تبریز سسی : حدود 10 روز پيش يكي از همكاران به دفتر محل كارم آمده با هيجان گفت : فلاني ، ايميلي به من و به بسياري از دوستان آمده مبني بر اينكه ؛ " اعتبار صد ساله عهدنامه تركمنچاي كه بين ايران و روسيه بسته شده و قسمتي از آذربايجان به روسيه واگذار شده امسال به پايان مي رسد
و قانونا بايد ايران شمالي يعني جمهوري آذربايجان به ايران ملحق شود مگر اينكه دولت كنوني آنرا تمديد كند " ضمنا خواسته اند اين ايميل به بقيه مردم ايران هم فرستاده شود !
با شنيدن اين جمله ، ياد گفته هاي 15 سال پيش يكي از همسايه هاي پا به سن گذاشته ساده و كم سواد ولي پرمدعاي خودمان افتادم كه ميگفت :
" عهدنامه تركمنچاي كه در زمان فتحعلي شاه بين ايران و شوروي بسته شده بوده و 17 شهر ايران به مدت 99 سال به روسها واگذار شده بود ( بنده خدا روسيه آن زمان را هم شوروي ميگفت و منظورش از قرارداد تركمنچاي ، قرارداد گلستان و تركمنچاي بود ، چرا كه در قرارداد تركمنچاي تمام شهرها و مناطق جمهوري ارمنستان كنوني و قسمت كوچكي از جمهوري آذربايجان مثل نخجوان و مغان به روسيه واگذار گرديد نه 17 شهر ، در قرارداد گلستان و در سال 1813 ميلادي بود كه بيشتر شهرهاي آذربايجان ، گرجستان و داغستان به روسيه واگذار گرديد ) در زمان شاه به پايان مي رسيده ، ولي روزي محمدرضا شاه متوجه مي شود كه يك روز از پايان مدت اين قرارداد 99 ساله گذشته است و وي يك روز بعد از انقضاي قرارداد از مسئولين شوروي خواستار الحاق اين 17 شهر به ايران مي شود ، ولي مسئولين شوروي مي گويند ، ديروز روز پايان مدت اين قرارداد 99 ساله بود و يك روز از زمان پايان قرارداد گذشته و چون شما تا ديروز در اين زمينه هيچگونه درخواستي نكرديد لذا درخواست شما باطل است " !!
بنده خدا آنچنان به اين گفته اش اعتقاد داشت كه من هر چه ميگفتم ، همسايه محترم ! قرارداد به اين بزرگي ، قرض 10- 20 هزار توماني نيست كه آدم يادش برود و اهميتي هم نداشته باشد ، اگر چنين قراردادي بود حتما چند سال مانده به پايان اين قرارداد ، مطبوعات ، رسانه هاي جمعي و مسئولين مملكتي و مردم هر روز از اين موضوع صحبت مي كردند و راجع به آن بحث ها مي شد !
ضمنا برايش توضيح دادم كه قرارداد تركمنچاي در سال 1828 ميلادي بسته شده و اگر اين قرارداد 99 ساله هم بوده باشد زمان آن در اوايل حكومت رضاخان به پايان مي رسيده نه زمان پسرش محمد رضا !
حتي چندي بعد متن قرارداد را هم پيدا كرده به ايشان نشان دادم و گفتم ببين ، داخل اين قرارداد نه صحبتي از 99 سال شده و نه چيز ديگر ؛ لاكن همسايه پا به سن گذاشته و پر مدعاي ما آنچنان بر اعتقاد خود پايدار و استوار ايستاده بود كه جز فكر خودش هيچ چيز ديگري را قبول نداشت !
حال با گذشت سالها از آن ماجرا و با سوادتر شدن مردم ايران ، بخصوص جوانها هاي كشور و استفاده آنان از اينترنت و ايميل و اين جور امكانات اطلاعاتي ، چطور عده اي پان فارسيست پريشان احوال ، افكار عمومي جوانان كشور را به بازي گرفته و با فرستادن چنين اطلاعات غلط به آنان و خواستار ارسال اين اطلاعات به ديگران توسط كاربران ، احساسات اكثريت كاربران جامعه جوان و كم تجربه را به بازي مي گيرند و مي خواهند از اين آشفته بازار احساسات ، نمدي براي كلاه نژادپرستانه شان تهيه كنند !
شگفتا ، بيشتر دريافت كنندگان اين ايميل ها حتي بخود زحمت 5 دقيقه اي نداده و تاريخ انعقاد قرارداد تركمنچاي را در جستجوگر گوگل هم سرچ نكرده اند تا ببينند از زمان انعقاد اين قرارداد 182 سال ميگذرد نه صد سال ، هرچند كه در اين قرارداد اصلا موضوع 99 و يا صد ساله هم در ميان نبوده است !
گذشته از روان پرشي پان فارسيستهايي كه حتي فكر نكردند ادعاي كودكانه اشان مثل حباب صابون ، دقايقي بيشتر عمر نخواهد كرد و بيشتر از هركس آبروي نداشته خودرا هم به باد خواهند داد، اما چند سالي است كه اصطلاح من در آوردي و بي مسماي "ايران شمالي " كه در متن ايميل ياد شده نيز از آن استفاده شده در نوشته هاي افراد ساده لوح خيالپرداز ، شبيه همين فرد و يا افراد وابسته به گروهك هاي زياده طلب انحصارگرا مورد استفاده قرار مي گيرد و اينجور افراد با استناد به عهدنامه تركمنچاي ادعاي ارضي بر كشور مسلمان و شيعه جمهوري آذربايجان مي كنند كه جمهوري اسلامي ايران در همان هفته هاي اول اعلام استقلال اين جمهوري ، آنرا به رسميت شناخته است !
اين ساده لوحان آشفته خيال بي خبر از دنياي مدرن و قوانين آن ، حد اقل خواسته هاي بي منطق و خيالبافانه خودرا مبتني بر مفاد صحيح قرارداد تركمنچاي هم نمي كنند تا شايد بتوانند افكار افرادي ساده لوح از جنس خودرا به طرف خودشان جذب كنند ، آنها خواسته هاي بچگانه خودرا با اتكا به قرارداد تركمنچاي مطرح مي كنند در حالي كه در قرارداد تركمنچاي همه شهرها و اراضي جمهوري ارمنستان كنوني و تنها بخش كوچكي از خاك جمهوري آذربايجان يعني نخجوان و قسمتي از دشت مغان به روسها واگذار گرديد ؛ كه بايد اين اوهام پرستان ، در ادعاي خود ، خواستار الحاق كليه شهرها و مناطق جمهوري ارمنستان و تنها قسمت كوچكي از خاك جمهوري آذربايجان يعني نخجوان و مغان را به ايران بشوند !
از طرف ديگر اگر منظور اين هك شدگان ذهني از " ايران شمالي " اشاره به عهدنامه گلستان و تركمنچاي است ،در آنصورت بايد ادعاي ارضي بر كل مناطق جمهوري گرجستان ، ارمنستان ، آذربايجان و جمهوري خودمختار داغستان كه در داخل جمهوري روسيه فدراتيو قرار دارد بكنند ، نه اينكه فقط ادعاي ارضي بر جمهوري آذربايجان داشته باشند !
و اما به نظر مي آيد ساخته شدن واژه بي مسما و خيالپردازانه ايران شمالي در بين پان فارسيستها از زماني قوت گرفت كه آنها از چند سال پيش متوجه شدند كه اصطلاح آذربايجان شمالي و آذربايجان جنوبي در بين نويسندگان ، شعرا و ادباي هر دو آذربايجان به وفور مورد استفاده قرارمي گيرد و اين دو واژه در ادبيات آذربايجانيهاي جنوب و شمال ارس جاي خاصي را بخود اختصاص داده است و تصور كردند اين دو واژه از زمان به استقلال رسيدن جمهوري آذربايجان ساخته شده و احيانا سازندگان آن ،قصد يكي كردن دو آذربايجان و اعلان كشور مستقلي با تركيب آذربايجان جنوبي و شمالي را دارند ،از آنجهت براي اينكه از غافله عقب نمانند به فكر ساختن اصطلاح ايران شمالي و ادعاي ارضي بر جمهوري آذربايجان افتادند كه به قول معروف ، پيش گرفتند تا پس نيفتند !
غافل از اينكه اصطلاح آذربايجان شمالي و جنوبي نه محصول 15 – 20 سال اخير و بعد از مستقل شدن جمهوري آذربايجان ، بلكه اصطلاحي با سابقه حداقل 90 – 100 ساله است كه ريشه در ادبيات هر دو آذربايجان دارد و ربطي هم به استقلال جمهوري آذربايجان ندارد ، زيرا در داخل اين دو واژه هيچگونه نظر سياسي و توسعه طلبانه اي مستتر نيست و هيچ فردي از بكار گيرندگان اين دو واژه مثل ذهن معيوب پان فارسيستها خواستار الحاق سرزميني به سرزمين ديگر نيستند ، بلكه بخاطر مشتركات زباني ، فرهنگي ، تاريخي ،ديني و مذهبي مردم هر دو آذربايجان و ادبيات مشتركي كه در هردو سوي آذربايجان و به يك زبان توسط شعرا ، نويسندگان ، و هنرمندان آفريده مي شود و توسط مردم هر دو آذربايجان مورد استفاده قرار مي گيرد ، براي اينكه تشخيص داده شود اثر آفريده شده مربوط به كدام شاعرو نويسنده و موسيقي دان است و اين شاعر و هنرمند در كدام منطقه جغرافيايي آذربايجان ساكن است ، از اصطلاح آذربايجان شمالي و يا آذربايجان جنوبي استفاده مي شود ؛ چنانچه غزلهاي " علي آقا واحد " غزلسراي بزرگ آذربايجان آنچنان در بين مردم هر دو آذربايجان مشهور است كه اگر گفته نشود شاعر اين غزل در كدام سوي آذربايجان زندگي مي كرده است كسي متوجه نخواهد شد كه اين شاعر در يكي از از روستاهاي زنجان و يا شهر تبريز متولد و بزرگ شده و غزل سروده و يا در روستاي " ماساچير " اطراف باكو و شهر باكو به دنيا آمده و رشد و نمو كرده و به اوچ شهرت رسيده است !
و يا اگر گفته نشود آهنگِ ترانه مشهور " آيريليق " كه اولين بار رشيد بهبود اوف خواننده مشهور از آذربايجان شمالي آنرا خوانده ، توسط آهنگساز چيره دستي از آذربايجان جنوبي ، استاد علي سليمي ساخته شده است، كسي اهميت ساخته شدن اين آهنگ را در محيط استبداد زده و نژادپرستانه دوران پهلوي كه اجازه چاپ به جز نوحه به كتابهاي تركي در ايران داده نمي شد را درك نخواهد كرد !
لذا آنچه از مفهوم آذربايجان شمالي و جنوبي استنباط مي شود متفاوت از واژه اي است كه از مغز معيوب پان فارسيستها تراوش مي كند و بكار گرفته مي شود !
آيا از بكار گيري واژه تركيبي " ايران شمالي " معنايي جز ادعاي ارضي و اشغالگري مي توان استنباط كرد ؟
آيا در نزد پان فارسيستهاي پريشان احوال هويت ، شخصيت ، زبان ، فرهنگ ، فولكلور ، ادبيات و حني دين ، مذهب و مقدسات مردمي كه به قول خودشان در ايران شمالي زندگي مي كنند اهميتي دارد ؟!
از زبان ، فرهنگ ، ادبيات ، فولكلور و هنر ساكنين باصطلاح ايران شمالي بگذريم كه اين راسيستها نه تنها براي اين ثروت معنوي ملت آذربايجان اهميتي قائل نيستند و حتي آرزوي نابودي آنرا هم دارند ،آيا اينان در مقابل تجاوز و اشغال يك چهارم سرزمين مسلمان و شيعه جمهوري آذربايجان توسط متجاوزان و اشغالگران ارمني كه پشتيباني دنياي غرب و مسيحيت را دارند ، واكنشي به عنوان مسلمان و شيعه از خود نشان داده و قتل عام و كشت و كشتار فجيع ، غير انساني و وحشيانه ارمني ها در شهر خوجالي آذربايجان را محكوم كرده اند ؟!
آيا اين مدعيان ايران شمالي اعتراضي به اشغالگران ارمني كرده اند كه مكانهاي مقدس مذهبي و مساجد شهرهاي اشغالي آذربايجان در لاچين و شوشا را به خوكداني و طويله تبديل كرده اند ؟!
خلاصه اينكه ادعاي ماليخوليايي اينان حتي معيار تاريخي هم ندارد ، چه از هزار سال پيش تا بسته شدن قرارداد گلستان و تركمنچاي ، حكومت ايران در دست سلاطين ترك بود و اين تركان بودند كه حاكميت سرزمينهاي وسيعي از غرب چين تا آسياي صغير را داشتند و در زمان عقد قرارداد گلستان و تركمنچاي هم حاكميت سرزمينهاي داغستان ، گرجستان ،ارمنستان ، آذربايجان ، خراسان ، عراق عجم ، فارس ، كرمان و سيستان تا خليج فارس و درياي عمان در اختيار تركان قاجار بود نه در دست حاكمان فارس ؛ در حقيقت اگر وارث و مدعيي هم براي حكومت قاجار پيدا شود اين مدعي نمي تواند از ميان فارسها و با تفكر پان فارسيستي باشد ؛ چرا كه اگر امپراتوري وسيع عثماني از بين رفته و از ميان اين امپراتوري بزرگ كشورهاي بزرگ و متوسطي چون مصر ، عراق ، سوريه ، عربستان ،اردن،يونان ،بلغارستان ، يوگسلاوي (سابق ) و غيره سر بر آورده اند ،هيچكدام از اين كشورها نمي توانند به موجب اينكه زماني جزئي و قسمتي از امپراتوري عثماني بودند ادعاي الحاق سرزمين تركيه و يا كشور ديگري را به خود داشته باشند ، گرچه در دنياي مدرن امروز طرح چنين موضوعي از طرف هر كس كه باشد نشانه عدم آشنايي او با قوانين و كنوانسيونهاي بين المللي و كوته بيني محض آن فرد یا گروه فکری است و آنچه مسلم و مقبول هوشمندان ، عقلا ، متفكرين و سياستمداران در دنياي مدرن امروز است ايجاد حس بشردوستانه ، و احترام به تمام معنويات و حدود و ثغور ممالک و کشورهای ملل جهان در تمام دنيا بخصوص همسايگان است !
20 / آبان / 89
No comments:
Post a Comment