مولانا جلال الدین محمد بن بهاالدین محمد بن سحین الخطیبی معروف به مولوی رومی از ترکان خوارزمشاهی بلخ است . وی در سال 604 هـ ق در شهر بلخ دیده به جهان گشود. در اوان کودکی به هماه پدرش به آسیای صغیر مهاجرت کرد و در شهر قونیه ساکن شد و در سال 672 هـ ق در همان شهر به سرای باقی شتافت .
آشنائی مولوی با شمس تبریزی که از عرفای به نام قرن هفتم هجری است نقطه عطفی در تاریخ زندگی این شاعر بزرگ ترکان است . می دانیم که محمد بن علی شمس از اهالی تبریز بوده و تبار وی به ترکان قبچاق می رسید چنانکه مولوی به این موضوع تصریح داره :
زهی بزم خداوندی زهی می های شاهانه زهی یغما که می آرد شه قبچاق ترکانه
این را نیز می دانیم که ایل قبچاق، ایلی بزرگ ار تاکان است که توانستند پیش از اسلام وحدت قومی ایجاد کرده و این وحدت قومی را به وحدت سیاسی تبدیل سازند و سرزمین وسیعی از ترکستان را به تصرف خود در آوردند. وجود آثار متعدد پیرامون شرح و آموزش ترکی قبچاقی در مصر دلیل روشنی بر حضور موثر این ایل در کشور مذکور بوده است . به هر حال از اشعار مولوی بر می آید که وی نیز همچون مراد و پیر خود ترک زبان بوده است. به عنوان مثال رباعی معروف زیر را در نظر بگیرید :
بیگانه مگوئید مرا ز این کویم در شهر شما خانه خود می جویم
دشمن نیم ار چند که دوشمن رویم اصلم ترک است اگر چه هندی گویم
گفتنی است که در بعضی نسخه ها مصراع چهارم به صورت «اصلم ترک است اگر چه دری گویم» آمده است که صحیح تر بنظر می رسد . به قول سید کمال قاراعلی اوغلو « مولوی این رباعی را در پاسخ کسانی که به او «بیگانه» و مغول می گفته اند، سروده است». به علاوه از رباعی از رباعی فوق بر می آید که گویا این ترک پارسی گوی به علت زبانی که در اشعار خود به کار می گرفت از جانب اهالی شهر خارجی قلمداد می شده و احتمالا به علت اینکه سیه چرده بوده و چهره ای شبیه تاجیکها داشته این حدس تقویت می شده که وی از تبار ترکان نیست و مولوی در مقام دفاع از خود بر آمده و با بیان «اصلم ترک است» خیال همگان را راحت می کند. به هر حال ترکیبات، استعارات، کلمات و مفاهیم ترکی در اشعار فارسی مولوی به خوبی نمایان است به عنوان مثال به ادبیات زیر دقت شود:
من کجا شعر از کجا؟ لیکن به من در می دمد آن یکی ترکی که آید گویدم : هی کیمسن؟
و یا در جای دیگری در بیان رشادت و جوانمردی ترکان می فرماید :
ترک آن بود کز بیم او، ده از خراج ایمن شود ترک آن نباشد کز طمع سیلی هم قوتسوز خورد
یک حمله و یک حمله؛ کامد شب تاریکی ترکی کن و جستی کن، نه نرمی و تاجیکی
آنچه مسلم است در تسلط مولوی به زبان ترکی شکی نیست. وی حتی در شعر فارسی نیز همچون سایر ترکان پارسی گوی از جمله حکیم نظامی و خاقانی و ... بیان ترکی دارد و بسیاری از تعابیر و اصطلاحات ترکی را به فارسی برگردانده است. به دیگر سخن او گاهی به ترکی می اندیشد و به فارسی می سراید، مانند مصراع اول بیت :
ای ترک ماه چهر، چه گردد که صبح تو آیی به کلبه من و گویی که گل برو !
در این بیت تعبیر «چه گردد» ترجمه «نه اولار» ترکی است و ساختار بیت حکایت از خط فکری ترکانه ی وی دارد . غریبی، سراینده و نثرنویس سترگ اندیش و خوش قریحه و نیکو بیان آذربایجان در کتاب تذکره «مجالس شعرای روم» که در زمان شاه طهماسب صفوی به زبان ترکی آذری در تبریز تالیف کرده ذکری از مولانا دارد و پس از توضیحات مفصلی که در باره مولانا ارائه می دهد مطلبی هم در مورد اشعار ترکی وی دارد که ترجمه اش چنین است : «از اشعار ترکی و این مطع و حسن مطلع از ابیاتی است که در اوصاف دوازده امام ع سروده است :
اولار کیم بنده خاص خدادیر محب خاندان مصطفادیر
حقیقت کعبه سینین قبله گاهی امام پیشوامیز مرتضادیر
و این بیت مخصوصا از جهت پند درویشان از بلبل گلستان ارم و نطق جانبخش او آمده است که اهل گفتار اشعار خود را با این بین رونق داده و ترجیح بندهایی با آن ساخته اند.
دینمه، کوزت، باقما چاپار بوشمه هئچ رند جهان اول، یوری دوقنما کئچ
بقول دکتر محمدزاده صدیق «از همین اشاره اندک در می یابیم که مولوی رومی دیوان کبیری به ترکی داشته است . این دیوان که بخشی از آن به ذکر مناقب ائمه معصومین علیهم السلام اختصاص داشته است ، حاوی اشعار پرطنین و پرشور جذبه ای نیز بوده است که صوفیان و دراویش، ابیات آنرا به صورت ترجیع بند آورده بودند در محافل خود با جذبات عرفانی اجرا می کردند متاسفانه این دیوان کبیر و عزیز از دست تطاول ایام مصون نماند و اکنون هیچ نخسه ای از آن موجود نیست و از آن مجموعه گرانبها تنها چند غزل و قطعه و ترانه تک بیتی به دست ما رسیده است که این قطعات اندک نیز به دلیل تنگ نظری متعصبان کوردلی که ترک ستیزی را پیشه ی خود ساخته سالیان متمادی مورد انکار قرار گرفت و دشمنان ما را در امحای آن اندک نیز اهتمام ورزیدند. عدم تلاش برای نثر آثار ترکی مولانا در ایران و سعی در تحقیر و به بوته فراموشی سپردن آنها ، خود لکه ننگی بر دامن نگارندگان تاریخ ادبیات و مورخان ادبی ایرانیان در این مرزو بوم است. غریبی قطره ای از دریاست طیف وسیعی از شعرا و تذکره نویسان تاریخ ادبیات ترکی از دیوان کبیر ترکی مولانا سخن گفته اند و بسیاری از شاعران اشعار ترکی وی را استقبال و تضمین کرده اند که ما اکنون برخی از آن تضمین ها و استقبالیه ها را در دست داریم . حتی شعرای غیر صوفی و سرایندگان رسمی دربار عثمانی نیز به استقبال بسیاری از غزل های ترکی مولانا شتافته اند . چنانکه باقی ، شاعر باقی، شاعر معروف قرن یازده هجری؛ غزل معروف خود به مطلع :
مجنون گیبی واویلا اولدوم یئنه دیوانه فتنه لی آلاگوزلر چون اویخودان اویانه
را در استقبال از یک غزل ملمع مولوی و با استفاده از مصراع های آن سروده، آن غزل چنین شروع می شود:
ماه است نمی دانم خورشید رخت یا نه بو ایریلیق اودونا نئجه جیگریم یا نه؟
گواه دیگر ما بر وجود دیوان ترکی مولوی پیدایش مکتبی به نام «مکتب مولویه» در میان دراویش و شعرای آذربایجان و ترک زبان است که اینان در آثار و احوال خود از مولانا تاثیر پذیرفته بودند ! در میان این شعرا و شخصیت های بزرگی همچون افلاکی، سد عمادالدین نسیمی، شاه اسماعیل ختایی و ... به چشم می خورد که استاد دکتر حسین محمد زاده شرح حالی و آثاری از آنها را در مجموعه ارزنده «سیری در اشعار ترکی مکتب مولویه» جمع آوری نموده است که خوانندگان محترم جهت مزید اطلاع می توانند به اثر مزبور مراجعه فرمایند. مرحوم نهاد سامی بانارلی در کتاب «رسیملی تورک ادبیاتی تاریخی» بر این باور است که مولوی نخستین کسی است که در آسیای صغیر دیوان بزرگی به ترکی ترتیب داده است . به زغم وی جلال الدین مولوی رومی گرچه اغلب آثار خود را به فارسی سروده است. از نخستین شاعران ترکی گوی آسیای صغیر به شمار می رود. در عصر او، عنصر مسلمان که اغلب ترک زبان بودند در آسیای صغیر فزونی می گرفت. به هر حال آنچه از اشعار گرانبار مولوی به زبان ترکی تاکنون به دست مارسیده است بسیار کمتر از آن چیزی است که در تذکره و دواوین شعرای پیشین به آن اشاره شده است. اما همین اندک نیز حکایت از تسلط ماهرانه و استادانه ی مولانا به دقایق و ظرایف زبان ترکی دارد. اینک نمونه ای از اشعار ترکی مولوی را به نقل از «سیری در اشعار ترکی مکتب مولویه» می آوریم و با عنایت به اینکه اثر مذبور نخستین کار علمی برای جمع آوری آثار ترکی مولوی بوده است. امیدواریم این جریان به اینجا ختم نشده و در آینده شاهد کشف ناشناخته های شعرای ترک زبانی باشیم که به دلایل گوناگون آثار و احوالشان ناشناخته مانده و یا تحریف شده است :
اوسسون وارسا ای غافل آلدانما غیل زنهار مالا
شول نسنه یه که سن قویوب گئد ه رسن اول گئرو قالا
سن زحمتینی گوره سن دوره سن دونیا مالینی
آنلار قالیرولار خرج ائدوپ آنمیالار زهی بلا
سنی اونودور دوستلارین اوغلون، قیزین ، عورتلرین
اول مالینی اوله شلر حساب ائدوب قیلدان قیلا
و به عنوان مثالی دیگر غزل زیر را ذکر می کنیم که مولوی در اینجا همچون سایر شاعران ترک زبان از جمله نسیمی و حیران خانم با آمیختن فارسی و ترکی غزلی بدیع پدید آورده که در نوع خود بی نظیر و بسیار زیباست .
دانی چرا به عالم، یالقیز سنی سئور من چون در برم نیایی، اندر غمت ئولر من
من یار باوفایم، بر من جفا قیلورسان گر تو مرا نخواهی، من خود سنی دیلر من
روی چو ماه داری، من شاددل از آنم زان شکر لبانت بیر ئوپکنگ دیلر من
تو همچو شیر مستی؛ دانی قانیم ایچرسن من چون سگان کویت، دنبال تو گزر من
فرمای غمزه ات را، تا خون من بریزد ورنی سنین الیندن من یار غویا باریر من
هر دم به خشم گوئی، بار غیل منیم باریمدان من روی سخت کرده، نزدیک تو دورور من
روزی نشست خواهم، یالقیز سنین قاتیندا هم سن چاخیر ایچرسن، هم من قمیز چیلر من
آن شب که خفته باشی مست و خراب شاها نوشین لبت به دندان قی یی- قی یی توتور من
روزی که من نبینم، آن روی همچو ماهت جانا نشان کویت از هر کس سورور من
ماهی چو شمس تبریز غیبت نمود، گفتند از دیگری نپرسید، من سویله دیم، آریر من
يازان وحید شکرزاده
No comments:
Post a Comment