روشني بك: آخوندها قهارترين و قويترين اسلحه فارس هستند. آذربايجان خود را خلاص خواهد كرد. مدنيت ايران، بيش از مدنيت فارسي يك مدنيت ترك است. ايران به تركهاي تبعه خود جز ترياك چيز ديگر نداده است.
مئهران باهارلي
----------------------------------------
روشني بك:
-"دولت ايران از حيث نفوس و اهالي، مملكت مختلطي است. بدينجهت چنانكه عناصر سلطنت عثماني كم كم سبب انقراض سلطنت عثماني شده اند، ايران نيز همين عاقبت دولت عثماني را خواهد داشت".
-"تركها مخصوصا در زيباترين و مهم ترين اراضي ايران نشيمن دارند".
-"ما ميشنويم يك مدنيت فارس موجود است! اما اينطور نيست. اين مدنيت بيش از مدنيت فارسي يك مدنيت ترك است".
-"دولت ايران كه تاريخ تا زمان ما نام آنرا ياد داده است عبارت از حكومت فارس است".
-"بزرگترين تجارت ملت فارس وطنفروشي بوده است".
-"آنهائيكه ما عجم ميناميم تركهاي خالص هستند".
-"امروزه چهار مليون ترك در اداره فارس زندگي ميكند كه حال آنها بمراتب بدتر از حال تركهاي قفقاز ميباشد".
-"تركهاي قفقاز از استيلاي روس قدري مدنيت كسب كردند، ولي ايران به تركهاي تبعه خود جز ترياك كه از چين گرفته چيز ديگر نداده است".
-"ملت فارس را بداخلاقي بنام دين زبون كرده است. آخوندها قهارترين و قوي ترين اسلحه فارس هستند".
-"فارسها بسيار دروغگو و دزد و هستند".
-"فارس آنقدر زياد دروغ ميگويد كه محتاج براست گفتن نميشود".
-مرد فارس قهار است در خواب متمادي و در خواب مرگست".
-"برادران ترك ما اينها اينها فارس نيستند و اين يك جنايت بزرگي است كه ما آنها را عجم ميناميم".
-"سلطنت فارس هر جا يادگار تاريخي ديده خراب كرده است و در هر جا آثار ترك پيدا كرده ويران ساخته است".
-"شهر طهران بيشتر بيك شهر ترك شبيه است، فارس در آنجا كم است".
-"آن تبريز كه پانزده سال پيش ترياكي نميشناخت، امروز با انواع زهرها مسموم ميشود".
-"آذربايجان خود را خلاص خواهد كرد و ما ميتوانيم از آذربايجان اميدوار بشويم".
-"ايران تنها يك مستملكه انگليسي است".
-"رئيس و صاحبمنصبان اردوي ايران فارس، ولي خود سربازها ترك هستند".
----------------------------------------
روشني بيك دوست حقيقي تركان ساكن در ايران و آزربايجان جنوبي
١-سخنان فوق گزيده اي از سخنراني روشني بك در كانون ترك (تورك اوجاغي) شهر استانبول، در سال ١٩٢٣ يعني ٨٨ سال قبل است. روشني بيك، يكي از خاورميانه شناسان، محققين و ژورناليستهاي برجسته ترك عثماني و از دوستان حقيقي ملت ترك ساكن در ايران و وطن آزربايجان جنوبي در آغاز قرن بيستم است. تحليلها و آناليزهاي وي در باره خاورميانه و ايران كه قريب به يك صد سال پيش نوشته شده اند بسيار كارشناسانه، دقيق، منطقي و محكم اند و درستي بسياري از آنها را تاريخ در سالها و دهه هاي آتي و يك به يك به اثبات رسانيده است. به عنوان مثال وي زمانيكه هنوز رضاخان وزير جنگ بود، پي در پي مقالات متعددي در افشاء ماهيت او منتشر كرده و در آنها رضاخان را به عنوان مهره بي اختيار امپرياليسم انگليس معرفي مي نمود. نوشته هاي روشني بيك در باره ايران و تركان ساكن در آن نيز، همه از سر دانائي، وقوف و پختگي سياسي نوشته شده، از منطقي آهنين برخوردار اند و سطر سطر آنها، آكنده از محبت و احترام زائد الوصف وي نسبت به تركان ساكن در ايران و وطن آزربايجاني است. روشني بيك در نوشته هاي به غايت واقع گرايانه خود كه درستيشان را تا به امروز نيز عينا حفظ كرده اند، با زبان روزنامه نگاري-سياسي حرفه اي و لحني متين، جدي و محترمانه، از پايمال شدن حقوق ملي ملت ترك در ايران توسط استعمار چند قرنه فارسي سخن مي گويد، بر عليه سياستهاي فارسسازي در ايران هشدار داده، و رهائي تركان ايران و آزربايجان جنوبي در آينده نزديك را نويد مي دهد.
روشني بك در اين سخنراني تاريخي خود نيز، آزربايجان را به شكل سرزميني مستعمره و خلق ترك ساكن در ايران را به صورت ملتي اسير تصوير مي نمايد. او مولفه هاي استعمار فارسي را با دقتي تمام يك به يك بر مي شمارد، از نقش دين و مذهب در استعمار فارسي و تحميق تركان ساكن در ايران سخن مي راند، بر وضعيت اسفبار زنان انگشت مي گذارد، از عقب نگاهداشته شدن عمدي آزربايجان و بسط مواد مخدر در آن، تخريب يادگارهاي تاريخي ترك در ايران صحبت مي كند. او بدرستي مي گويد كه با آنكه تركها حاكميت ايران را قرنها برعهده داشته اند، اما اكنون در اداره و حاكميت ايران نقشي ندارند و ماهيت دولت كنوني ايران فارسي است. وي خاطر نشان مي كند كه علي رغم آنكه بدنه ارتش ايران تركي است اما مديران و روساي آن فارس اند. او بدرستي تاكيد مي كند كه استيلاي روس بر آزربايجان شمالي باعث آشنائي آن سرزمين با مدنتيت مدرن شده است، اما استيلاي فارسي بر آزربايجان جنوبي باعث انحطاط و فساد و تخريب و درهم شكستن آن گرديده است. وي مي گويد هرچند تركان در ايران در زيباترين و منبت ترين مناطق سوق الجيشي سكونت دارند و تركان نوعا انسانهائي نجيب، عالي، جسور، كاركن، توانا، ذكي و داراي استعداد تجاري اند، با اينهمه تحت حاكميت فارسها آزربايجان رو به انحطاط گزارده و تبديل به خرابه شده است و تركان به سفالت كشيده شده و براي لقمه ناني به قفقاز و آسياي صغير بدنبال كار روانه مي شوند. وي به روانشناسي و رفتارشناسي جامعه فارس نيز پرداخته و او را در خواب مرگ، اسير مرضي بنام دين و موهومات، دروغگو و وطنفروش و ضدزن ترسيم مي كند. وي به تصحيح چند اشتباه رايج جاافتاده نيز مي پردازد و ياد آوري مي كند كه آنچه كه بنام مدنيت ايران مشهور است، در واقع بيش از آنكه فارسي باشد، داراي ماهيت تركي است، مردماني كه در تركيه عجم ناميده مي شوند در اصل ترك و همتايان تركان آنادولي اند و اينكه تهران قاجاري، شهري با صبغه و اكثريت اهالي ترك است. وي به درستي ادعا مي كند كه ايران و حاكميت فارسي در آن، خود محصول استعمار انگليس است. وي مطمئن است ايران مختلط از عناصر ملي گوناگون با طرز نادرستي كه در مقابل آنها به پيش گرفته است به سرنوشت عثماني دچار و منقرض خواهد شد و آزربايجان خود را از يوغ فارسي خلاص خواهد كرد.
٢-ترجمه اين سخنراني به فارسي از شماره دوم نشريه ايرانشهر چاپ برلين در زير نقل شده است. اضافات داخل [] از آن ناشر يعني نشريه ايرانشهر است. براي راحتتر كردن نشر اينترنتي، اين توضيحات را كه در اصل در پاورقي نشان داده شده اند، در متن و در محل مربوطه جاي داده ام. رسم الخط ترجمه و اغلاط املائي و دستوري آنرا عينا حفظ كرده ام.
٣- روشني بيك در سخنراني خود شمار تركان آزربايجان جنوبي را چهار ميليون تن ذكر مي كند. با توجه به اينكه در سال ١٩٢٤ جمعيت ايران حدود ١٠٦٥٢٠٠٠ نفر بوده است، بنا به وي در اين سال تركان آزربايجان جنوبي ٣٧،٦ درصد كل جمعيت ايران را تشكيل مي داده اند.
(پايان نت مهران بهاري)
----------------------------------------
(آغاز نوشته نشريه ايرانشهر)
معارف در عثماني
عقيده عثمانيها در باره ايرانيان
يك كنفرانس مهم در "كانون ترك" در اسلامبول.
شماره ٢، ايرانشهر، صفحه ٨٧
اين كنفرانس را اغلب جرايد اسلامبول و از آنجمله جريده "ايلري" با بعضي اختلاف در عبارت درج كرده اند و هيچكدام مطالب آنرا تكذيب ننموده ولي بنا بخبريكه از اسلامبول رسيده وزارت خارجه عثماني رسما ازين اظهارات بيان تاسف كرده و ترضيه داده است. ما بعضي از عبارتهاي جريده مزبور را نيز ترجمه و در پاورقي بدان اشاره خواهيم كرد. بنا بنوشته اين جرايد روشني بك يك صاحبمنصب عثمانيست كه ده سال در ايران سياحت و تدقيقات كرده است.
كلماتي كه توي اين علامتها [ ] گذاشته شده براي توضيح مطلب علاوه شده است.
[ترجمه از مجله "يني مجموعه" منطبعه اسلامبول، شماره ٨١، مورخه ٢ ماه آگست ١٩٢٣]
روشني بك (١) بكرسي بالا رفت. حمدالله صبحي بك [مبعوث اسلامبول و رئيس كانون ترك] او را بحضار معرفي كرده راجع بموضوع كنفرانس اينحرفها را زد:
"ايران مملكتي است كه از چند قرن باينطرف با ما گاهي بطور مثبت و گاهي به طور منفي [يعني دوستانه و دشمنانه] در تماس مي باشد. چنانكه در آنادولي [آسياي صغير] بعضي تاثيرات ايراني ديده مي شود. آنادولي نيز بمناسبت روابط و تماس خود بعضي تاثيرات در ايران دارد. بك افندي [يعني روشني بك] در ايران سياحت و اوضاع آنرا تدقيق و تتبع كرده است. امروز دعوت ما را قبول كرده در باره ايران براي حاضرين يك كنفرانس خواهند داد. من بنام "كانون" از ايشان تشكر ميكنيم".
پس روشني بك نقشه ايرانرا باز كرده چنين آغاز نمود:
ايران مملكتي است كه از هر طرف آن شخص وارد بشود پس از طي كردن صد كيلومتر در جلوي خود يك قطعه مرتفعي مي بيند كه از هشتصد تا هزار كيلومتر ارتفاع دارد. درينجا بزرگترين نمكزارها و بيابانهاي بي آب و علف آسيا و همچنين جلگه هاي بسيار زيبا نيز يافت مي شود، سلسله كوههاي البرز اين جلگه را مخصوصا ناهموار ساخته است. بلندترين نقطه اين سلسله كوه دمايند [دماوند] است كه هفت هزار متر بلندي دارد.
آذربايجان و اطراف خمسه و كردستان كاملا ترك بوده عده نفوس آنها به سه مليون و نيم ميرسد. اما در گيلان فارسها نشيمن دارند. از اصطخر آباد [؟] تا جلگه پامير باز يك منطقه تركمن امتداد مي يابد. اين تركمنها با تمام عقايد؛ عادات و مآثر خود عين خود ما هستند. تمام شمال ايران سرتاسر ترك ميباشد. در بحر خزر قايقها [!] و قايقجيها و كاپيتانها همه ترك اند. قدري جنوبتر كردستان و كرمانشاه هست. از ساوجبلاغ پايين تر يك منطقه ترك مي بينيم و قدري جنوبتر لرستان هست كه ساكنين آن كردها ميباشند و دو ميليون و نيم نفوس دارند [در قسمت فارس ايران دسته دسته ترك ميتوانيد به بينيد. در دشتهاي ايران از فارس قديم نيز پيدا ميشود. "ايلري منطبعه اسلامبول"]
ترك در ينجاها چه كار دارد و از كجا آمده است؟ براي حل اين سوال ما بايد رجوع بتاريخ بكنيم. از زمان قديم خواه سلجوقيان و خواه عشاير ديگر ترك در سرراههاي لشكري ملت خودشانرا جايگزين كرده اند و بدين طريق در آنجاها تركها وجود دارند.
بيشتر از نصف ايران كهن، بيابان است و از قسمت متباقي قطعه شمال و شمال غربي آن ترك ميباشد و در غرب آن كردها و در جنوب هم فارسها ساكنند و بالطبيعه در جنوب كمي عرب، يهودي و ارمني هم پيدا ميشود. [دولت ايران از حيث نفوس و اهالي، مملكت مختلطي است. بدينجهت چنانكه عناصر سلطنت عثماني كم كم سبب انقراض سلطنت عثماني شده اند، ايران نيز همين عاقبت دولت عثماني را خواهد داشت. "ايلري"]
ايران عموما گرمسير شمرده ميشود. قسمت جنوب آن كاملا اوصاف مملكتهاي گرمسير را نشان ميدهد. ايران از حيث قوه انباتيه و محصولات متنوعه بهر مملكت رقابت ميكند. بديهي است كه قسمت بياباني آن مستثناست. تركها مخصوصا در زيباترين و مهم ترين اراضي نشيمن دارند. مردم مملكت بيشتر با زراعت و باغباني و پرورش دادن درختهاي ميوه مشغول هستند و ميوه هاي فراوان حاصل ميكنند. حيوانات ايران نسبت بحيوانات آنادولي موقع بهتر دارند. ميوه با اينكه در اصفهان مهم است در آذربايجان فراوانتر است. در تبريز پانزده جور انگور شمرده ميشود. پرورش درخت توت و بدآن مناسبت محصولات ابريشم و همچنين پنبه بعمل مي آيد. پشم را در داخل مملكت بكار برده قاليها، عباها و قماشهاي كلفت از آن ميسازند. زردشتيهاي يزد و كرمان بيشتر با زراعت پنبه اشتغال ميورزند.
ما ميشونيم يك مدنيت فارس موجود است! اما اينطور نيست. اين مدنيت بيش از مدنيت فارسي، يك مدنيت ترك است. فارسها بيشتر با كارهاي نازك و كوچك كه محتاج كمك چشم و انگشتهاست اشتغال ميورزند، مانند منبت كاريها و مينياتورسازيها. اما كاشيهاي دلربا اثر ذكاوت تركهاست.
ايران در موقعيكه امپراطوري عثماني تشكل مييافت در جلوي ما مانند يكقوه مخالف ايستاد. مذهب شيعي كه تازه روئيده بود شكل سياسي گرفته سبب ريختن خونها گرديد و بمناسبت فرق ميان اين دو مذهب مجادله ها ..... سرزد. در حاليكه اين فرق چيست؟ دوست داشتن حضرت علي و اولاد او و كدام مسلمانست كه آنها را دوست ندارد. ماها حضرت ابوبكر رضي الله عنه، حضرت عمر و حضرت عثمان رضي الله عنه را ترجيح داده ايم. نه! در آن زمان چنين شده اينها در وظايف خودشان موفق شده اند و تاريخ آنها را با حرمت و تقديس ياد كرده است و ما هم مجبوريم از روي حرمت اين وظيفه ديني را ادا نمائيم.
دولت ايران كه تاريخ تا زمان ما نام آنرا ياد داده است عبارت از حكومت فارس است. گاهي خواه سياست و خواه زمان و وقايع بعضي چيزهاي ناموجود را موجود نشان ميدهند. سلطنت ايران-فارس نيز ازين قبيل است و از يكقرن بدينطرف وجود ندارد و اگر هم دارد بازيچه ايست در دست روس و انگليس. [آنقدر كه تركها در راه شان و شرف دولت عثماني خون خود را ريخته اند، حاملان بيرق ايران در راه آن بيرق يكقطره هم باشد خون نريخته اند. "ايلري"]. بزرگترين تجارت ملت فارس وطنفروشي بوده است و آنهائيكه ما عجم ميناميم تركهاي خالص هستند و احتمال دارد درين سفارتخانه [ايران] كه روبروي ماست يكنفر هم فارس وجود ندارد. امروزه چهار مليون ترك در اداره فارس زندگي ميكند كه حال آنها بمراتب بدتر از حال تركهاي قفقاز ميباشد. [تركهاي قفقاز از استيلاي روس قدري مدنيت كسب كردند ولي ايران به تركهاي تبعه خود جز ترياك كه از چين گرفته چيز ديگر نداده است. "ايلري"].
حاكميت فارس در حقيقت داراي قوه هاي بزرگ است، ولي اين قوه ها منفي و كشنده هستند. اينها قوه هائي هستند كه با كشتن فارس اجراي تاثير ميكنند. ملت فارس را بداخلاقي بنام دين زبون كرده است. آخوندها قهارترين و قوي ترين اسلحه فارس هستند. اينها بنام دين چيزها و خطاهائيرا كه بر خلاف دين محمدي و قرآنست تلقين كرده اند. دخانيات، ترياك و ساير زهرهاي خواب آور و مرگ آور مردم اين مملكت را بحال يك گله استخوان و اسكلت متحرك انداخته است. دخترها در سه سالگي توي چادر [چاقجور] ميروند و در هشت سالگي با مردهاي چهل ساله زناشوئي ميكنند و پيش از زن شدن از چند شوهر طلاق ميگيرند و بالاخره در بيست و بيست و پنج سالگي ترياك خورده هلاك ميشوند. [زنهائيكه در يازده سالگي بچه ميزايند در اندرون ترياك ميكشند و عرق بي آب ميخورند و پيش از بيست سالگي حال يك اسكلت را پيدا ميكنند و اساسا شوهر او در هشت سالگي او را براي بازي كردن گرفته بوده است].
در طهران دويست هزار نفوس هست. بنا به استاتستيك دكترهاي خارجه و اطباي مريضخانه بلديه در طهران سي هزار نفر مبتلاي سفليس بوده و نصف سكنه شهر گرفتار امراض مسريه و ناشي از بداخلاقي ميباشند. [سال گذشته اعلان كرده بودند كه مرض سفليس را اطباي بلديه مجانتا تداوي ميكنند. در عرض يكسال نه هزار نفر رجوع كرده بود و آنهائيكه رجوع نكرده بودند، دو برابر اين عدد ميشدند. "ايلري، منطبعه اسلامبول]. فارسها بسيار دروغگو و دزد هستند. پدر از اولاد و اولاد از پدر و زن از شوهر ميدزدد. حتي آن آمريكائي كه براي اصلاح ماليه ايران آورده بودند پس از عودت بامريكا بيك روزنامه نويس چنين گفته بود: "مملكتيكه ده مليون دزد دارد چگونه اصلاح ميتواند بشود". [فارس آنقدر زياد دروغ ميگويد كه محتاج براست گفتن نميشود. در ايران كسيكه دزدي نكند پيدا نميشود. "ايلري-منطبعه اسلامبول"].
مرد فارس قهار است در خواب متمادي و در خواب مرگست. اما برادران ترك ما اينها مردمان عالي و نجيب هستند. اينها فارس نيستند و اين يك جنايت بزرگي است كه ما آنها را عجم ميناميم. اينها برادران خود ما هستند و مردمان كاركن و توانا ميباشند. تركهاي آذربايجان مردماني نيستند كه تصادفا بدينجا آمده باشند. قديميترين آثار يك مملكت كوهها و نهرهاي آن است. اگر نام اينها تركي است آن مملكت هم وطن ترك ميباشد. اگر فقط تاريخ چند صدساله آذربايجان را بنظر بنگريم آنقدر سلطنتهاي ترك و تاج و تخت ترك ميبينيم كه ما را بحيرت مي اندازد. درين قطعه تاتارها، مغولها، تركها و سلجوقيها بنوبت حكمراني كرده اند. در عهد تاتار بسي پادشاهان سلطنت كرده كه يكي از آنها هلاكوست، در آنعهد پادشاهانرا ايلخان ميناميدند. گمان ميرود كه در عهد ايلخانيت دين اسلام از طرف تركها قبول شده است. از تاتارها غازانخان در تاريخ هفتصد در تبريز حكمراني كرده است. سلطنت فارس هر جا يادگار تاريخي ديده خراب كرده است و در هر جا آثار ترك پيدا كرده ويران ساخته است. در عهد تاتارها بسيار مسجدها، سرايها و مدرسه ها ساخته شد ولي امروز جز ديوارهاي شكسته از آنها اثري نمانده است. بعد دور تركمن مي آيد و ازينها دو خاندان بنام آق قويونلو و قره قويونلو سلطنت كرده و مسجد سبز [در تبريز] از آثار شايان دقت اينهاست. كاشيها، كتيبه ها و برجسته هاي اين مسجد فوق العاده ظريف بوده ذوق سليم و ذكاوت ترك درينجا خود را نشان داده است. در عهد سلطان مراد رابع ما تركها بوديم كه تا تبريز جلو رفتيم.
شهر طهران بيشتر بيك شهر ترك شبيه است، فارس در آنجا كم است. از طهران رو بطرف آزربايجان برويم. تركهاي آذربايجان تاجر هستند. يهوديها با آنها رقابت نميتوانند بكنند. اما قسمت نزديك بمنطقه فارس بسيار شكسته و رو بخرابيست. آن تبريز كه پانزده سال پيش ترياكي نميشناخت امروز با انواع زهرها مسموم ميشود. خيلي گداها و .....
چند سال پيش ايرانيها تشكيل ژاندارم ميدادند. از مملكت سوئد صاحبمنصبها آوردند. اين ژاندارمها اسلحه خود را ميفروختند و هر كس در راه جلو آنها مي آمد با يك سيلي سلاح را از دست آنها ميگرفت. ولي قسمتي از ژاندارمها فوق العاده جسور و قهرمان بودند، اينها تركها بودند. بعدها در حين اجير كردن ژاندرم ديگر از فارسها نميگرفتند، همه را از تركها ميگرفتند.
آذربايجان خود را خلاص خواهد كرد و ما ميتوانيم از آذربايجان اميدوار بشويم، اين مملكت جريانهاي ملي دارد. هر سال هزارها كارگر در فابريكها و بندرها و راه آهنها كار ميكنند. اهل بادكوبه و قفقازيها ترقي مملكت خودشانرا بيشتر مديون آذربايجان ايران هستند. اينك در اسلامبول، ازمير و آنادولي اين عنصر فعال و باعزم كه ما عجم ميناميم عنصر ترك است در فرنگستان نيز تجار ايران از عنصر ترك هستند.
وضعيت سياسي- ايران دروازه هندوستانست و در ميان بحر خزر و خليج بصره و تركستان عثماني امتداد مييابد. دولت انگليس كه با بين النهرين علاقه دارد چرا با ايران علاقه دار نشود. روسها هم ايرانا مساعدترين زمينه براي حمله بانگليسها پيدا كرده اند. بدينجهت ايران موهوم مانند توپ بازي در ميان دو دولت برقص درآمد.
در ١٩٠٧ روسها با انگليسها ائتلافي عقد كرده جنوب را انگليسها و شمالرا هم روسها بدست خود گرفتند. فقط بنام منافع خودشان يك راه آهن [؟] ساختند و در ميان جنگ عمومي انگليسها بكلي ايرانرا تصاحب كردند و در ميان مشهد و هندوستان جاده اي درست كرده امتعه هند را به ايران ريختند و از طرف ديگر تا انزلي هم پيش آمدند. در ايران سياستهاي انگليس، روس، آلمان و ترك بازيها كرد و هر يك ازينها پاره اي مقاصد ظاهري و مخفي تعقيب ميكردند. در نهايت انگليسها ايرانرا بدست آوردند و استقلال ايرانرا شناخته در زير اداره انگليسي يك اردو، راه آهن و ماليه و سايره ..... درست كردند و از طرف ديگر اصول ملوك الطوايفي هم حكمفرما بود.
امروز در ايران يك دربار، يك مجلس ملي و يك اردو هست و نسبت بگذشته كمي آسايش و ماليه هم منتظم است. ولي همه اينها ظاهريست و ايران تنها يك مستملكه انگليسي است. اردوي ايران بتشويق حاكميت فارس و آخوندها و انگليسها بر ضد ما حاضر ميشود. زيرا انگليسها بعد ازين هنديها را بر ضد ما نمي توانند بكار ببرند و در موقع لزوم اردوي چهل هزار نفري ايران براي ما يك بلاي تازه تهيه ميكند. ولي رئيس و صاحبمنصبان اين اردو فارس ولي خود سربازها ترك هستند. ملت ترك از آذربايجان لبريز ميشود ابتدا بقفقاز و روسيه ميرفتند و امروز از بيكاري دارند سفيل ميشوند. فارسها باينها ميگويند شما ترك نميتوانيد بشويد. شما خواند نميتوانيد [!] اين تركها از ما انتظار كمك دارند ما بايد اين همنژادهاي خودمانرا خلاص بكنيم. اينك چهار مليون ترك در انتظار ماست."
(پايان نوشته نشريه ايرانشهر)
Sozumuz, a window opening to the life/culture of the turkish nation of iran/south azerbaijan:
http://sozumuz.blogspot.com/
http://sozumuz-turk-dovletler.blogspot.com/
http://sozumuz.blogspot.com/
http://sozumuz-turk-dovletler.blogspot.com/
No comments:
Post a Comment