای وحدت ملی محسوب می‌شود (به بیان دیگر، "وحدت در عین کثرت "). زمانی دبی پراسانا پاتانایاک ((Debi Prasanna Pattanayak، دانشمند مشهور هندی ، زبان‌های هندی را به گلبرگ‌های گل نیلوفر زیبا تشبیه کرده بود. تک تک این گلبرگ‌ها (یا همان "زبان ها") برای زیباتر دیده شدن گل نیلوفر لازم هستند. جایی برای نگرانی دولت‌ها درباره تنوع زبانی وجود ندارد.
بطور مشخص، چه کسانی حقوق زبان مادری را تضییع می کنند؟ از منظر حقوقی، جلوگیری از آموزش زبان مادری توسط اقوام مسلط در کشورهای مختلف، چقدر مجرمانه است؟ آیا امکان پیگرد حقوقی وجود دارد؟
این موضوع به مجموعه قوانین و مقررات هر کشور بستگی دارد. با اینکه سازمان ملل بیانیه هایی را درباره حقوق بشر صادر کرده است اما متاسفانه، اجرای آن کار آسانی نیست.
چگونه می توان اعلامیه جهانی حقوق زبانی را در همه دنیا بخصوص کشورهایی که دارای تنوع زبانی گسترده هستند، پیاده و اجرا کرد؟
حقیقت امر این است که همانطور که گفتم، متاسفانه، اجرای کامل این بیانیه ها کار دشواری بوده و پذیرفته شدن آنها توسط دولت‌ها غیر محتمل به نظر می رسد.
برخی ها، آموزش زبان مادری را با مخاطرات امنیت ملی و مرزی، پیوند می دهند، آیا واقعا آموزش به زبان مادری، توسط گروه‌های قومی در درون یک کشور، امنیت کشورها را به خطر می اندازد؟
هیچ مدرکی وجود ندارد گواه بر اینکه آموزش به زبان مادری، امنیت را به خطر انداخته و تخلف و تخطی از قانون محسوب می شود. بیشتر کشورهای آفریقایی اذعان می‌کنند که تنوع زبانی یک واقعیت است و وحدت ملی نیازمند به رسمیت شناختن همه زبانها و افراد متکم بدان‌ها می باشد. بنابراین فکر می‌کنم این مسئله می‌تواند اصل و قاعده مناسبی در زمینه‌های دیگر نیز باشد.
بسیاری از زبان‌های مادری در جهان، در حال نابودی هستند برای حفظ و ارتقای زبان مادری چه باید کرد؟ راهکار شما چیست؟ دولت ها و روشنفکران جوامع در این باره چه وظایفی دارند؟
هم دولت‌ها و هم متفکران و اندیشمندان باید ویژگی‌های منحصر به فرد هر زبان و متکلمان آن را شناسایی کنند. تعدد زبانی در یک کشور نه تهدید است و نه مشکل بلکه نشان دهنده ثروت و دارایی آن کشور است. آنچه که اتیوپی از سال 1994 به بعد طی 10 الی 15 سال کسب کرد، نمونه بارزی از چند زبانگی در سطح بین‌المللی محسوب می شود. در اتیوپی این تنوع زبانی است که مشخصه تعیین کننده است، نه برتری یک زبان واحد یا یکسان‌سازی زبانی و تبدیل یک زبان به زبانی دیگر. از حدود 100 سال پیش، دولت‌های روی کارآمده در اتیوپی به فکر اتخاذ سیاست تک‌زبانه کردن این کشور افتاده و زبان امحاری را به عنوان زبان اصلی در آموزش رسمی، قانون‌گذاری، بهداشت و موارد امنیتی برگزیدند. اما از سال 1994، این سیاست متحول شد بدین صورت که دولت، مسئولان ذی‌صلاح خود را به 11 منطقه مختلف فرستاد که هر یک، وظیفه  توسعه زبان‌های بومی هر منطقه و استفاده از آنها به عنوان زبان رسمی مدارس همان مناطق را بر عهده داشت. این سیاست بسیار خوب پیش رفت و هرینه های مالی کمتری در پی داشت. گروهها با هم مشارکت همگانی داشته و موسسات زیادی به منظور چاپ کتاب و ارائه خدمات ترجمه بوجود آمدند. اگر حل مسئله زبان در کشور بسیار فقیری چون اتیوپی ممکن شده است، پس چرا نتوان آن را در کشورهای دیگر نیز ممکن ساخت؟


No comments:

Post a Comment